تاریخ : دوشنبه, ۵ آذر , ۱۴۰۳ Monday, 25 November , 2024
1

حشمت فردوس: دویدن دنبال پورشه فرهنگ ما نیست!

  • کد خبر : 30073
  • ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۷
حشمت فردوس: دویدن دنبال پورشه فرهنگ ما نیست!

در گفت‌و‌گو با ارجمند از تبعات نقش «مالک اشتر» بعد از حدود ۲۰ سال پرسیدم و از ادامه راهش تا «حشمت فردوس». او در فرازهای دیگر این مصاحبه از سیاست فرهنگی آثار نمایشی گفت و از زندگی خصوصی‌اش. متن این گفت‌و‌گو اکنون پیش روی شما است.

کمال مهر: اگر با بازیگران پیشکسوت صحبت کنید اغلب از نقشی ماندگار در زندگی شان نام می‌برند و بر این باورند که نقشی که بازی کرده‌اند در ذهن میلیون‌ها مخاطب نقش بسته است اما در واقعیت شاید این طور نباشد و این ماندگاری فقط زاییده ذهن همان بازیگر است. اما نقش مالک اشتر در مجموعه امام علی(ع) نقشی بود که به واقع از ماندگارترین‌های صحنه نمایشی کشور ما محسوب می‌شود. با این حال باید در نظر داشت که هر اتفاق بزرگی می‌تواند تبعاتی هم برای مرتبطین آن داشته باشد چه بسا که بازی در نقش «مالک» برای «داریوش ارجمند» به زعم خودش تاوان‌هایی به دنبال داشته است؛ تاوانی که مسیر زندگی بازیگری‌اش را تغییر داد و او را با محدودیت‌هایی مواجه کرد که شاید خیلی هم به مذاق این پیشکسوت بازیگری خوش نیامد.

در گفت‌و‌گو با ارجمند از تبعات نقش «مالک اشتر» بعد از حدود ۲۰ سال پرسیدم و از ادامه راهش تا «حشمت فردوس». او در فرازهای دیگر این مصاحبه از سیاست فرهنگی آثار نمایشی گفت و از زندگی خصوصی‌اش. متن این گفت‌و‌گو اکنون پیش روی شما است.

شما یکی از بازیگرانی هستید که تجارب بسیاری در سینما، تئاتر و تلویزیون دارید و تا حدود زیادی با مقوله سیاست فرهنگی در آثار نمایشی آشنا هستید. فکر می‌کنید در حال حاضر رسانه ملی از سیاست فرهنگی مناسبی در پخش سریال‌ها و فیلم‌ها استفاده می‌کند؟

به نظرم نمی‌رسد که اصلاً در سرزمین من سیاستی وجود داشته باشد و فقط سلیقه‌های انجام اموری وجود دارد. سیاست یعنی نگاه همه جانبه به یک پدیده و انتخاب بهترین و به مصلحت‌ترین و حق‌ترین آن‌ها که فکر می‌کنم در سرزمین من از ابتدای تاریخ هم همینطور بوده است. همه راغب هستند از فرمول «فقط هرچه که من می‌گویم!» استفاده کنند و هرگاه به مرحله «چرا؟!» می‌رسد، تشرها آغاز می‌شود.

حرف‌هایی که من می‌زنم شاید به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید و نگذارند که من در تلویزیون کار کنم ولی مهم نیست چون من تلویزیون، مملکت و نظام را دوست دارم اما حقیقت را بیش از همه چیز می‌پسندم.

چطور می‌شود که سازندگان یک سریال مثل «سرزمین کهن» ۶– ۵ سال درگیر ساختش هستند و بعد چنین اتفاقی رخ می‌دهد. یعنی یک نویسنده‌ای نوشته، یک شورایی آن را تصویب کرده و یک ناظر کیفی و… آن را تأیید کرده، بعد این مجموعه پخش شده، عشایر دلیر بختیاری به آن اعتراض می‌کنند، بعد رئیس سازمان در یک نامه به معاونش تذکر می‌دهد، بعد دست اندرکاران همان سریال در نامه‌ای عذرخواهی می‌کنند! این یعنی چی؟!

خب حالا شما می‌گویید سیاست فرهنگی؟! کجاست این سیاست فرهنگی؟! اگر سیاستی برای ساخت سریال تاریخی که مربوط به سرزمین من است وجود داشت که اینطور نمی‌شد. این اتفاق مربوط به تاریخ معاصر سرزمین من است یعنی هنوز برخی از افرادی که آن دوره را دیده‌اند، زنده‌اند، پس باید با دقت و ظرافت بیشتری این کار ساخته می‌شد. با این اوصاف من از شما می‌پرسم واقعاً سیاست فرهنگی در تلویزیون ما وجود دارد؟!

در سینما چطور? فکر می‌کنید سیاست فرهنگی در آنجا وجود دارد؟

اگر بگویم فضای این بهتر است متهم به فناتیزم می‌شوم و اگر هم بگویم دیگری بهتر است متهم به آنارشیست خواهم شد. اما باید این را در نظر داشت که فرهنگ و سیاست فرهنگی هیچگاه نباید ملعبه دست چهار نفر با سلایق شخصی شود.

شما در دوره گذشته و اختلافات خانه سینما چه دیدید. دعوا بین چه کسانی بود. بیشتر فرهنگی بود یا سیاسی؟!

اگر ما یک تعریف مشترک، اساسی و مبتنی بر حقیقت و شرایط فرهنگی سرزمین‌مان برای هنر ارائه کنیم، تکلیف‌مان معلوم می‌شود. متأسفانه در کشور ما هرکسی برای سیاست فرهنگی یک تعریف دارد.

هر نظریه‌پردازی یک چیز می‌گوید و همه هم متمسک به آن هستند که همه در حال دفاع از اعتقادات اسلامی‌شان هستند. این‌که انقلاب و دین شریف‌مان این همه پارتیزان دارد خیلی خوب است اما آنهایی که معتقد به این دین حنیف هستند حتماً خوانده‌اند که «واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا» حتماً می‌دانند که در قرآن تأکید شده که به حرف یکدیگر گوش کنید اما به واقع کجاست گوش شنوا؟! چرا در هر قسمت این سرزمین برای هنری که نامرئی، حسی، لمسی، تاریخی و آینده‌گراست، یک حکم صادر می‌شود.

شما در هر شورایی که می‌نشینید هرکسی از ظن خودش سخن می‌گوید، البته این مختص به حال حاضر هم نیست، یک درد قدیمی است. مولانا ۷۰۰ سال پیش گفت: «هرکسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من».

مگر یک فیلم و سریال چه خطرات انفجاری می‌تواند داشته باشد که ما اینقدر تبصره و ناظر می‌گذاریم. باور کنید اسلام شریف نه تنها با یک فیلم، بلکه با ۵۰ فیلم هم آسیب‌پذیر نیست. اگر غیر از این بود که ما کوچه را اشتباه آمدیم.

نظر شما درباره سانسور مراسم داخلی که از رسانه ملی پخش می‌شوند چیست؟ نمونه بارز آن اختتامیه فیلم فجر. آیا این هم نوعی نقض سیاست فرهنگی است؟

به زعم خودشان پیشگیری می‌کنند و در این اندیشه‌اند که «کلکم راع و کلکم مسئول». برداشت‌ها به این صورت است که سنگی از آسمان در حال آمدن است و آن‌ها می‌خواهند جلوی آن را بگیرند و مانع زمین خوردن آن شوند، آیا این عملی است؟! مملکتی که قانون اساسی، مجلس و دولت دارد و وزیرش مورد تأیید نمایندگان ملت است، پس این کارها یعنی چه؟! آن برنامه زیر نظر یک وزارتخانه برگزار شد نه یک محفل خصوصی. واقعاً شما در این گونه کارها سیاستی می‌بینید که من نمی‌بینم!

از تولید و پخش مجموعه امام علی(ع) نزدیک به ۲۰سال می‌گذرد و شما یکی از اصلی‌ترین بازیگران آن بودید که نقش مالک اشتر نخعی را در آن به نحو شایسته‌ای ایفا کردید. آیا هنوز بر این باور هستید که این سریال بهترین مجموعه تاریخی کشور محسوب می‌شود؟

من مطلبی را به شما بگویم متن سریال امام علی(ع) به خاطر ویژه، بزرگ و عمیق بودن در محتوا و مضمون تا حدی بود که هیچ‌کس حاضر نشد برای تأییدیه نهایی آن را امضا کند، جز شخص مقام معظم رهبری. ایشان با اعلام دو ایراد دستور ساخت را دادند. حتی برای پخش هم خود آقا پیگیری کردند، چون اهمیت ویژه‌ای داشت.

اجازه بدهیم باز هم زمان بگذرد، چراکه در برخی از کارها با گذشت زمان اصالت و برتری‌ یک اثر ثابت شد مثل سریال امام علی(ع) طوری که هنوز که هنوز است همه آن سریال را ستایش می‌کنند.

و شما را به عنوان مالک اشتر نخعی…

هنوز وقتی مردم مرا می‌بینند می‌گویند تو برای ما همان مالک اشتری، سایر کارهایت را هم دوست داریم اما مالک اشتر برایمان چیز دیگری است.

فکر نمی‌کنید این نگاه‌ها آنقدر زیاد و وسیع بود که مسیر شما در انتخاب نقش‌هایتان را تحت‌الشعاع قرار داد یا برای انتخاب‌هایتان با حساسیت بیشتری گام بردارید؟

طبیعی است.

اما گاهی حساسیت زیاد ممکن است کار دست افراد بدهد آیا قبول دارید که بازی در فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» در قالب آن فرمول حساسیت در انتخاب نقش‌ها قرار نمی‌‌گیرد؟

ببینید من تاکنون هیچ فیلم مبتذلی را بازی نکردم و شاید خیلی‌ها هم مثل شما به بازی من در همین فیلم انتقاد کرده باشند اما به همه اثبات کردم که این فیلم حقیقت فرهنگ ماست. مگر ما در ایران سراغ نداریم که مرد ایرانی همسر غیرایرانی بگیرد و… به هرحال ما مردم متمدنی بودیم…

بودیم؟!

بودیم. می‌خواهم بگویم ما بر سر چهارراه تاریخ جهان واقع شده‌ایم و همه تاریخ جهان از کشور ما عبور می‌کند یعنی از سیبری آرزو داشتند به اینجا برسند و بعد به دریای آزاد برسند. اما امروز خیلی با آن چیزی که بودیم فاصله داریم.

خب در همین بحث آثار نمایشی که تخصص شماست چند تا کار می‌توانید ببینید که به دنبال فرهنگ غنی و کهن سرزمین‌مان رفتند و آن‌ها را برای نسل‌های بعد نمایش دادند؟

حرف شما را تأیید می‌کنم برای این‌که به نظر می‌آید محدودیت‌هایی وجود دارد والا ما منابع هنری‌مان مگر کم است. ما به اندازه ۵۰۰ سال وقت نیاز داریم که شاهنامه را کار کنیم. چون نمایشی‌ترین کتابی است که در جهان نوشته شده و به‌طور قطع میلیاردها دلار سرمایه لازم است که به صورت نمایشی ساخته شود، یک مسلمان شیعه هم آن را نوشته است. اما با این شرایط باید گفت یا بضاعت نمایش دادنش را نداریم یا در صورت ساخت آن را خراب می‌کنیم آن وقت است که به این نتیجه می‌رسیم که دست نزدن بهتر از کار کردن است.

حالا برگردیم به ادامه همان سؤالات درباره راه شما و حساسیت‌های انتخاب نقش بعد از مالک اشتر. آیا واقعاً سرنوشت شما به لحاظ اعتقادی و مسیر بازیگری،تغییر کرد؟

من با یک مصداق پاسخ سؤال شما را می‌دهم. بعد از آن مجموعه یکی از دوستانم در قوه قضائیه، به من گفت بعد از بازی در نقش مالک تا حدودی تأثیرات زیادی در شخصیتت گذاشت و من در جواب به او گفتم یعنی تا آن موقع دین دیگری داشتم حالا مسلمان شدم؟! و بعد هم ادامه دادم که هر اتفاقی که افتاده پیش از آن بوده، بعد از بازی که دیگر اتفاقی برای افتادن نیست. وقتی کسی قتل می‌کند او را بازجویی می‌کنند تا ببینند چه شده که به قتل دست زده است!

در مورد نقشم در فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» یا هر فیلم کمدی و غیرکمدی که به مذاق خیلی‌ها خوش نیامده یقین داشته باشید برای خودم دلیل اجتماعی، هنری و اعتقادی کافی داشتم و نقش‌ها را پذیرفتم.

انتقاد از حضور شما در برخی از فیلم‌ها به این دلیل است که شاید برخی از طرفداران شما فکر می‌کنند نقشی را که به شما پیشنهاد داده‌اند طور دیگری ارائه شده و هنگام اکران جور دیگری پخش شده است؟

من آدم بی‌سوادی نیستم که کسی سر من کلاه بگذارد. کارگردان‌ها و تهیه کننده‌ها با زیر و رو کشیدن نقش که نمی‌توانند من را دور بزنند و بعد پشت سرم بگویند فلانی را آوردیم و این نقش را بازی کرد و نفهمید! بنابراین من بعد از بازی در نقش «مالک اشتر» نبود که معتمد و علی دوست و با ایمان شدم، نقش «مالک اشتر» اجر صبری است که در کلبه احزان کردم. مزد ۲۵ سال در مشهد نشستن و به همه پیشنهادها پاسخ منفی دادن را گرفتم. من اگر نقشی مانند «ناخدا خورشید» هم سراغم نمی‌آمد هرگز به سینما نمی‌آمدم.

یعنی ناخدا خورشید راه شما را در زندگی عوض کرد؟

بله. کار من چیز دیگری بود. کار من ساختن فیلم بود نه بازیگری. «ناخدا خورشید» رشته افکند بر گردنم و هیچ وقت هم رهایم نکرد.

از حالت گفتارتان اینطور می‌توان حدس زد که ظاهراً رشته افکنده شده «ناخدا خورشید»، خیلی باب طبعتان نیست؟

شاید. اما ناراضی صرف هم نیستم. وقتی احساس می‌کنم که نوکر مردم هستم، خیلی لذت می‌برم. چون در کار هنری برخلاف خیلی‌ها، خودم را ارباب مردم نمی‌دانم.

نکته‌ جالب آن است که مادر من از همان دوران کودکی فهمید که من در آینده بازیگر خوبی خواهم شد اما با این وجود هیچگاه نمی‌خواستم وارد این عرصه شوم.

مادرتان چگونه تشخیص داد؟

به خاطر این‌که مادر من خودش هنرمند بود و یکی از نوازندگان چیره‌دست تار بود که البته در هیچ محفلی هم ساز ننواخت. با این حال او وقتی حرکات و رفتار من را زیرنظر می‌گرفت، می‌گفت که استعداد بازیگری خاصی دارم.

حمایتتان هم می‌کرد؟

من بعد از هرکار تئاتری که به صحنه می‌بردم با هدیه‌ای از مادرم که بالای تختم می‌گذاشت مواجه بودم که اغلب انگشتر بود.

خب داشتید از مسیر راهتان در مقوله بازیگری می‌گفتید…

بعد از مدرسه به دانشکده رفتم و با دکتر علی شریعتی که پیش از آن او را می‌شناختم بیشتر آشنا شدم و آگاهانه رشته تاریخ را خواندم چراکه دوست داشتم بازیگر شوم و می‌دانستم که بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون چیزی جز انسان را که نمی‌تواند بازی کند، پس بایستی انسان و سرگذشتش را بداند به همین خاطر تاریخ بهترین و نزدیک‌ترین رشته‌ای بود که می‌توانست مرا به خواسته‌هایم برساند و مرا شاگرد علی شریعتی کند. بعد از آن هم که وارد سینما شدم و نقش مالک باعث شد تا من تاوان آن را تا ابد بدهم.

یعنی محدودیت در انتخاب‌‌های شما بعد از مجموعه امام علی(ع) بیشتر در قالب تاوان قرار گرفت؟

از بیرون که نگاه می‌کنید تاوان است و من چیز بیشتری نمی‌توانم به آن اضافه کنم اما باید بگویم که هرکاری را که انجام داده‌ام صرفاً برای رفاه خانواده‌ام کردم.

حالا فکر می‌کنید با این تاوانی که به زعم خودتان باید پرداخت کنید و محدودیت‌هایی که برای کارتان قائل شدید، نقش یک پدر دلسوز و یک همسر خوب را در خانه به درستی ایفا کرده‌اید؟

غیر از این هم نبوده و با خودم قرار گذاشتم و همواره تلاشم خدمت به خانواده‌ام بوده است. شاید باور نکنید اما تا ۸ ماه پیش من اجاره نشین بودم ولی برای من مهم نیست که کسی حرف‌هایم را باور کند، چون من از کسی چیزی نمی‌خواهم.

خب راهی است که خودتان انتخاب کرده‌اید. شما با انتخاب یک مسیر پذیرفتید که به سوی هرکاری نروید.

آخه مشکل اینجاست که هرجایی هم نمی‌توانم بروم. من وقتی به یک رستوران در خارج از کشور بروم که قدری بوی رنگ بدهد با خودم مسأله پیدا می‌کنم نه با قوانین مدنی و… مطمئن باشید اصلاً از این موضوع نمی‌هراسم که عکس من را در فلان جا بگیرند و منتشر کنند اما از درگیری با خودم بشدت هراسانم.

خانواده شما هم مانند شما این آگاهی را داشتند که با بازی در مجموعه امام علی(ع) مسیر بازی در بسیاری از نقش‌ها و کارهایتان محدود می‌شود؟ به هرحال در این سال‌ها اعتراضی از سوی خانواده به خاطر سال‌ها اجاره نشینی صورت نگرفت؟

بله در جریان بودند. اما فکر نکنید من آن‌ها را در طول این سال‌ها با فشار اقتصادی مواجه کردم. همسر من خوشبختانه همکلاسم بود و او هم همانند من شاگرد استاد شریعتی. از این رو افکار نزدیک و شبیه به هم بسیاری داشته‌ایم و من و کارم را بسیار درک می‌کند.

یعنی در آن دوره و پس از آن، شرایط رسیدن به وضعیت مالی بسیار خوب برای شما وجود داشت و به سراغش نرفتید؟

بله وجود داشت. من بعد از بازی در نقش «مالک اشتر» پیشنهادهای بسیار خوبی از سوی همین مردم داشتم که می‌توانستم در کوتاه مدت ثروتی عظیم جمع کنم. به من پیشنهاد مدیرعاملی یکی از صندوق‌های قرض الحسنه بزرگ و شناخته شده را دادند که من نپذیرفتم. برای این‌که من این کار را برای رسیدن به پست مدیرعاملی یک صندوق گردن کلفت نکردم، کار را برای این انجام دادم که سر من و خانواده‌ام بالا باشد.

فکر می‌کنید، بچه‌های شما در حال حاضر احساس خوشبختی می‌کنند؟

آنقدر کار کردم که آنها را با رفاه وارد دانشگاه کنم اما نکته اینجاست که خوشبختانه بچه‌های من مانند بچه‌های خیلی‌ها نیستند. فقط جرمشان این بوده که بچه‌های داریوش ارجمند شدند.

هم فرزندتان و هم برادرزاده‌تان – یل و برزو – در حال حاضر به مقوله بازیگری می‌پردازند. آیا در امور بازیگری آن‌ها نیز  با جدیت بحث آموزش را پی می‌گیرید؟

به فرزندم بله اما به برادر زاده‌ام خیر.

چرا؟

پسر من فیلمی را که من در آن باشم با اکراه می‌آید چراکه نمی‌خواهد حرف و حدیثی پشتش باشد. برزو هم از دست من در رفته ضمن این‌که او پدر دارد و پدرش هم می‌تواند معلم خوبی برایش باشد. من مسئول بچه‌های خودم هستم و به کسی هم کاری ندارم.

پس با این حساب در جمع خانوادگی‌تان حرفی از مقوله بازیگری نمی‌شود؟

من غیر از خانه خودم جای دیگری حرفی نمی‌زنم. شاید سایرین بزنند اما من فقط شنونده هستم.

اگر برادر‌زاده شما عنوان کند که من بازیگر قابل‌تری هستم، نمی‌رنجید؟

گفتن ملاک نیست نظر مردم مهم است. شاید راجع به من این اظهارنظر وجود داشته باشد که عقب‌تر از همه هستم و خیلی خودم را می‌گیرم و هرکاری را نمی‌پذیرم. اشکالی ندارد بگویند. من با صراحت گفتم که هرکاری را نمی‌پذیرم. کار با مهران مدیری را نمی‌پسندم اما خیلی‌ها فکر می‌کنند بازی در کار او اتفاق بزرگی است. مهران مدیری به من پیشنهاد کار داد اما من نپذیرفتم چون کار خوب و تازه‌ای از او نمی‌بینم تا آخر عمرم هم پیشنهاد کار از مدیری را نمی‌پذیرم مگر آن‌که کار فوق‌العاده خوبی باشد. این شیوه برخورد من باعث افتخارم است.

من به اعتقاداتم ایمان دارم. دوست ندارم هرکاری بکنم و بدوم تا ماشین پورشه سوار شوم. اینها اخلاق هنری نیست. اشکالی ندارد هنرمند ماشین دو میلیاردی سوار شود اما این فرهنگ متعلق به سرزمین من نیست چون در سرزمین من مردم برای بلیت دو هزار تومانی سینما با مشکل مواجه می‌شوند آن وقت من چطور می‌توانم پا روی اعتقاداتم بگذارم. من مدح کسی نگفتم و نمی گویم… تکلیفم با خودم روشن است و به بچه‌ها و همسرم افتخار می‌کنم و یکی از شرافت‌های زندگی‌ام آن است که همچنان در کنار همسرم زندگی خوش و خرمی دارم.

ادامه راه شما منجر به بازی در نقش حشمت فردوس سریال «ستایش» شد. آیا فکر می‌کنید این مجموعه توانسته به موفقیت برسد؟

صد درصد. تا همین الان بیشتر از قسمت اول با استقبال مخاطبان روبه‌رو شده است.

شما با شیوه پخش هفتگی موافقید؟

من با هرشب مخالفم. پیشخوان نانوایی نیست که نان را از تنور بندازی روی میز. برای هر اپیزودش جان‌ها درآمده تا تولید بشود. ۲۵ قسمت سریالی را که یک سال کار کردیم سه هفته پخش کنیم تمام بشود؟!

البته این موضوع راجع به سریال‌های بعضی از رفقا که‌‌۲۰ قسمتش را در ۱۵ روز می‌سازند، صدق نمی‌کند!

اما برخی معتقدند پخش شبانه یک سریال مخاطب را بیشتر به داستان نزدیک می‌کند. نمونه آن هم مجموعه «آوای باران» بود که گفته می‌شد یکی از دلایل موفقیت آن همین مسأله بود؟

چه موفقیتی؟! این حرف بسیار عجیبی است یعنی موفقیت یک سریال در پخش هرشبی آن است یا به آن چیزی است که در قصه آن می‌گذرد؟!

خب صددرصد محتوا و داستان اما در این بازار رسانه‌ای که شبکه‌های متعدد داخلی و ماهواره‌ای وجود دارد فکر نمی‌کنید گاهی اوقات محتوا در این میان محو می‌شود.

آن سریال‌ها که در اندیشه و فکر به ما نمی‌رسند. سریال‌های ترکیه ای که پخش می‌شود سطح بسیار پایینی دارند و مجموعه‌های تاریخی آن‌ها هم چیز قابل توجهی نیست. حریم سلطان ۳ مرد و ۵۰زن در کل سریال در حال درگیری‌اند، این می‌شود سریال قابل توجه؟!

منظورم مجموعه‌هایی مانند پوارو، مرداک و… است که مخاطبان بسیاری را جذب خود کرده است.

این مجموعه‌ها را به خاطر فشار تولید پخش می‌کنند و شاید برنامه دیگری برای پخش ندارند.

چقدر موافق ادامه‌دار بودن یک مجموعه هستید؟

فصل هر سریال چیزی را اثبات نمی‌کند. یک فصل از سریال که پخش می‌شود یک محکی وجود دارد و استقبال از آن فصل‌های بعدی را رقم می‌زند. البته از همان ابتدا که ما کار را شروع کردیم آقای مطلبی، نویسنده کار آمادگی آن را داشت که تا ۲۰۰ قسمت آن را ادامه دهد.

یعنی الان قرار نیست در پایان فصل دو کار تمام شود؟

نه اگر کشش وجود داشته باشد که دارد ادامه پیداخواهد کرد.

معمولاً آثار ما با تمام جذابیت در قالب تریلوژی به انتها می‌رسد.

خب ظرفیت می‌خواهد، چه کسی می‌خواهد بنویسد. شما سریال lost را نگاه کنید. آیا این مجموعه یک نویسنده داشته؟! یک کارگاه بزرگ در حال نگارش قصه‌هاست در حالی که ما اینجا یک نفر را داریم که می‌نویسد و بقیه کار می‌کنند.

شما گفتید که نویسنده کار- سعید مطلبی –  تواناست!

بله بگذارید قصه جلو برود و به جاهای حساسش برسد تا ببینید که چقدر این مرد تواناست.

نقش‌تان در ستایش – حشمت فردوس – را دوست دارید؟

من عاشقشم.

با نرگس محمدی برای ادامه نقش ستایش موافق بودید؟

تنها کسی بودم که پای ایشان ایستادم. جدای از بخش حرفه‌ای که خودش ستایش را ستایش کرد واقعاً خوب کار کرد.

شما کمکش کردید؟

همه کمکش کردند و بیشتر از همه خودش به خودش کمک کرد و نخستین بار که او را دیدم گفتم او همان چیزی که باید بشود، شده است و از این مسأله خوشحالم.

با توجه به این‌که خودتان یک مدرس بازیگری هستید آیا برای کار با سعید سهیلی‌زاده به مشکل برنخوردید؟

خوشبختانه او هم بسیار تواناست اما من خودم شخصیتم به این صورت است که باید برای هرکاری منطقش را بدانم وگرنه آن را نمی‌پذیرم. در کار ستایش هم خوشبختانه در اغلب بخش‌ها منطق وجود داشته است.

شنیده‌اید که برخی می‌گویند تکیه به حشمت فردوس آنقدر زیاد است که این سریال می‌توانست به جای ستایش، فردوس نام بگیرد؟

خب به لحاظ منطق دراماتیک اگر ستایشی نبود حشمت فردوس نقشش دیده نمی‌شد و بی‌مفهوم می‌شد

خب از آن سو هم اگر حشمت فردوسی نبود، ستایشی ساخته نمی‌شد.

به خاطر این بود که من خودم هم حشمت فردوس را باور کردم و می‌دانستم که او چه می‌خواهد. من عاشقانه کارم را انجام می‌‌دهم و معتقدم اگر فردی ترمز ماشینی را هم قرار است درست کند باید آنقدر با عشق کارش را انجام دهد که به او لقب حسین ترمزی را بدهند. امیدوارم روزی برسد که همه ما با عشق کارهایمان را به سرانجام برسانیم.

روزنامه ایران
۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
لینک کوتاه : https://kamalemehr.ir/?p=30073

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x