نامزد او ابتدا همه چیز را انکار کرد اما بعد از یک مشاجره طولانی او بالاخره اقرار کرد که با زن دیگری ملاقات داشته است.ملیسا که ازدواج اولش هم موفقیت آمیز نبوده است میگوید خوشحال است که دست نامزد فریبکارش رو شده است .وی میگوید: وقتی تعمیر کار لباس را از جارو برقی بیرون کشید دستپاچه و شوکه شدم . اما خیلی زود متوجه شدم این لباس متعلق به من نیست و قلبم شکست.
من فکر میکردم این مرد برای همیشه متعلق به من است و به او ایمان داشتم. ما راجع به آینده برنامه ریخته بودیم و من هرگز نمیتوانم او را ببخشم. اعتمادم را به همه مردان از دست داده ام و او مسئول این قضیه است.نامزد وی از کارش ابراز پشیمانی کرده و امیدوار است که این زن او را بخشیده و فرصت دیگری به او بدهد.