سایت تابناک با این مقدمه ادامه داد: به تازگی متن نامهای توسط برخی هنرمندان کشورمان بازنشر شده و از عموم در همین راستا استمداد طلبیده شده است.
در بخشی از متن این نامه آمده است: «من فرزان اطهری، جوان ۲۹ ساله ایرانی – سوئدی هستم و این نامه را در حالی مینویسم که مدت ۹ ماه است در زندان مرکزی دوبی به سر میبرم. بعد از هشت ماه حکم من صادر شد؛ حبس ابد. مدتی بعد از دریافت حکم دادگاه، اطلاع یافتم که من تا مرز اعدام هم رفته بودم اما چون قضات پرونده در مورد حکم اعدام به اجماع و اتفاق نظر نرسیدهاند، با یک درجه تخفیف حکم حبس ابد صادر کردهاند. نمیتوانم برایتان توصیف کنم که چه احساسی داشتم زمانی که به وسیله تلفن به من اطلاع داده شد که باید باقیمانده زندگیام را در زندان بگذرانم.
بیشتر مطالبی که در رسانهها در خصوص ماجرای دستگیری من منتشر شده حقیقت ندارد. من در بیرون از خانهام که در برج الخلیفه قرار دارد، در تاریخ ۱۴ ماه مه ۲۰۱۳، وقتی که برای ملاقات دوستم بیرون میرفتم و مواد در جیب خود داشتم، دستگیر شدم. هتل آرمانی در همان ساختمان برج الخلیفه قرار دارد. پلیس اظهار کرده که “من خارج از یک هتل مجلل به دنبال مشتری برای فروش مواد بودهام” در حالی که من در حال خروج از محل زندگیام بودهام. میخواهم شما بدانید که این مواد اصلا متعلق به من نبوده. من نه در حال استفاده از آن بودهام و نه قصدی برای فروش آن داشتهام. برای من پاپوش درست کردهاند.
برای آن دسته از کسانی که نمیدانند پاپوش درست کردن یعنی چه میگویم که این لغت یعنی با فریب، کسی را وادار به انجام کاری غیرقانونی کردن، به طوری که آن عمل موجب ایجاد پیگرد قانونی برای آن فرد شود. از آنجا که پروند من هنوز در مرحله استیناف است، به توصیه وکیلم از گفتن جزئیات بیشتر معذورم. اما به محض پایان یافتن مرحله استیناف، تمام جزئیات را درباره چگونگی درگیر شدنم در این ماجرا بازگو خواهم کرد.
من به مدت دو هفته در یک سلول خالی بدون تختخواب و سرویس بهداشتی بازداشت بودم و از داشتن یک وکیل یا مترجم و یا تماس با سفارت سوئد محروم بودم. حتی اجازه تماس با خانواده و دوستانم هم به من داده نشد تا به آنها اطلاع دهم که زنده هستم. در آن مدت مرا به امضای اسناد و اعترافاتی به زبان عربی که نه میفهمم و نه میتوانم بخوانم، وادار کردند که من حتی نمیدانستم چه اسنادی هستند و چاره دیگری هم جز امضا نداشتم. این شرایط، تاثیری مرگبار بر مسیر محاکمه من داشت.
تمام اسنادی که در آن دو هفته به اجبار امضا کرده بودم به عنوان مدرک علیه من در دادگاه استفاده شدند. من بعد از گذراندن پنج ماه در بازداشت، آن هم به خاطر جرمی که نمیدانستم چه بود، توانستم وکیلی داشته باشم. هیچ شاهدی جز اظهارات ماموران پلیس دستگیرکننده در پرونده من وجود نداشت. من متهم به ترویج و اشاعه مواد مخدر بودم اما حکمی که برای من صادر شده برای جرمی بسیار سنگینتر، یعنی فروش مواد مخدر است که البته من از هر دو اینها مبرا هستم. من به هیچ عنوان نه مروج و نه فروشنده هیچ نوع ماده غیرقانونیای نیستم.
من موافقم که ما همیشه باید در برابر اعمالمان پاسخگو باشیم و میپذیرم که با درگیر شدن در چنین موقعیتی بزرگترین اشتباه زندگیام را مرتکب شدهام و فریب یک به اصطلاح “دوست” را خورده و خود را در چنین وضعیتی گرفتار کردهام اما هیچکس مستحق آن نیست که بر اساس یک اتهام بیاساس تمام زندگیاش را در زندان بگذراند …» و در همین بستر، کمپینی در قالب یک وبسایت به نام این بازیگر – مدل شکل گرفته است.
عکس منتشر شده از اطهری در زندان دوبی
ماجرا اما دقیقا چیست و چه میزان با نامه منتشرشده تطابق دارد؟ بر اساس اطلاعات منتشرشده، این مدل ایرانی – سوئدی که در فیلم چهل سالگی علیرضا رئیسیان با لیلا حاتمی و محمدرضا فروتن همبازی بود و به همین دلیل برخی هنرمندان در صدد آزادسازیاش برآمدهاند، بنا بر ادعای پلیس امارات ۲۵ دیماه به واسطه دستگیری با ۲۱ گرم کوکائین در قالب ۱۱ بسته و در حالی که به عنوان فروشنده مواد توسط پلیس دوبی شناسایی شده بوده، دستگیر شد و با یک درجه تخفیف، به جای اعدام به حبس ابد محکوم شد و حال فشارهای اینچنینی برای آزادسازیاش شکل گرفته است.
سوای مباحثی که در این مدت درباره این شخص مطرح شده، این اتفاق از دو حالت خارج نیست؛ یا ادعای این هنرمند مبنی بر آنکه برای او پاپوش درست کردهاند صحیح است و او قربانی یک اقدام ظالمانه شده است، یا ادعای پلیس دوبی که منجر به صدور حکم حبس ابد برای اطهری شد، صحت دارد و او در حال تجارت مواد مخدر دستگیر شده است.
اگر حالت نخست، قرین صحت باشد و برای این هنرمند ایرانی – سوئدی اسیر اتهامسازی شده باشد، ضروری است دولت ایران درباره او پیگیریهای لازم را انجام دهد و حتی اگر این پیگیریها انجام نشده و از این پس نیز نشود، دولت سوئد همچون دیگر دول اروپایی پیگیر وضعیت شهروندش میشود و در صورت پاپوش بودن ماجرا، برای آزادیسازی تلاش خواهد کرد و سرنوشت او از همین طریق مورد پیگیری قرار میگیرد. با این حال اینکه درباره سرنوشت او از سوی افکار عمومی حساسیت به خرج داده شود، اتفاق بدی نیست و اگر او به ناحق به این حکم محکوم شده باید از او دفاع کرد اما مشروط به اینکه در زمینهاش سانتیمانتالیسم موج نزند و بر مبنای یک خرد جدی باشد که میان یک قشر و به طور خاص هنرمدان در مواجهه با قانون با دیگر اقشار اختلاف قائل نشود.
اگر فرض را بر این بگذاریم که این هنرمند کاملا بیگناه است و مواد مخدر مذکور که همراهش بوده متعلق به او نبوده، باید توجه داشت بسیاری از شهروندان ایرانی به همین اتهام در امارات، عربستان، مالزی و … سرنوشت تلختری را تجربه کرده و میکنند و هیچکس نیز پیگیر سرنوشتشان نیست و تنها علتی که این پیگیری توسط افکار عمومی درباره ایشان صورت نمیپذیرد، این است که سلبریتی نیستند. این تبعیض دهههاست در کشورمان به وجود آمده که وقتی یک هنرمند دچار خطایی میشود، همه برای آزادیاش و بالا بردنش بسیج میشوند (بارها در کشورمان رخ داده و در موارد نادری رسانهای شده)، حال آنکه این با اصول شهروندی در تضاد است.
در کشورهای اروپایی و آمریکایی که اوج حرفهایگری هنرمندان را شاهد هستیم، بدترین برخوردها پس از آنکه یک هنرمند درگیر چنین مسائلی شود، با شخص صورت میپذیرد و قانون برای همه یکسان است. به عنوان نمونه لیندسی لوهان پس از مصرف شدید مواد مخدر و مشروبات الکی – نه خرید و فروشش – و دستگیری با مواد مخدر، علاوه بر آنکه به حبس محکوم شد، محبوبیتش را نیز از دست داد و اکثر برندهایی که قراردادهای میلیون دلاری با او داشتند، از تمدید قراردادهایشان با او به واسطه همین اتفاقات صرف نظر کردند. هر چند باز هم تاکید میکنیم که شاید این مدل و بازیگر ایرانی – سوئدی اساسا جرمی مرتکب نشده باشد و با محکومیت ناروایی دست و پنجه نرم میکند اما به هر حال قاعده کلی آنچنان است که ذکر شد.
شاید بهتر باشد یاد بگیریم که اگر هنرمندی خطایی کرد و یا محکومیتی شامل حالش شد و یا در معرض اتهام قرار گرفت، با او برخوردی جدیتر از یک شهروند عادی داشته باشیم چرا که بسیاری از جوانان به این چهرهها علاقهمند شده و به رفتار آنها تاسی میجویند و در عین حال باید پذیرفت که هنرمند، یک طبقه فراتر از اجتماع نیست که در قبال رفتارهای خطایش با چشمپوشی برخورد کنیم و عملا به طبقهسازی که منشاء بسیاری از معضلات فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی است، در ایران دامن بزنیم. شاید بهتر باشد پیش از پیوستن به چنین کمپینهایی ابتدا اندکی تحقیق کنیم و سپس تصمیم بگیریم.