جمعه / ۱۴ آذر / ۱۴۰۴ Friday / 5 December / 2025
×

همسر شهید فرهاد کیایی گفت: همسرم می‌دانست که چه مسئولیتی در محل کار خود دارد و خطر آن‌ها را تهدید می‌کند اما ترجیح داد میدان را خالی نکند و جان و آسایش خود و خانواده را فدای کشور و مردم کرد.

  • کد نوشته: 3633
  • ۱۸ آبان
  • 27 بازدید
  • بدون دیدگاه
  • برچسب ها
    استانها

    به گزارش کمال مهر، ۱۲ روزِ تلخ و پرآشوب؛ روزهایی که آسمان منطقه رنگ آرامش ندید و زمین از خون بهترین فرزندان این سرزمین سیراب شد. جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی، در برخی استان‌ها در فاصله‌ای دور از خانه‌های ما رقم خورد، اما صدای انفجارها، بغض مادران داغدار و اشک کودکان یتیمش، به‌روشنی در دل هر ایرانی طنین انداخت.

    در میانه آن روزهای پرالتهاب، سپاه استان البرز نیز همچون سایر یگان‌های پرتوان کشور، سهمی بزرگ در پاسخ قاطع به تجاوزات رژیم صهیونیستی داشت و موشک‌باران دقیق و حساب‌شده، پاسخی کوبنده به حملات ناجوانمردانه دشمن بود؛ حملاتی که نه بر اساس اصول انسانی، بلکه از سر کینه و وحشت از قدرت ایران اسلامی انجام می‌شد.

    موشک‌های ایرانی از دل خاک البرز برخاستند و قلب مراکز نظامی صهیونیست‌ها را نشانه گرفتند تا جهانیان بدانند که اقتدار موشکی جمهوری اسلامی ایران آماده و بیدار است. پاسخ‌های کوبنده دلاورمردان این سرزمین، جلوه‌ای از وحدت، ایمان و هوشمندی فرزندان غیور این کشور بود که نشان دادند امنیت این سرزمین حاصل خون شهیدان و صلابت پاسداران بی‌ادعاست.

    در همان روزهایی که دشمن با توسل به ترفندهای مختلف، ناجوانمردانه به حریم این کشور تجاوز کرد، مردانی از تبار عاشورا بی‌نام‌ونشان دل از خانه کندند و راهی میدان شدند تا از مرز ایمان و انسانیت دفاع کنند. یکی از آن مردان، شهیدی است که اکنون نامش بر تارک افتخار این استان می‌درخشد؛ مردی که رفت تا بماند و رفت تا امنیت و اقتدار ایران اسلامی در برابر زیاده‌خواهی دشمنان خدشه‌دار نشود.

    اما پشت هر قهرمانِ میدان، قصه‌ای از صبر و غربت نهفته است؛ قصه زنی که امروز همسر شهید و مادر دو فرزند است که هنوز در قاب عکس‌ها به دنبال لبخند پدرشان می‌گردند. او از شب‌های دل‌تنگی خود، از روزهای بی‌قراری کودکانش و از لحظه‌ای می‌گوید که خبر شهادت همسرش همچون صاعقه بر دلش نشست، اما ایمان و باورش به راه او مانع فروپاشی شد.

    گفت‌وگوی خبرنگار کمال مهر از کرج با عطیه آسرایی، همسر شهید مهدی فرهادکیایی، مجروح و شهید جنگ ۱۲ روزه روایت زنی است که در اوج اندوه و در میان بی‌قراری‌ها و آشوب‌های آن روزها، استوار ماند؛ همسری که شهادت را پایان مسیر نمی‌داند، بلکه آغاز راهی می‌بیند که با خون پاک شهیدان روشن مانده است؛ راهی که در آن مقاومت، نه یک واژه، بلکه شیوه زندگی است.

    کمال مهر: از روز حادثه برای ما بگویید؟

    ۱۹ سال پیش زندگی خود را با شهید فرهادکیایی آغاز کردم و دو فرزند ۱۰ ساله (دوقلو) داریم. همسر من در صنایع موشکی هوافضای سپاه مشغول به کار بود، با آغاز جنگ به همسرم اعلام کردند که او و همکارانش تا زمانی که به آن‌ها اطلاع داده نشده، فعلاً به محل کار خود مراجعه نکنند. بنا بر اعلام قبلی قرار بود کارمندان یکی دو روز در محل کار حاضر شوند و تا مشخص شدن تکلیف جنگ، نیازی به حضور آن‌ها در هوافضا نبود.

    ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ هم‌زمان با روز ششم جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، شیفت او بود و با تعداد محدودی از همکارانش در محل کار حضور یافتند که ساختمانشان در تهران هدف حمله دشمن صهیونی قرار گرفت و تعدادی مجروح شدند و عده‌ای هم به شهادت رسیدند و همسر من نیز از ناحیه پا، شکم و گوش مجروح و به بیمارستان منتقل شد.

    آن روز من از اتفاق رخ داده خبر نداشتم و در روستای خودمان بودم تا اینکه خبردار شدم او آسیب دیده اما تحت درمان قرار گرفت و مرخص شد. البته ناگفته نماند که عروق پای وی گرفته و خون در آن لخته شده بود اما در آن لحظه متوجه این موضوع نشدیم تا اینکه کم‌کم به‌شدت این آسیب افزوده و عروق دو پای وی درگیر شد و به سمت ریه حرکت کرد.

    ۱۹ تیرماه بود که به‌شدت بدحال شد و او را به بیمارستان بقیه‌الله تهران منتقل کردیم و بستری شد. حدود چهار پنج روز از این موضوع گذشت تا اینکه صبح روز ۲۴ تیرماه به فیض شهادت نائل آمد و به همکاران شهیدش پیوست.

    کمال مهر: با وجود احتمال خطر برای اماکنی همچون هوافضا، آیا حس نگرانی در شما بود؟ آیا سعی کردید او را از رفتن به محل کار منصرف کنید؟

    همان شب قبل از مجروح‌شدن همسرم، وی آگاه بود که منطقه‌ای کنار پادگان‌ آن‌ها هدف قرار گرفته است. من به او گفتم: «ممکنه امشب پادگان شما رو بزنن.» اما او با آرامش و قاطعیت پاسخ داد و تأکید کرد: «من باید برم، من آموزش دیدم، چیزهایی که یاد گرفتم الآن باید به درد کشورم بخوره، الآن وقت عقب‌نشینی نیست، اگر من کنار بکشم، دیگری هم کنار بکشه، پس کی باید دفاع کنه؟» این جملات دلِ مرا قرص کرد.

    هیچ‌گاه مانع نشدم زیرا آنچه در او می‌دیدم روحیه‌ای جهادی و علاقه خدمت به کشور بود. برای ما بی‌تفاوت بودن به کشور قابل‌درک نبوده و نیست، ما می‌دانستیم که در آن مقطع، حال مردم کشور خوب نیست بنابراین نمی‌توانستیم بی‌تفاوت باشیم و دست روی دست بگذاریم.

    گاهی حتی از احتمال شهادت هم با رضایت و اطمینان سخن می‌گفت و تأکید می‌کرد اگر اتفاقی برایم بیفتد و شهید شوم، خوشحالم و از این سهمی که خدا نصیبم کرده خشنودم. همسرم می‌دانست که چه مسئولیتی در محل کار خود دارد و خطر آن‌ها را تهدید می‌کند اما ترجیح داد میدان را خالی نکند و جان و آسایش خود و خانواده را فدای کشور و مردم کرد. این ازخودگذشتگی و آرامشِ او در مقابل خطر، نمونه‌ای است از روحیه‌ای که امروز هم در میان ما جریان دارد و یاد شهدا را بیش‌ازپیش گرامی می‌دارد.

    کمال مهر: ظاهراً شما از نسلی هستید که دوران دفاع مقدس را تجربه نکرده‌اید، از آن دوران چه جیزهایی شنیده‌اید و تفاوت‌ها و شباهت‌های این دو دوره را در چه می‌دانید؟

    بله، درست می‌فرمایید. به گفته پدر و مادرم، در همان روزهای ورود من به این دنیا در سال ۱۳۶۷ آخرین موشک‌باران‌های کرج رخ داد و من چیزی از آن روزها نمی‌دانم اما در مورد آن مطالب زیادی شنیده و مطالعه کرده‌ام. پدرم در جبهه‌ها حضوری فعال داشت، دایی من جانباز و یکی از عموهایم در آن دوران به شهادت رسیده است. من بارها پای خاطرات پدرم نشسته‌ام و با شهید و شهادت غریبه نیستم و ایثارگری را به‌خوبی درک می‌کنم.

    به نظر من آن روزها، با وجود کمبود امکانات و تجهیزات پیشرفته، مردم ما ایستادند؛ مردان و زنانی که از جانشان، از خانواده‌شان، از آسایششان گذشتند تا از این سرزمین دفاع کنند. آن زمان ما کشوری بودیم که تازه طعم استقلال را چشیده بود، اما با دستانی خالی و قلب‌هایی سرشار از ایمان، اجازه ندادیم ذره‌ای از خاک وطن به دست دشمن بیفتد.

    اگر در آن شرایط دشوار و با آن‌همه محدودیت، ملت ایران توانست در مقابل قدرت‌های بزرگ بایستد، امروز با این‌همه پیشرفت، تجربه و نسل جوانِ پرانرژی و مؤمن، دشمن حتی خیال موفقیت هم نمی‌تواند به ذهنش خطور کند. شباهت امروز با روزهای دفاع مقدس، در همان روحیه وحدت و همدلی است؛ وحدتی که آن روزها کشور را نجات داد و امروز نیز محکم‌تر و ریشه‌دارتر از همیشه ادامه دارد.

    این پیوند میان مردم، رهبری و خون شهداست که اجازه نخواهد داد هیچ فتنه و توطئه‌ای به ثمر بنشیند. امروز هرچه دشمن نقشه می‌کشد، با بصیرت مردم و هدایت‌های رهبر معظم انقلاب نقش بر آب می‌شود. ایمان و غیرت این ملت، سد محکمی در برابر همه دشمنی‌هاست و تا وقتی یاد شهدا در دل‌ها زنده است، پرچم عزت و استقلال این سرزمین هرگز بر زمین نخواهد افتاد.

    کمال مهر: بین مجروحیت و شهادت همسرتان یک فاصله بود، رفتار او در آن مدت چگونه بود؟

    حدوداً یک ماه فاصله بین این دو اتفاق بود، در دهه اول محرم و عزاداری امام حسین(ع) وقتی در محل حاضر می‌شد و کسی از او در مورد جراحتش سؤال می‌کرد، افتادن از چهارپایه را دلیل جراحت و پانسمان گوشش عنوان می‌کرد و معتقد بود اگر من برای دفاع از کشورم قدمی برداشتم و مجروح شدم دلیلی ندارد دیگران مطلع باشند، خدا باید ببیند که می‌بیند.

    به نظر من همین خلوص نیت و خصوصیات، او را فردی خاص کرد و باعث انتخاب وی از جانب خداوند شد. همیشه فکر می‌کنم حیف بود همسرم در این دنیا بماند، بنابراین خداوند پاداش همه زحماتش را با شهادت به او داد. من بارها گفته‌ام که به این حال و عاقبت او و شهادتی که خداوند برایش مقدر کرد غبطه می‌خورم.

    کمال مهر: در آینده برای فرزندانتان از کدام ویژگی پدرشان می‌گویید؟

    قطعاً از شجاعتِ پدرشان برایشان سخن خواهم گفت زیرا مطمئنم اگر یک‌لحظه هم اراده‌اش سست می‌شد شاید به محل کار نمی‌رفت چون واقعاً خطر بزرگی پیشِ‌رو بود اما او و همه شهدای ما با آگاهی کامل اما شجاعانه به دل خطر پا گذاشتند تا از این نظام و انقلاب دفاع و امنیت مردم را تأمین کنند. یقیناً در آینده از شجاعت و بی‌ریایی همسرم برای فرزندانم خواهم گفت.

    آقای فرهادکیایی عضو شورای روستا هم بود و همیشه با پیگیری‌های خالصانه‌ و بی‌منت، حل مشکلات اهالی را دنبال می‌کرد و هیچ‌گاه توقع تقدیر نداشت، فقط آرام و بی‌صدا کار می‌کرد تا مشکلی از مردم رفع شود. این عدالت‌محوری و ازخودگذشتگی ‌جزو ویژگی‌های ثابتِ او بود که حالا بیش‌ازپیش در یادها باقی مانده است و از آن به‌عنوان یک ویژگی ارزشمند یاد می‌شود.

    به فرزندانم خواهم گفت که پدرشان همیشه وقت و انرژی خود را به حل مشکلات روستا و اهالی اختصاص می‌داد، حتی زمانی که وقت استراحتش بود، باز هم به خدمت به مردم فکر می‌کرد. من دهیار همان روستایی هستم که همسرم عضو شورای آن بود، به همین دلیل از نزدیک شاهد تلاش‌های او برای حل مشکلات مردم بودم. بی‌ریایی و خدمت خالصانه به هم‌نوع از دیگر ویژگی‌های او بود.

    هیچ‌گاه اهل دروغ، غیبت یا کار غیرمستقیم نبود و همیشه با صداقت و شجاعت، در مسیر خدمت قدم برمی‌داشت. اصلاً به این موضوع فکر نمی‌کرد که کارهای انجام شده را مردم ببینند زیرا معتقد بود آنکه باید کارها و خلوص در انجام آن‌ها را ببیند خداوند است. او در همه حال خدا را ناظر بر اعمال خود می‌دید.

    کمال مهر: حضور مردم در صحنه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

    جامعه‌ ما هرگاه زمان عمل و سربلندی می‌رسد، با تمام توان می‌درخشد. هر جایی که دشمنان برای ما نقشه‌ای کشیده یا پیش‌بینی‌ داشته‌اند، مردم ما برخلاف انتظارِ آن‌ها عمل کرده‌، پای کار ایستاده‌ و سرنوشت را به‌طور دیگری رقم زده‌اند. حتی در مقاطع کوتاه حساس مثل همان جنگ ۱۲ ‌روزه، وقتی انتظار می‌رفت جریانِ حوادث به نفعِ دشمن رقم بخورد، دیدیم که پیش‌بینیِ آن‌ها غلط از آب درآمد و مردم با اتحاد و یکپارچگی، نشان دادند که نه‌تنها از پای نمی‌نشینند، بلکه با همدلیِ بیشتر، کوبنده‌تر به مقابله برمی‌خیزند و تودهنی‌ بزرگی به توطئه‌گران می‌زنند.

    کمال مهر: به‌عنوان یک همسر شهید چه انتظاری از جامعه دارید؟

    من یک زن و یک مادر هستم و از دست دادنِ عزیزم را تجربه کرده‌ام؛ کسی که ستونِ یک خانواده بود، پدری که دو فرزند داشت و نبودنش داغی است که گاه و بیگاه ما را آزار می‌دهد. توقع من از همه این است که این وحدت و انسجام حفظ شود؛ وحدتی که نه‌تنها ضامن امنیت کشور، بلکه نشان‌دهنده احترام نظام به سلایق و دیدگاه‌های متفاوت مردم است. همه ما نظرات و سلیقه‌های مختلفی داریم، اما در کنار هم زندگی می‌کنیم و این احترام متقابل، سرمایه‌ای است که باید نگه داشته شود.

    خواستِ ما روشن است؛ نگذاریم فداکاریِ این عزیزان و خونِ شهدا پایمال شود. نباید اجازه دهیم کسانی که هنوز در پی فتنه و نفوذ هستند، با تفرقه‌افکنی به کشور ضربه بزنند. این وحدتِ ملی، همراه با بصیرت مردم و رهبری الهی، سدِ محکمی در برابر هرگونه دخالت و زیاده‌خواهی خواهد بود و تا وقتی نام و یاد شهدا در دل ما زنده است، عزت و استقلال این سرزمین محفوظ خواهد ماند.

    کمال مهر: امروز پیام شما به دشمن چیست؟

    دشمنان ملت ایران سال‌هاست با نقشه‌ها و فتنه‌های گوناگون به میدان آمده و راه‌های مختلفی از جمله ترور سرداران، فرماندهان، پاسداران و شخصیت‌های مهم را امتحان کرده‌اند تا زخم‌های عمیقی بر تنِ این سرزمین و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد کنند اما باید بدانند که نه‌تنها راه به جایی نمی‌برند بلکه خون پاک شهیدان ما تضمین‌کننده شکست آن‌هاست و اقدامات پلیدشان بی‌نتیجه خواهد ماند.

    در سال‌های اخیر به‌وضوح می‌بینیم که دشمنان با شیوه‌ها و ترفندهای مختلف تلاش می‌کنند نظام اسلامی را با چالش روبه‌رو کنند و شاید در برخی مقاطع در برخی حوزه‌ها نیز به‌ظاهر به موفقیت‌هایی دست یافته باشند، اما در نهایت این انسجام و وحدت مردم، رهبری داهیانه مقام معظم رهبری و پایبندی ملت ایران به ولایت بوده که اجازه نداده هیچ ضربه‌ای به کشور وارد شود.

    ما خدا را شکر می‌کنیم که در سایه این هوشمندی و مدیریت، کشور از توطئه‌ها مصون مانده اما تنها چیزی که دل ما را می‌سوزاند، داغ عزیزان و دل‌تنگی آنانی است که در این مسیر جان خود را فدا کردند. با این حال یقین دارم که رمز پیروزی ما، خون پاک همین شهداست؛ همان خون مقدسی که راه را روشن نگه داشته و همچنان ضامن استمرار عزت و اقتدار ایران اسلامی است.

    پیام ما روشن است؛ دشمنان دست از ایجاد خلل بردارند و این روش‌ها و توطئه‌ها را تکرار نکنند و نخواهند استقلال یک کشور را از ما بگیرند. ما خواسته زیادی نداشتیم و نداریم؛ فقط می‌خواستیم خودمان و مستقل باشیم و خودمان برای سرنوشت و منابعمان تصمیم بگیریم.

    امروز با تکیه بر دانش فرزندان این مرزوبوم در حال ساخت زندگی خود هستیم؛ صنعت هسته‌ای‌مان را پیشرفته می‌کنیم و این مسیر نه‌تنها تهدیدی برای هیچ‌کس و نشانه سلطه‌جویی نیست، بلکه حق طبیعی هر ملتی است که روی پای خود بایستد و نیازمند دیگران نباشد، همان‌طور که پیش از پیروزی انقلاب نیز خواهانش بودیم. این خواسته‌ ما بیش از طلبِ یک ملت آزاده نیست.

    متأسفانه برخی حاضر نیستند این استقلال را ببینند و تلاش می‌کنند و آرزو دارند ما تحت نفوذ یا سلطه آن‌ها قرار بگیریم؛ در واقع برای منابع و آینده‌مان نقشه‌ها کشیده‌اند اما ما هرگز این موضوع را نخواهیم پذیرفت؛ روح غیرت ملی و هویت ایرانی اجازه نمی‌دهد که کشورمان به‌عنوان مستعمره یا تحت کنترل دیگران درآید.

    گفت‌وگو: صدیقه صباغیان

    انتهای پیام/.

     

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *