به گزارش کمال مهر، محمد رستمپور فعال رسانهای در کانال تلگرامی خود متنی را با عنوان «دادهها» در سالن «تشریح»؛ که شامل نکاتی در مورد گزارش سالانه دیتاک در مورد شبکههای اجتماعی است را منتشر کرد:
به صورت معمول در جلساتی در حوزههای افکار عمومی، شبکههای اجتماعی و فضای مجازی شرکت میکنم. یکی از رایجترین نکات مشترک مدیران و تصمیمگیران در یک طرف میز و کارشناسان و تصمیمسازان در طرف دیگر این است که امروز در کشور از حیث تولید داده و پیمایش در وضعیت مطلوب و شایستهای قرار داریم اما از نظر تحلیل دادهها، طراحی بایستهها و پیشنهاد راهبردها و تلفیق تئوریهای دانشگاهی و دادههای آماری به منظور دستیابی به یک تبیین معقول و دانش کاربردی به شکل نگرانکننده و آزاردهندهای فقیریم.
این سوی میز، مدیران مرتباً تقاضای تحلیل دارند و آن سوی میز، کارشناسان از یک بیاعتنایی نگرانکننده به داده و پیمایش و نظرسنجی سخن میگویند. در این میانه چیزی گم است و آن تحلیلهای مبتنی بر داده و متکی بر اعتبارهای دانشگاهی است که به مدیر یا تصمیمگیر کمک کند و او را از ابهام بیرون آورد.
بعد از انتخابات ۹۶ و به شکل خاص با پیروزی حسن روحانی در انتخابات، آرام آرام اهمیت «داده» در شکلدهی، هدایت و مدیریت افکار عمومی برای مدیران سیاسی آشکار شد. موفقیت روحانی در کسب آراء شگفتآور نبود و چه بسا به دلایلی از جمله تصدی او بر قدرت و تکثر رقبای او پیشبینیپذیر هم جلوه میکرد. اما استفاده کمپین انتخاباتی او از شبکههای اجتماعی و خارج شدن از کلیشههای مرسوم تبلیغاتی و به گونهای میتوان گفت یک طراحی و نشر شبکهمحور پیامهای او مبتنی بر سبد مصرف رسانهای جامعه بیسابقه یا حداقل کمنظیر بود. علاوه بر این، خود موضوع شبکههای اجتماعی و فراز و نشیبهایی که در ده سال اخیر طی کرده است، موضوع مهم و اساسی و قابل اعتنایی است.
با این نگاه، انتشار یک گزارش سالانه در مورد رفتار و کنش ایرانیان در شبکههای اجتماعی یک رویداد مهم است. دادهکاوی در ایران اگرچه همزمان و برای انتخابات متولد شده، میتواند یک سرفصل بسیار معتبر برای شناخت و هدایت افکار عمومی باشد. در نتیجه صرف انتشار این گزارش به خودی خود، مسألهای مهم است و میتوان مبتنی بر آن گزارهها و نکات مفیدی برای سیاستمداران، تصمیمگیران، صاحبان کسب و کارها، محققان حوزههای افکار عمومی و رسانه طرح کرد.
گزارش دیتاک به تعبیری خود مؤلفان گزارش، نکات زیرپوستی پرشماری دارد که به دلیل تعدد موضوعات دیده نشده یا تفسیر نشدهاند. پس از انتشار گزارش دیتاک، غیر از آمارهای اعلامی دیتاک در مورد تعداد کاربران در بسترهای توئیتر، تلگرام و اینستاگرام، یک نمودار از میزان تولید محتوا در دو بستر توئیتر و اینستاگرام در طول سال ۱۴۰۱ مورد توجه رسانهها قرار گرفت. نمودار دیتاک نشان میدهد میزان تولید محتوا در اینستاگرام در شهریور ۱۴۰۱ پس از آغاز ناآرامیها افت محسوس و کاهش چشمگیری داشته و در دی ماه ۱۴۰۱ به همان سطح پیش از اعتراضات رسیده است.
اولا دقت در این نکته قابل توجه است که این نمودار، میزان تولید محتوا را نشان میدهد و نه میزان مصرف محتوا. باید دانست استفاده فراگیر و غیرضابطهمند از وی.پی.انهای رایگان و غیررایگان، داخلی و خارجی که تبعات و عوارض سیاسی و فرهنگی پرشماری دارد، در مدت زمانی بیش از ده ساله و در یک روندی تدریجی حاصل شده است. این استفاده تنها در موارد و حوزههایی مانند استفاده از شبکهها یا وبسایتهای فیلتر شده نیست. از سویی دیگر، از آنجا که مسدودسازی و محدودسازی نیز سازوکار و فرایند آشکار و سنجهپذیری ندارد و از حوزه عملکردی واحد و یکپارچهای برخوردار نیست، میتوان گفت فیلتر اینستاگرام، دسترسی و کیفیت ابزارهای گریز را بالا برد. با این حال، نمیتوان ادعا کرد میزان نشر محتوا به شهریور ۱۴۰۱ یعنی پیش از آغاز ناآرامیها رسیده است. چرا که هیچ سامانه، شرکت یا ابزاری در ایران نمیتواند همه محتوای نشر شده در اینستاگرام یا هر پلتفرم خارجی دیگری را به صورت کامل جمعآوری کند. تمامی دادهکاویها مبتنی بر نمونههای آماری یا ظرفیت جمعآوری معنا و مفهوم پیدا میکند.
ثانیاً اگر توان یا ظرفیت جمعآوری دیتا تغییری نکند و ثابت باشد، با کم شدن دیتا میتوان ادعا کرد انتشار محتوا کم شده اما با زیاد شدن دیتا نمیتوان ادعا کرد انتشار محتوا افزایش یافته، چرا که در هر حال، میزان جمعآوری از میزان محتوای تولیدی کمتر است. شاید اطلاع از میزان ترافیک پهنای باند خارجی در این باره بتواند به ساخت و صلابت استدلال در مورد میزان انتشار محتوا کمک کند.
صفحه دوم گزارش نشان میدهد تنها ده درصد از پستهای تلگرامی جمعآوری شده دیتاک، فورواردی است. با این آمار، پستهای فورواردی در میان محتوای کانالهای تلگرامی در اقلیت هستند و در نتیجه این کمشمارگی، برجستگی و آشکاری دارند. در نتیجه مدیران شرکتها، کارشناسان حوزه افکار عمومی و فعالان حوزه روابط عمومی باید بدانند برای آنکه محتوای تبلیغاتی آنان طبیعیتر جلوه کند و از برچسب «رپورتاژ» دور بماند، لازم است به جای قرارداد با صاحبان کانالهای تلگرامی برای فوروارد، یک فرآورده تبلیغاتی بسازند تا برای مخاطب عام هم ارزش خبری داشته باشد و به شکل منطقیتری، در فضای تلگرام بچرخد. به زبان سادهتر، فوروارد یا بازنشر چندان در کانالهای تلگرامی معمول نیست و در نتیجه، مخاطب تلگرام نسبت به محتوای بازنشری حساس است و چندان با آن ارتباط نمیگیرد.
صفحه سوم گزارش دیتاک میگوید تنها یک درصد از مخاطبین یا فالوئرهای یک صفحه اینستاگرامی، پس از مشاهده یک پست آن را لایک میکنند. این آمار نشان میدهد اولاً احتمال جعلی بودن فالوئرهای صفحات اینستاگرامی بسیار بالاست، چیزی که با عنوان «دستکاری» از آن یاد میشود و البته در مورد تعداد لایکها نیز رخ میدهد. اما نمودار نشان میدهد دستکاری اینستاگرامی در ایران بیش از آنکه ناظر به لایکها باشد، در مورد تعداد فالوئرها رخ میدهد. ثانیاً نشانگر این است که در مورد اینستاگرام «وبچرخی» بیش از فالو کردن صفحات و تعامل در مورد آنها اهمیت دارند. عدهای در اینستاگرام حضور دارند، صرفاً برای آنکه حضور داشته باشند و سرگرم باشند. بدیهی است که همیشه تعدادی از فالوئرهای یک صفحه پستهای آن را لایک میکنند و کامنت میگذارند، اما عدد یک درصد نسبت به تعداد فالوئرها، عدد بسیار پایین و رقم بسیار اندکی است.
میتوان گفت در مورد اینستاگرام، نوعی بیاعتنایی به محتوا در حال رخ دادن است و این بیاعتنایی، جای ناخرسندی و دغدغهمندی دارد. وقتی کنش کاربران اینستاگرام آشکار نباشد، نمیتوان آن را رصد کرد، مبتنی بر آن توصیه و تجویز داشت. خطرناکتر از رفتار مخالفتآمیز با هنجارها یا اقدامات، رفتار پیشبینیناپذیر و به تعبیری، رفتار تودهای است. از این روست که باید ادعا کرد اداره یک صفحه اینستاگرام و در حالت کلی، هر رسانه اجتماعی، اندک اندک و بیش از آنکه وابسته به شکلی از تجربه باشد، به دانش نزدیک میشود.
صفحه چهارم گزارش تصریح میکند در سال ۱۴۰۱، تنها ۵ درصد مجموع توئیتهایی که دیتاک جمع و پایش کرده، تولیدی و ۹۵ درصد توئیتها، ریتوئیت بوده. این عدد در موجهای توئیتری معمول، ۲۵ و ۷۵ است. یعنی سه چهارم توئیتهای یک موج، بازنشر آن یک چهارم توئیتهای باقیمانده است. عدد اعلامی نشان میدهد تا چه اندازه به دلیل ناآرامیهای سال ۱۴۰۱، رباتهای بازنشری در توئیتر فعال بودهاند و حتی میانگین نسبت توئیت دست اول و توئیت بازنشری را تا چه اندازه پایین کشیدهاند.
توئیتر هیچگاه نمایه افکار عمومی ایران نبوده است و تنها به دلیل متنمحور بودن که محتواساز است و همچنین به علت تجمع اصحاب رسانه و سیاسیون، محل اعتنا و قابل توجه است.
بعد از ماجرای فیلتر واتساپ و اینستاگرام، عطش جستجوی خبر از کانالهای غیررسمی و همچنین هیجان کنش هکتیویستی، سبب شد ورود کاربران به توئیتر بالا رود. اگرچه بهرغم همه ادعاها همچنان نمیتوان با فرمولهای فنی ربات، سایبورگ و کاربر انسانی را تشخیص داد، معیارهای تجربی همچون نوع آیدی و تصویر حساب کاربری، نسبت توئیت تولیدی خود حساب و بازنشر، زمان پیوستن به توئیتر و از این دست معیارها، میتواند به «حدس» در این باره کمک کند. تفاوت کاربران در بازه زمانی مشابه در سال گذشته نیز میتواند نشان دهد این افزایش کاربران مطابق «حدس» ما ارگانیک است یا خیر.
نکته دیگر اینکه توئیتر در همه موجهای اجتماعی حضور دارد و حتی اگر ابتدای موج در توئیتر نباشد، توئیتر در حکم «سازماندهنده» (organizer) نقش بسیار مهمی در شکلدهی به موج دارد. با این حال، همچنان که گزارش دیتاک اشاره دارد، توئیتر یک فضای قطبیشده است و در نتیجه کسب و کارها به دلیل دوری از جنجالها و البته دایره اندک و خاص هویتی کاربران توئیتر حضور گستردهای (در مقایسه با اینستاگرام) رغبت کمتری به حضور در توئیتر دارند.
صفحه پنجم گزارش محتوای وبسایتهای خبری و به صورت کلی، محتوای بستر خبر را یک درصد از کل فضای مجازی اعلام میکند. این عدد هم تکاندهنده است. بستر خبر به چیزی شبیه انبار محتوا تبدیل شده و روندهای تکاندهندهای مانند شیوع اخبار جعلی به شکل نگرانکننده و شکل دادن نوعی از رفتارهای مخرب فردی و اجتماعی به دلیل استفاده بیش از اندازه از رسانههای اجتماعی نیز نتوانسته مصرف رسانههای خبری مجازی بالا ببرد و از این روست که در کنار تولید اخبار، گزارشها و تحلیلهای کارآمد و مفید در بستر خبر (خبرگزاری و وبسایت خبری) باید به انتشار در بستر رسانههای اجتماعی به شکلی هوشمند و چرخهای و نه کلاسیک و فرمالیته نیز اندیشید. در این راستا چه بسا باید ساختار خبرگزاریها و سازمانهای رسمی رسانهای را نیز تغییر داد و به ویژه آموزشها را به سوی فهم شکل و شیوه مصرف رسانهای جامعه ایرانی برد.
صفحه هشتم گزارش، قالبهای رایج انتشار محتوا در هر یک از بسترها ارائه میکند و عجیب این است که خلاف آنچه برخی تصور میکنند، انتشار محتوا در قالب ویدئو در اینستاگرام، حتی از اسلاید هم کمتر است. انتشار محتوا در اینستاگرام، در قالب اسلاید ۳۶ درصد و در قالب ویدئو ۲۴ درصد است و در قالب تصویر، ۴۰ درصد. این در حالی است که انتشار محتوا در قالب ویدئو در تلگرام، تنها ۷ درصد است. این اعداد نشان میدهد ویدئوسازی در بسترهای معمول رسانههای اجتماعی در ایران چندان رایج نیست. این عدم رواج در کنار آماری که در مورد مصرف رسانهای ویدئو در سراسر جهان ارائه شده، نکته مهمی را به صاحبان و تولیدکنندگان و کارشناسان تبلیغات یادآوری میکند. ۷۸ درصد مخاطبین تنها یک دقیقه از ویدئوهای منتشر شده در رسانههای اجتماعی را میبینند. در نتیجه هر محتوایی را نباید به ویدئو تبدیل کرد و هر بستری نیز مناسب ویدئو نیست. نباید از یاد برد که عددهای اعلامی گزارش دیتاک را باید کنار میزان بازدید و مصرف قرار داد.
صفحه ۲۰ گزارش، پرتکرارترین هشتگهای محتوای تلگرامی که دیتاک در سال ۱۴۰۱ جمع و پایش کرده، ارائه داده. صرف نظر از اینکه هشتگگذاری در تلگرام چندان معمول نیست و همچنان که خود گزارش نیز بدان تصریح کرده، برای دستهبندی محتوای کانال به کار میرود؛ دو هشتگ «زیرنویس چسبیده فارسی» و «بدون سانسور» نشان میدهد کانالهای تولید و توزیع فیلم در تلگرام بسیار دیده میشوند. به ویژه آنکه بدانیم مطابق نمودار صفحه ۹، محتوای سرگرمی بیش از ۶۷ درصد از تلگرام فارسی را تشکیل میدهد. هشتگ «استوری» نیز نشان میدهد تلگرام نقشی واسط در توزیع محتواهای تولیدشده ویدئویی برای انتشارهای مناسبتی در اینستاگرام داشته است. همچنین هشتگ «ارسالی» نیز نشان میدهد تلگرام بهرغم آنکه یک پیامرسان به شمار میرود، اما تعاملیتر از خبر به شمار میآید.
غیر از هشتگهای اعتراضی در توئیتر و اینستاگرام، در فهرست هشتگهای پرکاربرد سال ۱۴۰۱ در اینستاگرام میتوان هشتگهای «ایران»، «کلیپ» و «اکسپلور» نیز دید که محتوایی عمومی را دربرمیگیرند و در همه انواع محتواها میتوان از آنها استفاده کرد. صفحه بیست و چهارم، بیشترین ایموجیهای کاربران در بسترهای توئیتر، اینستاگرام و تلگرام را فهرست کرده که استفاده از آنها در هر یک از محتواهای تولیدی سیاسی، اجتماعی یا تبلیغاتی میتواند مخاطب فعال در آن بستر که بیشتر از آن ایموجیها استفاده کرده یا آن ایموجیها را به کار برده، نسبت به آن محتوا همدل کند.
نقشه صفحه ۲۵ نشان میدهد درباره استانهای تهران، اصفهان، خراسان رضوی و سیستان و بلوچستان محتوای بیشتری در سال ۱۴۰۱ تولید شده است. چرایی تولید محتوا در مورد استانهای تهران و سیستان و بلوچستان، عمدتاً به دلیل پایتخت بودن تهران و حال و هوای اعتراضی در سیستان و بلوچستان است، اما باید محتوای مرتبط با اصفهان و خراسان رضوی را به تفکیک هر بستر استخراج کرد و چه بسا بتوان مبتنی بر آن، نظام مسائل هر یک از این استانها و البته استانهای دیگر تهیه کرد
نقشه صفحه ۲۸ نشان میدهد ۵۴ درصد ایرانیان در شبکههای اجتماعی عضویت دارند. همچنان که در گزارش نیز آمده، این عدد با یافتههای افکارسنجی ایسپا در این باره نیز همخوانی دارد. اما دو عدد مهم دیگر در این باره اساسی است. اولی این است که ۷۵ درصد کاربران اینترنت در ایران از طریق موبایل در اینترنت فعالیت دارند و دومی این است که سرعت اینترنت همراه در ایران تقریباً با میانگین جهانی برابر است در حالی که سرعت اینترنت ثابت به طور چشمگیری از میانگین جهانی آن کمتر است. یعنی همزمان با توسعه اینترنت همراه، سرعت آن نیز افزایش یافته، اما در مورد اینترنت ثابت، هم توسعه و هم سرعت، به شکل عجیب و حیرتآوری از میانگین جهانی کمتر است. به نظر میرسد الگوی اقتصادی فروش و تبلیغ و توسعه اینترنت ثابت در ایران، صاحبان و تصمیمگیران این حوزه و نوع مواجهه دولتها در ده سال اخیر، مهمترین عنصر تفاوت معنادار استفاده از اینترنت ثابت و همراه در ایران است.
رویهمرفته، انتشار گزارش دیتاک را باید به فال نیک گرفت. افشای بولتنهای بارگذاری شده در سِرورهای پشتیبان خبرگزاری فارس در آذرماه ۱۴۰۱ نشان داد تا چه اندازه کانالیزه شده مدیران و تصمیمگیران در مورد آنچه افکار عمومی فکر میکنند، خطرناک است. حوزه افکار عمومی در ایران دچار ابتلائات و اشکالاتی است که از آن جمله باید به تئوریزدگی، تورم در توصیف، تهدیدپنداری نظر و دیدگاه مردم، تفسیر جناحی و سیاستزده از یافتهها و نتایج و به ویژه بیاعتنایی به تخصصگرایی در پیمایش اشاره کرد. علاوه بر همه اینها، متأسفانه حوزه افکار عمومی در ایران همچنان نسبت به دادهکاوی که یک رسته کاملاً پذیرفتهشده و مورد اتکاء در عرصه علم و عمل در بسیاری از کشورهاست، بیتوجه است و تنها نگاه محدود و رسانهای و به ویژه مبتنی بر عملیات روانی به دادهکاوی دارد. از این رو باید درهای دانشکدهها و مراکز علمی حوزه ارتباطات و رسانهها را به روی دادهکاویها باز کرد و به جای جدالهای رسانهای با هدف زد و خوردهای سیاسی، کلانتر به موضوع نگریست و جایی برای گزارشاتی اینچنین در جلسات رسمی باز کرد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.