به گزارش کمال مهر، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: فارن افرز مینویسد: پس از بیش از دو سال تلاش ناکام برای بازگرداندن توافق هستهای ۲۰۱۵ ایران (برجام)، به نظر میرسد دولت بایدن به این نتیجه رسیده که این توافق فراتر از احیا است (احیا شدنی نیست). در حالی که مذاکرات با شکست مواجه شد، برنامه هستهای ایران به روشهای بیسابقه و در برخی موارد غیرقابل برگشت پیشرفت کرد. از زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در سال ۲۰۱۸ از توافق خارج شد، و بهویژه طی دو سال گذشته، ایران به نقاط عطف مهم هستهای دست یافته است. این کشور صدها پوند اورانیوم بسیار غنی شده را ذخیره کرده و هزاران سانتریفیوژ پیشرفته را نصب کرده است. در ماههای اخیر، ایران تقریباً هیچ بهایی برای این پیشرفتهای هستهای پرداخت نکرده و برعکس، موقعیت ژئوپلیتیکی آن بهبود یافته است. این کشور روابط خود را با چین و روسیه تقویت کرده و در عین حال، روابط با برخی از همسایگان خود از جمله رقیب منطقهای خود عربستان را عادی کرده است.
اگر دولت بایدن از طرح A (احیای برجام) صرف نظر کرده، از چرخش به طرح B که توسط بسیاری از تحلیلگران و همچنین مقامات اسرائیلی پیشنهاد شده، خودداری کرده است: یعنی فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی بر تهران. در عوض، طرح C را انتخاب کرده، تلاشی برای جلوگیری از بدترین نتایج مناقشه هستهای با ایران و در عین حال حفظ امکان حل و فصل آن در آینده. واشنگتن به دنبال جلوگیری از رسیدن ایران به بمب اتمی و اجتناب از تشدید تنشهای خطرناکی است که میتواند با افزایش فشار همراه باشد و به راهحل دیپلماتیک ضربه بزند به این امید که شرایط برای یک توافق جدید برای جایگزینی برجام در طول زمان مساعدتر شود.
حتی اگر تحقق طرح دولت بایدن موفقیتآمیز باشد، پلن C هزینههایی به همراه خواهد داشت. این طرح به ایران اجازه خواهد داد تا برنامه هستهایاش را به شکلی پیوسته توسعه داده و در عین حال به انزوای سیاسی و اقتصادی خود پایان دهد. این استراتژی به جای آنکه ماحصل برنامه هستهای ایران را معکوس کند، تثبیت وضعیت ایران را به عنوان کشوری که در آستانهگریز هستهای قرار دارد را به همراه دارد.
حتی پیش از وقوع جنگ در اروپا، دولت بایدن قصد داشت تمرکز این کشور را از خاورمیانه دور کرده و به جای آن بر رقابت با چین و روسیه متمرکز شود. مقامهای آمریکایی استدلال کردند که یک رویارویی بزرگ با ایران موجب انحراف و از میان رفتن منابع در دسترس میشود. دولت بایدن در خاورمیانه اهداف دیگری دارد که ممکن استشانس بیشتری برای موفقیتشان وجود داشته باشد؛ اهدافی چون میانجیگری جهت توافق برای عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان. در نتیجه کاهش تنش، کلیدواژه سیاست ایالات متحده در ارتباط با ایران بوده است. انفعال آمریکا برای ایران فرصت ساز شد. در عمل این گزاره به اجرای سهلانگیز تحریمهای نفتی علیه ایران و پاسخهای محدود به حملات علیه نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق توسط متحدان ایران تبدیل شده است.
اگر بتوان ایران را با توسل به اهرمهای دیگر مهار کرد، در آن صورت ممکن است توافق خیلی زودتر از حد تصور محقق شود. دولت بایدن ممکن است بر این باور باشد که تنها با ادامه این مسیر قادر است از وقوع بدترین سناریوها جلوگیری کند.
اما هزینههای سیاسی توافق جدید نیز افزایش یافته است. برجام هیچگاه در کنگره آمریکا محبوبیت نداشت اما دولت بایدن در ابتدا مایل بود برای احیای این توافق گامی جدی بردارد. با این حال، شرایط تغییر کرده است. برای دولت او دشوار است که از کنگره بخواهد از توافق هستهای حمایت کند. دولت بایدن احتمالا از به راه افتادن جنگ در کنگره بیزار است، بالاخص برای توافقی که قطعا محدودیتهای کمتری بر فعالیت هستهای ایران در قیاس با توافق نخست تعریف خواهد کرد.اما در پلن سی این امید وجود دارد که چشمانداز دیپلماسی ممکن است در طول زمان به بلوغ برسد.
اما موفقیت چنین طرحی طبیعتا چالشهای خاص خود را دارد. زمان لزوما به نفع ایالات متحده نخواهد بود. در حالی که واشنگتن منتظر نشسته، ایران برنامه هستهای خود را پیش میبرد، روابط خود را با چین و روسیه تقویت کرده، از فشار تحریمهای تضعیف شده استفاده میکند و با بخش دیگر جهان مراوده خواهد داشت.