در گزارش زیر بخشی از سخنان و رهنمودهای آیتالله خامنهای درباره اشرافیگری آمده است.
مسئولان باید از خیلی از شهوات حلال هم بگذرند/ فرق ما با اشراف فقط نباید به ریش مان باشد.
«شما چگونه میخواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ اگر ما دنبال مسائل خودمان رفتیم، به فکر زندگی شخصی خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم، در خرج کردن بیتالمال هیچ حدی برای خودمان قائل نشدیم – مگر حدی که دردسر قضایی درست بکند! – و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقی میماند؟ مگر مردم کورند؟ … آقایان! مگر مردم نمیبینند که ما چگونه زندگی میکنیم؟
آن وقتی که جوان حزب اللهی ما به جهاد یا به سپاه یا به فلان وزارتخانه میرفت و به او میگفتند که چهقدر حقوق میخواهی، میگفت این حرفها چیست، مگر من برای حقوق آمدهام؟ اصرار میکردند که بالاخره زندگی خودت و زن و بچهات باید بگردد؛ یک چیزی بگیر. به نظر شما اینها افسانه است؟ به نظرم اگر شما بروید در دنیا این را نقل کنید، چنانچه کسی وضع چند سال قبل ما را ندیده باشد، خواهد گفت که افسانه است؛ ولی این واقعیت است. این رویداد، در همین ایران و در همین تهران و در همین وزارتخانههای ما اتفاق افتاد؛ … برادران! من و شما داریم از آن ذخیره میخوریم؛ فراموش نکنید، آن را مردم دیدند. نمیشود ما در زندگی مادّی مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمی که خیلی شان از اولیات زندگی محرومند.
در این راه، از خیلی چیزها باید گذشت. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال نیز باید گذشت. نمیگویم مثل پیامبر باشیم، نمیگویم مثل امیرالمؤمنین – که شاگرد پیامبر بود – باشیم؛ که انسان آن مطالب را که میخواند، تنش میلرزد. امیرالمؤمنینی که زهدش در زندگی و دنیا مَثَل سایر است و مسلمان و غیرمسلمان آن را میدانند، دربارهی پیامبر میگوید: »قد حقّر الدّنیا و صغّرها و اهون بها و هوّنها»(۱۶)؛ دنیا را تحقیر کرد – یعنی همین لذایذ و بهرهمندیها و برخورداریهای دنیا را کوچک کرد – به آنها توهین کرد و سبکشان نمود.
در قُبا برای پیامبر آب آوردند و چیزی هم مثل عسل قاطی آن کردند. پیامبر فرمود: من این را حرام نمیکنم، اما نمیخورم. این دو، دو چیز است؛ یا آب یا عسل. آن را از ما نخواستهاند. اگر از من و شما بخواهند، پدرمان درآمده است! مگر ما میتوانیم آنطور زندگی بکنیم؟ پیداست که آن نفس قدسی ملکوتی، یک چیز دیگر است.
من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکی از شماها معلم بود، یکی دانشجو بود، یکی طلبه بود، یکی منبری بود، همهمان اینطور بودیم؛ اما حالا مثل عروسی اشراف عروسی بگیریم، مثل خانهی اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولی ما ریشمان را گذاشتهایم، همین کافی است؟! نه، ما هم مترفین میشویم. والله در جامعه اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیه شریفه »و اذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسقوا فیها»(۱۷) بترسیم. تُرف، فسق هم دنبال خودش میآورد.
اندازه نگهدارید؛ دولت مخارجش زیاد و سنگین است. مخارج سنگین دولت منجر به این میشود که مثلاً در فلان بخش سوبسید را بردارند. این، سیاست درست و متین و منطقی هم است؛ شکی در آن نیست، باید هم انجام بگیرد، چاره ای هم نیست، روی مردم هم فشار میآید؛ اما این مخارج را منصفانه قرار بدهیم و خودمان به دست خودمان بر مخارج چیزی اضافه نکنیم. اگر مبلغی از مخارج دولت، عبارت از تغییر دکوراسیون اتاق مدیر کل و معاون وزیر و وزیر و فلان مسؤول قضایی و فلان مسؤول در بخشهای گوناگون دیگر باشد، این جرم و خطاست. اگر یکی از مخارج دولت این باشد که فلان تعداد ماشین جدید بیاوریم و بین دستگاهها تقسیم بکنیم، ما حق نداریم این را جزو مخارج دولت حساب کنیم و به حساب آن از سوبسید مردم بزنیم. نه، این خلاف است. برای این کارها حد بگذارید. دستگاهها باید بخشنامه کنند و در مورد این تغییر دکوراسیون ها و تغییر خانهها و خرجهای اضافی حدی معین بکنند. من نمیگویم مثل بعضی از تندروها باشیم که میگویند در مسجد بنشینیم و وزارت کنیم؛ نه، در مسجد نمیشود. وزارت کردن، یک ساختمان و چهار تا اتاق و تعدادی مسؤول و یک مقدار هم بالاخره امکانات برای زندگی آن آقایی که میخواهد خدمت بکند، میخواهد؛ اما باید در حدی باشد.
گاهی از جاهایی گزارشهای نومیدکنندهای میرسد و در برخی موارد انسان واقعاً عرق شرم بر پیشانیش مینشیند؛ رعایت کنید. سؤال میکنیم که چرا ماشین لوکس و نو و مدل بالا؟ میگویند که اشکال امنیتی داریم! چه اشکال امنیتی؟! آقایان مسؤول در شورای امنیت کشور یا جاهای دیگر، بنشینند معین کنند و مسأله را در جایی ببُرند؛ من هم اگر باید دخالت کنم، بگویید در جایی دخالت کنم. این چه وضعی است که همینطور بیحساب و کتاب جلوی هر وزارتخانه و ادارهای، دهها ماشین به رنگهای گوناگون متعلق به مسؤولانِ آنجا به چشم میخورد؟! چه کسی چنین چیزی را گفته است؟
من الان اعلام میکنم و قبلاً هم نوشتم و این را گفتم که آن وقتی که آقایان امکانات شخصی دارند، حق ندارند از امکانات دولتی استفاده بکنند. اگر ماشین دارید، آن را سوار شوید و به وزارتخانه و محل کارتان بیایید؛ ماشین دولتی یعنی چه؟ واللَّه اگر من از طرف مردم مورد ملامت قرار نمیگرفتم که مرتب ملاحظهی جهات امنیتی را توصیه میکنند، بنده با ماشین پیکان بیرون میآمدم.
به حد ضرورت اکتفا کنید و اندازه نگه دارید؛ اینها ما را از مردم دور میکند، روحانیون را از مردم دور میکند. روحانیون، به تقوا و ورع و بیاعتنایی به دنیا در چشمها شیرین شدند. بدون ورع و بدون دورانداختن دنیا، نمیشود در چشمها شیرین ماند. مردم رودربایستی ندارند؛ خدا هم با کسی رودربایستی ندارد.
مگر خدا با من و شما قوم و خویشی دارد؟ مگر خدا با جمهوری اسلامی و با این اسم قوم و خویشی دارد؟ من و شما هستیم که باید معین کنیم این جمهوری، اسلامی است، یا اسلامی نیست؛ این هم در رفتار ماست».
(بیانات در جمع کارگزاران نظام، ۲۳ مرداد ۱۳۷۰)
مثل قبل از انقلاب می خواهند فرهنگ عمومی کشور را به سمت اشرافی گری تغییر دهند
«اشرافیگری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛ خیلی سختتر از این حرفهاست. این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور – احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم – آن را دفع کند تا این علاج شود.
آن کسانی که به اشرافیگری گرایش دارند و دلشان برای زندگی اشرافی لک میزند – یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی متوسّط مردم – یکی از کارهایی که میکنند، این است که این دید و ذهنیت را در مردم بهوجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااینکه قبل از انقلاب اینگونه بود. قبل از انقلاب، مسؤولان حکومت، هرچه بیشتر با تشریفات و جاه و جلال و تکبّر و تفرعن و لباسهای فاخر ظاهر میشدند، یک عدّه از عوام مردم بیشتر خوششان میآمد!
فرهنگ عمومی را اینگونه شکل داده بودند. بعد از انقلاب بعکس شد. لذا کسانی هم که اهل کارهای اشرافیگری بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب میکردند؛ اما امروز بتدریج میخواهند کار را بعکس کنند. به نظر من، اشرافیگری برای یک کشور آفت است؛ اشرافیگریِ مسؤولان، آفت مضاعف است؛ بهخاطر اینکه اگر اشراف عالَم از مال خودشان – حالا حلال و حرامش به عهده خودشان – خرج میکنند، از مال خودشان اشرافیگری میکنند؛ اما اگر مسؤولان اشرافیگری کنند، از مال مردم خرج میکنند؛ مال خودشان که نیست. این اشرافیگری، با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر، درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود؛ کاری نیست که بشود بهصورت دادگاه ویژه و محاکمه و امثال اینها درستش کرد.«
(پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، اول آذر ۱۳۷۸)
مانور اشرافی گری حرام است
«یک وقت هست که ما در زندگی شخصی خود مثلاً حرکت اشرافگونهای داریم بین خودمان و خدا؛ که اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مکروه باشد، مکروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما یک وقت هست که ما جلوی چشم مردم یک مانور اشرافیگری میدهیم؛ این دیگر مباح و مکروه ندارد؛ همهاش حرام است؛ بهخاطر اینکه تعلیمدهنده اشرافیگری است به: اولاً زیردستهای خودمان، ثانیاً آحاد مردم به این کار تشویق میشوند. ما نباید مردم را به این کار تشویق کنیم. ممکن است در داخل جامعه کسانی پولدار باشند و ریخت و پاش کنند – البته این کار بدی است، ولی به خودشان مربوط است – اما ریخت و پاش ما اولاً از جیبمان نیست، از بیتالمال است؛ ثانیاً ریخت و پاش ما مشوق ریخت و پاش دیگران است. واقعاً «النّاس علی دین ملوکهم». ملوک در اینجا به معنی پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس علی دین ماها.
در یکی از تاریخها خواندم زمانی که ولیدبنعبدالملک خلیفه شده بود، چون خیلی اهل جمعکردن ثروت و جواهرات و اشیاء قیمتی بود، مردم کوچه و بازار وقتی به همدیگر میرسیدند، مکالماتشان از این قبیل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خریدید؟ آقا! فلان نگین را فلان کس آورده، شما خریدید؟ یعنی مردم همهاش راجع به خرید و فروش وسایل و اشیاء زینتی و امثال اینها حرف میزدند. بعد از ولید، سلیمانبنعبدالملک خلیفه شد. او اهل ساختمانسازی بود و به کاخسازی و ساختمانسازی خیلی عشق میورزید. این مورخ میگوید مردم حتّی وقتی برای نماز به مسجد میآمدند، یکی میگفت: آقا! شما کار ساختمانی منزلتان را تمام کردید؟ دیگری میگفت: آقا! شما فلان خانه یا زمین را خریدید؟ دیگری میگفت: آقا! شما آن دو اتاق را اضافه کردید؟ حرفهایشان همه از این قبیل بود.
بعد از این دو نفر، عمربن عبدالعزیز آمد. او اهل عبادت بود. مورخ میگوید مردمِ کوچه و بازار وقتی به هم میرسیدند، یکی میگفت: آقا! راستی شما دیروز دعای ماه رجب را خواندید؟ دیگری میگفت: آن دو رکعت نماز را خواندید؟ بنابراین رفتار ماها یک تأثیر قهری در رفتار مردم دارد. سادهزیستی بسیار چیز خوبی است.«
(بیانات در جمع اعضای هیأت دولت، هشتم شهریور ۱۳۸۴)
انتهای پیام/ اس