مرد جوان که چشم به کاشیهای کف اتاق دوخته بود به قاضی کفت: بله ولی اگر اجازه بدهید علت را کامل توضیح دهم. سپس گفت: من ۱۰ سال است که فروشندهٔ لوازم ورزشی اورجینال هستم. درست ۴ سال قبل دختر جوانی وارد فروشگاه شد و به دنبال توپ والیبال خاصی میگشت، پس از کمی گپ و گفت به وی قول دادم تا توپ مورد نیازش را از بهترین نمایندگی تهیه کنم بنابراین تلفن مغازه را به او دادم تا چند روز بعد نتیجه را پیگیری کند. سه روز بعد با فروشگاه تماس گرفت و من که توپ مورد نیاز وی را تهیه کرده بود به او اطلاع دادم و قرار شد تا برای گرفتن توپ به مغازه مراجعه کند.
مرد جوان ادامه داد: من که احساس خاصی نسبت به او پیدا کرده بود بیصبرانه مشتاق دیدن دوباره او بودم. ۳ روز از تماس گذشته بود که او برای گرفتن توپ والیبال به فروشگاه مراجعه کرد، من که از دیدن او بسیار خوشحال شده بود به هر شکل ممکن سر صحبت را با او باز کردم و تلفن تماسم را به دادم تا بیشتر با هم آشنا شویم. چند روز بعد با من تماس گرفت. آنجا بود که متوجه شدم اسمش فریباست و ۲۰ سال سن دارد و به والیبال را به صورت حرفهای بازی میکند.
یکسالی از آشناییمان میگذشت که من به وی پیشنهاد ازدواج دادم. و خیلی زود و با موافقت خانوادههایمان به خواستگاری فریبا رفتم. همسرم که علاقه شدیدی به ورزش والیبال داشت مهریهاش را برابر سال میلادی تولدش توپ والیبال انتخاب کرد. خانوادهها به شدت از شنیدن پیشنهاد وی شوکه شدند اما من که میزان علاقه همسرم به این ورزش را میدانستم، و خرید همین توپ ورزشی دلیل آشناییمان بود با پیشنهاد وی موافقت کردم بنابراین با برگزاری یک مراسم ازدواج زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. روزهای اول زندگی گرم و خوبی داشتیم تا اینکه کم کم همه چیز تغییر کرد و همسرم دیگر علاقهای به زندگی نشان نمیداد و مدام در حال تمرین در باشگاه و مسابقه بود. هر بار هم به او اعتراض میکردم با برخورد تندی به من میگفت که به هیچ شکلی حاضر به ترک ورزشش نیست و من مجبور به تحمل کردن اوضاع بودم.
مرد جوان ادامه داد: ۳ سال از ازدواجمان میگذرد و من جای خالی یک بچه را در زندگیمان کاملا احساس میکنم به همین دلیل همسرم را برای بچه دار شدن تحت فشار گذاشتم به او گفتم در صورت مخالفت با این موضوع از وی جدا خواهم شد. اما فریبا که به دلیل به هم خوردن ظاهر بدنیاش و به تعویق افتادن ورزشش به شدت با این موضوع مخالف است برای ساکت کردن من به دادگاه رفته و مهریهاش را که معادل ۳۷۶ میلیون تومان است به اجرا گذاشته است. من که دیگر از این شرایط و بیتوجهی همسرم به ستوه آمدهام تصمیم گرفتم تا با پرداخت مهریه همسرم از وی جدا شوم
قاضی پس از شنیدن اظهارات مرد جوان به دلیل عدم حضور همسرش تصمیم گیری را به وقت دیگری موکول کرد تا با شنیدن صحبتهای همسر وی رای نهایی را صادر کند.