اگرچه همه شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران مقاوم و سربلند و عزیز، ستارگان آسمان ایران اسلامی هستند و هرکس در هر شغل و مسئولیتی که قرار دارد و نفس میکشد، مدیون این فداکاریها و از جان گذشتگیها است.
سردار شهید “مهدی باکری”
سال ۱۳۳۳ در میاندوآب به دنیا آمد. در همان دوران کودکی مادرش را از دست داد. خانوادهاش همه مذهبی بودند و برادر بزرگش علی در یک گروه مخفی علیه رژیم شاه مبارزه میکرد که در یک درگیری با ساواک به شهادت رسید و این واقعه تأثیر بزرگی بر روحیه او گذاشت.
از آن پس مهدی همچون برادرش وارد مبارزه مستقیم با رژیم شد. پس از اخذ دیپلم در کنکور ورودی دانشگاه تبریز قبول شد و تحصیلاتش را در رشته مهندسی مکانیک شروع کرد.
انقلاب که پیروز شد در شهرداری مشغول به کار شد. به جهاد سازندگی رفت و جالب است که از هیچکدام حقوق نمیگرفت. با شروع جنگ به سپاه رفت. ۴۰ روز از جنگ گذشته بود که مهدی ازدواج کرد.
در عملیات “فتحالمبین” در منطقه “رقابیه” مهدی معاون تیپ نجف اشرف بود که از ناحیه کمر زخمی شد اما زخم کمر او را از پا نینداخت و دوباره به جبهه برگشت.
در عملیات “رمضان” فرمانده تیپ عاشورا بود. در این عملیات با نمایش مقتدرانه از فرماندهی جنگ بازهم مجروح شد اما از پا نیفتاد.
در عملیات “مسلمبن عقیل” تیپ عاشورا تبدیل به لشکر شده بود و فرماندهیاش را مهدی بر عهده داشت. این لشکر توانست بخشهای مهمی از خاک میهنمان را از دست دشمن خارج کرده و در عملیات “والفجر مقدماتی” و “والفجر ۱ “و “والفجر ۴” ضربههای مهلکی بر پیکر دشمنان متجاوز وارد کند.
در عملیات “خیبر” حمید برادر مهدی به شهادت رسید. مهدی حتی در آن زمان هم جبهه را ترک نکرد و فقط افسوس خورد که چرا پیش از برادر به شهادت نرسیده است.
اما دلتنگی او دیری نپایید. در ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۳ وقتی که نیروهای رشید لشکر عاشورا در عملیات “بدر” در ساحل دجله با دشمن پنجه در پنجه انداخته بودند، گلولهای میان پیشانی او نشست و او را از عالم خاک رهانید.
پیکرش را در قایقی گذاشتند تا به سوی دیگر دجله ببرند اما در میانه راه یک گلوله آرپیجی، قایق را در هم شکست و مهدی به همراه امواج دجله رفت تا به دریا بپیوندد.
انتهای پیام/