آبسوردیسم روشنفکرانه نوعاً خصیصه ای مخرّب دارد و به دلیل جوهرِ رمان ستیز و معناگریزش، همه صور و گونه های هنری (اعم از سینما، تئاتر، ادبیات و…) را به ورطه نوعی پوچیِ مأیوسِ بیمار می کشاند. سینمای امروز ایران نیز تا حدودی گرفتار چنین وضعیتی شده است. و این ویژگی متأسفانه به همه تولیدات سینمایی و فیلم سازی ما (ازجمله تولیدات سینمایی شبکه خانگی) نیز تسرّی یافته است.
اخیراً «شبکه سینمای خانگی» فیلمی به نام «ما همه تنهاییم» را تولید و توزیع کرده است. ما همه تنهاییم به لحاظ تکنیکی و عناصر ساختِ سینمایی فیلمی آشفته است که بازیِ برخی بازیگران، ابتدایی و آماتور است. اما از اینها مهمتر، درون مایه فیلم است. ما همه تنهاییم، روایتی سطحی و تقلیدی از آبسوردیسم روشنفکرانه ای است که متأسفانه بر بخش مهمی از تولیدات سینمایی امروز ایران سایه افکنده است.
در «ما همه تنهاییم»، «آرش» جوانی است که گیتار می نوازد و آواز می خواند و می خواهد به شهرت و پول برسد و خواهر بیمارش «یگانه» را برای معالجه به خارج ببرد. «سمانه» دختری است که آرش به او علاقه دارد و می خواهد با او ازدواج کند. سمانه در ماجرای فیلم به علت غرور و زودباوری اش فریب می خورد و امکان ازدواج با آرش را از دست می دهد. «خاطره» دختر ثروتمندی است که امکان سرمایه گذاری برای تولید آلبوم برای آرش را دارد و از این موقعیت و امکان مالی به منظور نزدیکی به آرش استفاده می کند. خاطره در سودای به دست آوردن آرش (با همدستی «پیمان») دروغ می گوید و با نیرنگ و فریب، ارتباط میان آرش و سمانه را برهم می زند. «پیمان»، شخصیتی دروغگو و نیرنگ باز دارد و چون به سمانه علاقمند است، با خاطره همدست می شود تا از طریق توطئه چینی و نیرنگ و فریب، ذهن سمانه را نسبت به آرش بدبین کرده و نهایتاً رابطه آنها را برهم زند.
سرانجام بر اثر دسیسه ها و توطئه چینی های مختلف، رابطه میان آرش و سمانه به هم می خورد، پیمان با نیرنگ و دروغگویی سمانه را گول می زند و با او ازدواج می کند، مدتی بعد در پی آشکار شدن حقیقت، سمانه از پیمان جدا می شود و در نهایت سمانه و پیمان و آرش (که از کودکی با هم دوست و همبازی بودند) همچون خاطره که مدت کمتری است با آنها آشنا شده، همگی سرخورده و غمگین و تنها گرفتار نوعی احساس پوچی و تنهایی و غبن می گردند.
همه آنها تنها و آزرده و سرخورده و غمگین اند و با نوعی احساس تلخ پوچی دست به گریبان. در این فیلم (و متأسفانه در اکثریت فیلم های تولیدی سینمای ایران) چشم اندازی از آرمان گرایی و امید و انگیزه های متعالیِ معطوف به رشد و کمال دیده نمی شود. بی تردید هیچکس مخالفِ نشان دادن ضعف ها و عیب ها و بیان واقعیت های تلخ نیست؛ این که سینما و ادبیات و دیگر هنرها به بیان واقعیات تلخ و بیدار و متنبّه کردن وجدان ها بپردازند، نه فقط بد نیست که امر بسیار خوبی است. آنچه که ما به آن انتقاد داریم این است که در ایرانِ معاصر، فیلم ها و رمان ها و تئاترهای روشنفکری صرفاً به توصیف (و فراتر از آن) تبلیغ سیاهی و زشتی و تلخی (آن هم در اغلب موارد به صورتی تحریف شده و دروغین و اغراق شده) می پردازند، و صرفاً به تبلیغ و ترویج یأس و نومیدی و پوچ انگاری می پردازند، و در مقابل، از معناهای متعالی و آرمان گرایی و مبارزه و احساس مسئولیت و تعهد به منظور اصلاح عیوب و ضعف ها و اخلاق و ارزش های دینی و معنوی، هیچ نمی گویند.
آنها ضعف ها و عیوب و تلخی ها را به صورتی غیرواقعی و تحریف شده و سیاه تر از آنچه که در نفس الامر وجود دارد، روایت می کنند؛ اما از ارزش های اخلاقی و هویت دینی و اراده های جهادی نیرومند و نیروهای پرشمار و پرتوان و پرانگیزه حق مدار و حق طلب و از رویش شکوفه ها و زایش نیروها در جبهه حق، هیچ نمی گویند. فیلم و ادبیات و تئاترهای روشنفکری، مخاطب را در فضایی سیاه و تلخ و مأیوس (که بخشی از آن غیرواقعی و اغراق شده و دروغین است) در نوعی استیصال و انفعالِ عاطفی رها می کنند و از نجات و از امید و از کوشش برای دگرگونی و از آرمان و از معنویت و از آموزه های اسلامیِ رهگشا و هدایتگر، هیچ نمی گویند.
سینما و ادبیات و تئاتر ابسورد نوعاً اینگونه اند که از طریق بزرگ کردنِ مشکلات و ناهمواری های کوچک و ارائه تصویری اغراق شده و غیرواقعی از برخی مشکلات بزرگ و با ارائه تصویری تماماً سیاه و تلخ و نومید و مأیوس و با ترویج بی معنایی و آرمان گریزی و آرمان ستیزی، عاطفه و احساس مخاطبین را در حالتی مستأصل و منفعل قرار می دهند و با نشان ندادن راه حل ها و امکان های رشد و نیروها و قابلیت های کمال، ذهن مخاطب را تحمیق می کنند و در چنین وضع استیصال و تحمیق و تخدیری است که سمومِ معناگریزی و آرمان ستیزی و تعلیق آبسوردیسم را به ذهن و جان و نهاد مخاطب القاء و تزریق می کنند.
بی توجهی مسئولین فرهنگی در وزارت ارشاد اسلامی، نسبت به جریان فزاینده آبسوردیسم در فرهنگ و هنر کشور (و متأسفانه در بسیاری از موارد همراهی و حمایت مسئولان وزارتخانه سابق الذکر از کارگردانان و نویسندگان و مطبوعات مروّج آبسوردیسم روشنفکرانه) شرایط پرمخاطره ای را در فضای فرهنگی و هنری و ادبی کشور پدید آورده است. یأس انگاری و پوچی و معناگریزیِ ابسوردیستی یکی از مؤلفه های مد نظر دشمنان، در جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی است.
یکی از طرق مبارزه مدیران و مجریان جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی، ترویج آراء و احوال آبسوردیستی است تا از این طریق به تضعیف آرمان گرایی انقلابی و هویت دینی جوانان و جامعه ما بپردازند. رواج وحشتناک نمایش ها و فیلم ها و رمان های آبسورد روشنفکرانه نشان از برنامه ریزی و تهاجم گسترده دشمنان دارد. آیا مسئولان وزارت ارشاد به مسئولیت شرعی و قانونی و اخلاقی شان در قبال پاسداری از هویت دینی و روح آرمان گرایی در کشور عمل خواهند کرد؟… آنچه امروز در تالارهای نمایش و سالن های سینما و برآیند تولیدات ادبی و مطبوعات کشور خود را عیان می کند، نمره قبولی به کارنامه این مسئولان نمی دهد.
*شاهرخ منفرد