به گزارش«کمال مهر»؛به نقل از پایگاه اطلاع رسانی خبرنگار، در ادامه بررسی کانال ضد دینی که در چند یادداشت که بصورت سلسله وار تقدیم شما عزیزان شد و ادامه دار خواهد بود ، امروز یکی نمونه دیگر از این کانال ها را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهیم و موضوع مورد نظری که برای تخریب و استهزا آن انتخاب کرده بودند قرآن کریم و سوره “المسد” بوده است.
آنها با بیان اینکه چرا در این سوره ۵ آیهای خداوند به بندگان خود نفرین و دشنام داده است و با مطرح کردن این موضوع که اگر قرآن کلام خداوند باشد بایستی در هر سوره و آیه آن حاوی یک پیام و یک هدف باشد اما در این سوره چه هدفی را میتوان یافت!! سعی در تخطئه این کتاب آسمانی دارند.
آنها با پست های مختلف دیگر سعی در زیر سوال بردن قرآن و سخن خداوند دارد و برای رسیدن به این هدف با اشاره به آیه اول این سوره که میگوید تبت یدی ابی لهب و تب این را بیان میکند که : آیا خدواند که مدعی مهربانی است اینگونه بنده خود را صدا میکند ؟ ایا خدایی که میگویند بسیار مهربان و رئوف است بنده خود را نفرین و آروزی بریده شدن دست او را دارد؟
این کانال ضد دینی در پست بعدی با بیان کردن دلیلی بدون سند و عجولانه مینویسید: چرا خدا از زن ابولهب صحبت میکند؟؟ آیا خدا با آن بزرگی که مدعی است، باید یک زن را بخاطر شغلش مسخره کند؟؟؟
اتاق فکر این کانال در ادامه با بیان یک جمله خاص می نویسد مگر هیزم کش بودن اشکالی دارد که خدا از آن بصورت تمسخر یاد میکتد؟؟؟
نویسنده این پست ها آنقدر بی مطالعه و عجول بوده است که حتی یه سرچ ساده در گوگل را به خود زحمت نداده است تا نگاهی به تفسیر این سوره و شآن نزول آن کند.
هرچند که برخی ازافراد چنان کور و کر هستند که هرچه معجزه ببیند و سخنان حق رابشنوند همیشه سعی در انکار آن دارند.
اما در پاسخ به این شبهه چه باید گفت؟
این سوره که در مکه و تقریبا در اوائل دعوت آشکار پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) نازل شده تنها سوره اى است که در آن حمله شدیدى با ذکر نام نسبت به یکى از دشمنان اسلام و پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) در آن عصر و زمان ( یعنى ابو لهب ) شده است ، و محتواى آن نشان مىدهد که او عداوت خاصى نسبت به پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلّم) داشت ، و از هیچگونه کارشکنى و بد زبانى او و همسرش مضایقه نداشتند .
قرآن با صراحت مى گوید : هر دو اهل دوزخند ، و راه نجاتى براى آنها نیست ، و این معنى به واقعیت پیوست ، سرانجام هر دو بى ایمان از دنیا رفتند و این یک پیشگوئى صریح قرآن است.
و در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) آمده است که فرمود : من قرأها رجوت ان لا یجمع الله بینه و بین ابى لهب فى دار واحده : کسى که آن را تلاوت کند من امیدوارم خداوند او و ابو لهب را در خانه واحدى جمع نکند ( یعنى او اهل بهشت خواهد بود در حالى که ابو لهب اهل دوزخ است ) .
ناگفته پیدا است این فضیلت از آن کسى است که با خواندن این سوره خط خود را از خط ابو لهب جدا کند ، نه کسانى که با زبان مى خوانند ولى ابو لهب وار عمل مى کنند.
شان نزول سوره:
از ابن عباس نقل شده : هنگامى که آیه و انذر عشیرتک الاقربین نازل شد و پیغمبر ماموریت یافت فامیل نزدیک خود را انذار کند و به اسلام دعوت نماید ( دعوت خود را علنى سازد ) پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) بر فراز کوه صفا آمد و فریاد زد : یا صباحاه ! ( این جمله را عرب زمانى مى گفت که مورد هجوم غافلگیرانه دشمن قرار مى گرفت ، براى اینکه همه را با خبر سازند و به مقابله برخیزند کسى صدا مى زد یا صباحاه ! انتخاب کلمه صباح به خاطر این بود که هجوم هاى غافلگیرانه غالبا در اول صبح واقع مى شد ) .
هنگامى که مردم مکه این صدا را شنیدند گفتند : کیست که فریاد مى کشد ؟ گفته شد محمد است ، جمعیت به سراغ حضرتش رفتند ، او قبائل عرب را با نام صدا زد ، و با صداى او جمع شدند ، فرمود به من به گوئید : اگر به شما خبر دهم که سواران دشمن از کنار این کوه به شما حمله ور مى شوند ، آیا مرا تصدیق خواهید کرد ؟ در پاسخ گفتند : ما هرگز از تو دروغى نشنیده ایم .
فرمود : انى نذیر لکم بین یدى عذاب شدید : من شما را در برابر عذاب شدید الهى انذار مى کنم ( شما را به توحید و ترک بتها دعوت مى نمایم ) هنگامى که ابو لهب این سخن را شنید گفت : تبا لک ! أ ما جمعتنا الا لهذا ؟ ! : زیان و مرگ بر تو باد ! آیا تو فقط براى همین سخن ما را جمع کردى ؟ ! در این هنگام بود که این سوره نازل شده : تبت یدا ابى لهب و تب زیان و هلاکت بر دستان ابو لهب باد که زیانکار و هلاک شده است .
بعضى در اینجا افزوده اند هنگامى که همسر ابو لهب ( نامش ام جمیل بود ) با خبر شد که این سوره در باره او و همسرش نازل شده ، به سراغ پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) آمد در حالى که آن حضرت را نمىدید ، سنگى در دست داشت و گفت من شنیده ام محمد مرا هجو کرده ، به خدا سوگند اگر او را بیابم با همین سنگ بر دهانش مى زنم ! من خودم نیز شاعرم ! سپس به اصطلاح اشعارى در مذمت پیغمبر و اسلام بیان کرد.
خطر ابو لهب و همسرش براى اسلام و عداوت آنها منحصر به این نبود ، و اگر مى بینیم قرآن لبه تیز حمله را متوجه آنها کرده و با صراحت از آنها نکوهش مى کند دلائلى بیش از این دارد که بعدا به خواست خدا به آن اشاره خواهد شد .
سوره المسد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ تَبَّت یَدَا أَبى لَهَبٍ وَ تَب(۱) مَا أَغْنى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا کسب(۲) سیَصلى نَاراً ذَات لهََبٍ(۳) وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطبِ(۴) فى جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسدِ(۵)
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان
۱ –بریده باد هر دو دست ابو لهب ( و مرگ بر او باد ) .
۲ –هرگز مال و ثروت او و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشید.
۳ –و به زودى وارد آتشى مى شود که داراى شعله فروزان است.
۴ –و همچنین همسرش در حالى که هیزم به دوش مى کشد،
۵ –و در گردنش طنابى از لیف خرما است!
تفسیر: بریده باد دست ابولهب!
همانگونه که در شان نزول سوره گفتیم این سوره در حقیقت پاسخى است به سخنان زشت ابو لهب عموى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) و فرزند عبد المطلب که از دشمنان سرسخت اسلام بود وبه هنگام شنیدن دعوت آشکار و عمومى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) و انذار او نسبت به عذاب الهى گفت : زیان و هلاکت بر تو باد ، آیا براى همین حرفها ما را فرا خواندى ؟ ! قرآن مجید در پاسخ این مرد بد زبان مى فرماید : بریده باد هر دو دست ابو لهب ، یا مرگ و خسران بر او باد ( تبت یدا ابى لهب و تب).
تب و تباب ( بر وزن خراب ) به گفته راغب در مفردات به معنى زیان مستمر و مداوم است ، ولى طبرسى در مجمع البیان مى گوید : به معنى زیانى است که منتهى به هلاکت مى شود.
بعضى از ارباب لغت نیز آن را به معنى قطع کردن تفسیر کرده اند ، و این شاید به خاطر آن است که زیان مستمر و منتهى به هلاکت طبعا سبب قطع و بریدگى مى شود ، و از مجموع این معانى همان استفاده مى شود که در معنى آیه گفته ایم .
البته این هلاکت و خسران مى تواند جنبه دنیوى داشته باشد ، یا معنوى و اخروى ، و یا هر دو.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که چگونه قرآن مجید بر خلاف روش و سیره خود در اینجا نام شخصى را برده ، و با این شدت او را مورد حمله قرار داده است ؟!
ولى با روشن شدن موضع ابو لهب پاسخ این سؤال نیز روشن مى شود.
نام او عبد العزى ( بنده بت عزى ) و کنیه او ابو لهب بود ، انتخاب این کنیه براى او شاید از این جهت بوده که صورتى سرخ و برافروخته داشت ، چون لهب در لغت به معنى شعله آتش است .
او و همسرش ام جمیل که خواهر ابو سفیان بود از سختترین و بدزبان ترین دشمنان پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) بودند.
در روایتى آمده است که شخصى بنام طارق محاربى مى گوید : من در بازار ذى المجاز بودم ( ذى المجاز نزدیک عرفات در فاصله کمى از مکه است ) ناگهان جوانى را دیدم که صدا مى زند : اى مردم ! بگوئید : لا اله الا الله تا رستگار شوید ، و مردى را پشت سر او دیدم که با سنگ به پشت پاى او مى زند به گونهاى که خون از پاهایش جارى بود ، و فریاد مى زد : اى مردم ! این دروغگو است ، او را تصدیق نکنید ! من سؤال کردم این جوان کیست ؟ گفتند : محمد است که گمان مى کند پیامبر مىباشد ، و این پیرمرد عمویش ابو لهب است که او را دروغگو مى داند .
در خبر دیگرى آمده است که ربیعه بن عباد مى گوید : من با پدرم بودم رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلّم) را دیدم که به سراغ قبائل عرب مى رفت ، و هر کدام را صدا مى زد و مى گفت : من رسول خدا به سوى شما هستم ، جز خداى یگانه را نپرستید ، و چیزى را همتاى او قرار ندهید … هنگامى که او از سخنش فارغ مى شد مرد احول خوش صورتى که پشت سرش بود صدا مى زد : اى قبیله فلان ! این مرد مى خواهد که شما بت لات و عزى ، و هم پیمانهاى خود را از جن رها کنید ، و به سراغ بدعت و ضلالت او بروید ، به سخنانش گوش فرا ندهید ، و از او پیروى نکنید ! من سؤال کردم او کیست ؟ گفتند : عمویش ابو لهب است.
در خبر دیگرى مى خوانیم : هر زمان گروهى از اعراب خارج مکه وارد آن شهر مى شدند به سراغ ابو لهب مى رفتند ، به خاطر خویشاوندیش نسبت به پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) و سن و سال بالاى او ، و از رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلّم) تحقیق مى نمودند ، او مى گفت : محمد مرد ساحرى است ، آنها نیز بى آنکه پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) را ملاقات کنند بازمى گشتند ، در این هنگام گروهى آمدند و گفتند : ما از مکه بازنمى گردیم تا او را ببینیم ، ابو لهب گفت : ما پیوسته مشغول مداواى جنون او هستیم ! مرگ بر او باد ! .
از این روایات به خوبى استفاده مى شود که او در بسیارى از مواقع همچون سایه به دنبال پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) بود ، و از هیچ کارشکنى فروگذار نمى کرد ، مخصوصا زبانى زشت و آلوده داشت ، و تعبیرات رکیک و زننده مى کرد ، و شاید از این نظر سرآمد تمام دشمنان پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلّم) محسوب مى شد ، و به همین جهت آیات مورد بحث با این صراحت و خشونت او و همسرش ام جمیل را به باد انتقاد مى گیرد .
او تنها کسى بود که پیمان حمایت بنى هاشم را از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) امضاء نکرد ، و در صف دشمنان او قرار گرفت ، و در پیمانهاى دشمنان شرکت نمود.
با توجه به این حقایق دلیل وضع استثنائى این سوره روشن مى شود .
سپس مى افزاید : هرگز مال و ثروت او و آنچه را به دست آورده ، به حال او سودى نبخشیده ، و عذاب الهى را از او بازنمى دارد ( ما اغنى عنه ماله و ما کسب).
از این تعبیر استفاده مى شود که او مرد ثروتمند مغرورى بود که بر اموال و ثروت خود در کوششهاى ضد اسلامیش تکیه مى کرد.
در آیه بعد مى افزاید : به زودى وارد آتشى مى شود که داراى شعله برافروخته است ( سیصلى نارا ذات لهب).
اگر نام او ابو لهب بود ، آتش عذاب او نیز ابو لهب است و شعله هاى عظیم دارد ( توجه داشته باشید لهب در اینجا به صورت نکره و دلالت بر عظمت آن شعله مى کند).
نه تنها ابو لهب که هیچیک از کافران و بدکاران اموال و ثروت و موقعیت اجتماعیشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهى رهائى نمى بخشد ، چنانکه در آیه ۸۸ و ۸۹ سوره شعراء مى خوانیم : یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتى الله بقلب سلیم : قیامت روزى است که نه اموال و نه فرزندان ، هیچکدام سودى به حال انسان ندارد ، مگر آن کس که با قلب سالم ( روحى با ایمان و با تقوى ) در محضر پروردگار حاضر شود.
مسلما منظور از آیه سیصلى نارا ذات لهب آتش دوزخ است ، ولى بعضى احتمال داده اند که آتش دنیا را نیز شامل شود .
در روایات آمده است که بعد از جنگ بدر و شکست سختى که نصیب مشرکان قریش شد ، ابو لهب که شخصا در میدان جنگ شرکت نکرده بود پس از بازگشت ابو سفیان ماجرا را از او پرسید.
ابو سفیان چگونگى شکست و درهم کوبیده شدن لشگر قریش را براى او شرح داد ، سپس افزود : به خدا سوگند ما در این جنگ سوارانى را دیدیم در میان آسمان و زمین که به یارى محمد آمده بودند ! در اینجا ابو رافع یکى از غلامان عباس مى گوید : من در آنجا نشسته بودم ، دستم را بلند کردم و گفتم : آنها فرشتگان آسمان بودند .
ابو لهب سخت برآشفت و سیلى محکمى بر صورت من زد ، و مرا بلند کرده بر زمین کوبید ، و از سوز دل خود پیوسته مرا کتک مىزد ، در اینجا همسر عباس ام الفضل حاضر بود چوبى برداشت و محکم بر سر ابو لهب کوبید ، و گفت : این مرد ضعیف را تنها گیر آورده اى ! سر ابو لهب شکست و خون جارى شد ، و بعد از هفت روز بدنش عفونت کرد و دانه هائى همچون طاعون بر پوست تنش ظاهر شد ، و با همان بیمارى از دنیا رفت.
عفونت بدن او به حدى بود که جمعیت جرأت نمى کردند نزدیک او شوند ، او را به بیرون مکه بردند ، و از دور آب بر او ریختند ، و سپس سنگ بر او پرتاب کردند تا بدنش زیر سنگ و خاک پنهان شد ! .
در آیه بعد به وضع همسرش ام جمیل پرداخته ، مى فرماید : همسر او نیز وارد آتش سوزان جهنم مى شود ، در حالى که هیزم به دوش مى کشد ( و امرأته حماله الحطب).و در حالى که در گردنش طناب یا گردنبندى از لیف خرما است ! ( فى جیدها حبل من مسد).
در اینکه همسر ابو لهب که خواهر ابو سفیان و عمه معاویه بود در عداوتها و کارشکنیهاى شوهرش بر ضد اسلام شرکت داشت حرفى نیست ، اما در اینکه قرآن چرا او را حماله الحطب ( زنى که هیزم بر دوش مىکشد ) توصیف کرده تفسیرهاى متعددى ذکر کردهاند: بعضى گفته اند این به خاطر آن است که بوته هاى خار را بر دوش مى کشید ، و بر سر راه پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلّم) مىریخت تا پاهاى مبارکش آزرده شود .
و بعضى گفته اند این تعبیر کنایه از سخنچینى و نمامى او است ، همانگونه که در ادبیات فارسى نیز همین تعبیر در مورد سخنچینى آمده است که مى گویند : میان دو کس جنگ چون آتش است سخنچین بدبخت هیزمکش است! بعضى نیز آن را کنایه از شدت بخل او مى دانند که با آن همه ثروت حاضر نبود کمکى به نیازمندان کند به همین دلیل تشبیه به هیزمکش فقیر شده است .
بعضى نیز مى گویند او در قیامت بار گناهان گروه زیادى را بر دوش مى کشد.
از میان این معانى معنى اول از همه مناسبتر است ، هر چند جمع میان آنها نیز بعید نیست.
جید (بر وزن دید) به معنى گردن است ، و جمع آن اجیاد مى باشد ، بعضى از ارباب لغت معتقدند که جید و عنق و رقبه هر سه معنى مشابهى دارند ، با این تفاوت که جید به قسمت بالاى سینه گفته مى شود ، و عنق به پشت گردن یا همه گردن و رقبه به گردن گفته مى شود، و گاه به یک انسان نیز مى گویند مانند فک رقبه یعنى آزاد کردن انسان.
مسد (بر وزن حسد) به معنى طنابى است که از الیاف بافته شده.
بعضى گفتهاند مسد طنابى است که در جهنم بر گردن او مى نهند که خشونت الیاف را دارد ، و حرارت آتش و سنگینى آهن را ! بعضى نیز گفته اند از آنجا که زنان اشرافى شخصیت خود را در زینت آلات مخصوصا گردن بندهاى پر قیمت مىدانند، خداوند در قیامت براى تحقیر این زن خودخواه اشرافى گردنبندى از لیف خرما در گردن او مى افکند و یا اصلا کنایه از تحقیر او است.
بعضى نیز گفته اند علت این تعبیر آن است که ام جمیل گردنبند جواهر نشان پر قیمتى داشت ، و سوگند یاد کرده بود که آن را در راه دشمنى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) خرج کند ، لذا به کیفر این کار خداوند چنین عذابى را براى او مقرر داشته .
نکتهها:
۱ –باز هم نشانه دیگرى از اعجاز قرآن
مى دانیم این آیات در مکه نازل شد ، و قرآن با قاطعیت خبر داد که ابو لهب و همسرش در آتش دوزخ خواهند بود ، یعنى هرگز ایمان نمى آورند ، و سرانجام چنین شد ، بسیارى از مشرکان مکه واقعا ایمان آوردند ، و بعضى ظاهرا ، امااز کسانى که نه در واقع و نه در ظاهر ایمان نیاوردند این دو نفر بودند ، و این یکى از اخبار غیبى قرآن مجید است ، و قرآن از اینگونه اخبار در آیات دیگر نیز دارد که فصلى را در اعجاز قرآن تحت عنوان خبرهاى غیبى قرآن به خود اختصاص داده ، و ما در ذیل هر یک از این آیات بحث مناسب را داشته ایم.
۲ –پاسخ به یک سؤال
در اینجا سؤالى مطرح است و آن اینکه با این پیشگوئى قرآن مجید دیگر ممکن نبوده است ابو لهب و همسرش ایمان بیاورند ، و الا این خبر کذب و دروغ مى شد.
این سؤال مانند سؤال معروفى است که در باره مساله علم خدا در بحث جبر مطرح شده ، و آن اینکه مى دانیم خداوندى که از ازل عالم به همه چیز بوده ، معصیت گنهکاران و اطاعت مطیعان را نیز مى دانسته است ، بنا بر این اگر گنهکار گناه نکند علم خدا جهل شود ! پاسخ این سؤال را دانشمندان و فلاسفه اسلامى از قدیم داده اند و آن اینکه خداوند مى داند که هر کس با استفاده از اختیار و آزادیش چه کارى را انجام مى دهد ، مثلا در آیات مورد بحث خداوند از آغاز مى دانسته است که ابو لهب و همسرش با میل و اراده خود هرگز ایمان نمى آورند نه از طریق اجبار و الزام .
و به تعبیر دیگر عنصر آزادى اراده واختیار نیز جزء معلوم خداوند بوده ، او مى دانسته است که بندگان با صفت اختیار ، و با اراده خویش چه عملى را انجام مى دهند.
مسلما چنین علمى ، و خبر دادن از چنان آیندهاى تاکیدى است بر مساله اختیار ، نه دلیلى بر اجبار ( دقت کنید).
۳ –همیشه نزدیکان بى بصر دورند!
این سوره بار دیگر این حقیقت را تاکید مى کند که خویشاوندى در صورتى که با پیوند مکتبى همراه نباشد کمترین ارزشى ندارد ، و مردان خدا در برابر منحرفان و جباران و گردنکشان هیچگونه انعطافى نشان نمى دادند هر چند نزدیکترین بستگان آنها بودند .
با اینکه ابو لهب عموى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) بود و از نزدیکترین نزدیکانش محسوب مى شد وقتى خط مکتبى و اعتقادى و عملى خود را از او جدا کرد همچون سایر منحرفان و گمراهان زیر شدیدترین رگبارهاى توبیخ و سرزنش قرار گرفت ، و به عکس افراد دور افتاده اى بودند که نه تنها از بستگان پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) محسوب نمى شدند ، بلکه از نژاد او و اهل زبان او هم نبودند ، ولى بر اثر پیوند فکرى و اعتقادى و عملى آنقدر نزدیک شدند که طبق حدیث معروف سلمان منا اهل البیت : سلمان از خانواده ما است گوئى جزء خاندان پیغمبر شدند .
درست است که آیات این سوره تنها از ابو لهب و همسرش سخن مى گوید ، ولى پیدا است که آنها را به خاطر صفاتشان اینچنین مورد نکوهش قرار مى دهد ، بنا بر این هر فرد یا گروهى داراى همان اوصاف باشند سرنوشتى شبیه آنها دارند.
ادمین های این کانال های ضد دینی فقط برای سردرگم کردن مردم و ضربه زدن به ارزش های این مرز و بوم به میدان آمده اند که جرات رویارویی با یکی از کارشناسان حقیقی این عرصه را ندارند والا چرا باید در فضایی که کسانی آنها را نه میبیند و نه میشناسد دست به چنین کارهای بچه گانه ای بزنند البته ناگفته نماند مردم به خوبی می دانند که این خواسته از طرف چه کسانی هدایت می شود.
انتهای پیام/