به گزارش«کمال مهر»، بانوان در دوران دفاع مقدس، همدوش مردان به صحنه آمدند و با دشمن پیکار کردند، در حالی که همسران و برادران و پدران و فرزندان خود را برای حضور در جبهه تشویق و حمایت میکردند و بار زندگی را به دوش میکشیدند و همزمان در چند عرصه فعالیت میکردند.
گروهی از بانوان در جبهه جنگ حضور داشتند، در پشتیبانی و کمک به رزمندگان پیشقدم بودند، در داخل شهرهای مرزی به نگهبانی و پاسداری از مراکز مهم و یایگاهها و پاسگاهها میپرداختند. همچنین در داخل شهرها، بانوان به جمعآوری کمکهای مردمی و تأمین مایحتاج رزمندگان اسلام میپرداختند و در همه عرصههای انقلاب و دفاع مقدس بنا به ضرورت حضور فعال داشتند.
تجهیز رزمندگان اسلام، مقری برای رزمندگان، درگیری ۴۵ روزه خرمشهر، شاهد به شهادت رسیدن «شهید حجتالاسلام قنوتی»، اولین خدمه توپ ۱۰۶، بمبهای شیمیایی و… عناوینی هستند که در بخش اول گفتوگو با همسر جانباز شهیده دوران دفاع مقدس «مریم امجد»خواندید، حال به بخش دوم این گفتوگو میپردازیم:
واسطههای امر ازدواجمان رزمندگان جبهه بودند
در مورد نحوه آشنایی و سر گرفتن ازدواجتان برایمان بگویید؟
یک روز هنگامی که با برادران رزمنده «ناجی شریف زاده» و «فرامرز نوروزی» به طرف جبهه میرفتیم، صحبت ازدواج شد. برادران گفتند چرا ازدواج نمیکنی؟ گفتم چرا پیش بیاید ازدواج میکنم. «خانم امجد» را به من معرفی کردند. بالاخره همین برادران رزمنده ترتیبی دادند من با برادر وی، «سید علی امجد» که یکی از رزمندههای سپاه خرمشهر بود صحبت کردم و ایشان هماهنگی کرد که بعد با خود خانم مریم امجد ۲ جلسه صحبت کردیم.
سبک زندگی و تشکیل خانوادهای به رنگ مروارید «۲ رزمنده»
چهقدر توان مالی برای ابتدای زندگی داشتید؟
من زمانی که به خواستگاری مریم رفتم ۹ هزار تومان بدهکار بودم؛ وامی قرضالحسنهای از مسجد جامع خرمشهر گرفته بودم و قسط پرداخت میکردم. توان مالی خاصی نداشتم. همین مسئله را هم برای پدر بزرگوار مریم بیان کردم و گفتم من به غیر از لباسهایی که به تن دارم، چیز دیگری از مال دنیا ندارم. ازدواج ما با بدهکاری و سبک زندگی با صداقت، بدون نیاز به مادیات و برای همراهی و همکاری در مسیر شرکت در مبارزه و جنگ شکل گرفت.
پدر بزرگوار خانم امجد مرا سرباز امام زمان (عج) خطاب کرد
چرا پدر مریم به شما جواب مثبت داد؟
پدر بزرگوار وی در یک کلام گفته بود:«چون سرباز امام زمان (عج) به خواستگاری دخترم آمده است من نمیتوانم مطلبی بگویم و پاسخ منفی بدهم» و مرا پذیرفت. در واقع نقطه عطف زندگی من بود. همین عامل، دیدگاه ازدواج و زندگی من را سرعت بخشید و ظرف مدت سه روز، ازدواج ما شکل گرفت.
قبل از ازدواج به مهمانها اعلام کردیم
قبل از مراسم چه کردید؟
قبل از مراسم و جشن ازدواج، زمانی که مهمانها را دعوت میکردیم، به همه خبر داده و در واقع اعلام کردیم که به منطقه جنگی میرویم، هیچ نیازی به هدیه و وسیلهای نداریم و چیزی به دردمان نمیخورد و کسی چیزی برای ما نیاورد. مهمانان جلسه ازدواج ما، همرزمان جبهه و جنگ و اعضای خانواده بودند و تعدادی از مجروحهای جنگ را دعوت کرده بودیم.
جلسه جشن معنوی را با حضور معلولان جنگی برگزار کردیم و همه مهمانها گریه میکردند
مراسم ازدواج شما چگونه بود؟
چون اوایل جنگ بود، افرادی که میآمدند ناخودآگاه تحت تأثیر قرار میگرفتند. بیشتر مهمانهایی که در مراسم ما حضور داشتند، مجروحهای جنگی دچار نقص عضو بودند و دست، پا و یا چشم نداشتند. وقتی سایر مهمانها و خانوادهها میآمدند، تحت تأثیر قرار گرفته و گریه میکردند. جو معنوی خوبی بود. همه میهمانی و جلسه ما تحت تأثیر جنگ قرار گرفته بود و خاطره به یاد ماندنی و خوبی از این روز در ذهن همه نقش بست. مراسم سادهای گرفتیم و چند روز بعد به اتفاق هم به جبهه برگشتیم.
همسرم مادری مهربان و همسری دلسوز بود
همسر شما چگونه مادری بود؟
شاید برخی فکر کنند یک بانوی رزمنده خشن و جدی است؛ ولی برخلاف تصور دیگران، وی مادر و همسری مهربان، دلسوز، رقیقالقلب و رئوف بود. همانند همه رزمندهها در برابر دشمن خشن ولی در زندگی خصوصی و با افراد نزدیک خود، فردی مهربان و با محبت بود و بسیار صمیمی رفتار میکرد.
۳۰ سال زندگی خوب و آرامی داشتیم
زندگی شما چگونه بود؟
۳۰ سال زندگی با محبت و صمیمیت و یکرنگی در کنار هم و برخورد خوب و شایسته با یکدیگر داشتیم و هرگز دلخوری و دعوایی با هم نداشتیم. با هم خیلی خوب و صمیمی زندگی میکردیم. سه پسر و دو دختر حاصل زندگی مشترک ما است.
در چه سالی و چه سنی فوت کرد؟ درمورد بیماری وی توضیح دهید.
در حدود ۱۷ سالی که تهران بودیم، حداقل چهار ماه در بیمارستان بستری شد. عارضه شیمیایی در آخرین مراحل، کلیه و کبد وی را درگیر کرده بود و سال ۹۰ درسن ۴۸ سالگی فوت کرد.
در دوران دفاع مقدس، ایشان نیز همانند خواهران رزمنده، از ماشینهای سنگین مهمات تخلیه میکرد
در دوران دفاع مقدس خواهران چه کارهایی میکردند؟
یکی از کارهای خانمها در خرمشهر، خالی کردن کامیون مهمات و اسلحه بود. این کار مردانه است ولی بنا بر ضرورت و موقعیت جنگ، هر کاری از دست بانوان برمیآمد انجام میدادند و برای آنها فرقی نمیکرد اسلحه رزمندگان را پر کنند، زخمهای مجروحان را پانسمان کنند یا برخی، کمی دورتر از خط مقدم، غذا و آذوقه برای رزمندگان تهیه کنند. بانوان در روزهای ابتدایی جنگ در همه صحنهها و هرجا احساس خلأ و کمبود میشد، حضوری مؤثر داشتند و خیلی محکم و استوار پای کار جنگ ایستادند و پشت برادران رزمنده خود را خالی نکردند.
آیا خاطرات همسر شما جمع آوری و به صورت کتاب چاپ شده است؟
بله؛ کتاب «خاطرات پوتین مریم»، که روایت زندگی وی و کارهای بانوان در دوران جنگ تحمیلی است و در بیشتر کتابها از جمله کتاب «دا» نوشته «زهرا حسینی»، بخشی از خاطرات کتاب مربوط به «مریم امجد» است. در کل، خاطرات بانوان رزمنده را که مطالعه میکنی، همه به این مسئله اذعان میکنند که به ویژه در مقاومت ۴۵ روزه جزء نیروهای مؤثر و نقش حضور وی بسیار پررنگ بوده است ولی متأسفانه به دلیل بیماری و مشکلاتی که داشت کمتر به بیان خاطرات خود پرداخت و به دنبال مطرح کردن و بیان کارهای خود هم نبود. من هم چند سال است، بنا به ضرورت و مسئولیتی که احساس کردم باید این کارها و خاطرات برای تاریخ کشورم و انقلاب بماند و آیندگان بدانند زنان چگونه در همه عرصههای جنگ نقشآفرین بودند، به بیان خاطرات میپردازم.
آیا ضرورت دارد به مبحث زنان در دفاع مقدس بپردازیم؟
بله، من خودم احساس وظیفه میکنم، باید به نقش مؤثر و پررنگ زنان در دوران دفاع مقدس بیشتر بپردازیم و از این امر غفلت شده است. تا چند سال پیش کمتر حاضر بودم مطلبی بگویم ولی بهراستی زنان در عرصه دفاع مقدس دوشادوش مردان جنگیدند و حماسه آفریدند و باعث دلگرمی و تقویت روحیه معنوی مردان و تعصب و غیرت بیشتر آنان شدند و با حضور زنان در کنار خود، به اهمیت دفاع بیشتر پی میبردند. سهم زنان در جنگ کمتر از مردان نیست، زیرا اگر رزمندهای هم در جنگ حضور داشت، خانواده وی بودند و عموماً زنان به تنهایی بار زندگی و تربیت فرزندان را به دوش میکشیدند. اگر رزمندهای شهید، زخمی و یا اسیر میشد، همه اینها مسئولیت مادران و همسران و خواهران رزمندگان را در زندگی چند برابر میکرد و باید به این نکته اذعان داشت که زنان مقاوم و مبارز انقلابی بودند که فرزندان و همسران خود را برای حضور در جبهه جنگ تشویق و حمایت میکردند و هنوز هم بانوان ایران اسلامی چنین روحیههایی دارند.