که می تواندخود را از همه ی چیزهایی که میتواند برای او مرگ آور باشد، حفظ کند. زندگی در قفس شیشه ایبرای او به نوعی است که حتی درآغوش گرفتن فرزندانش برای او تبدیل به آرزو شده است.
پس از آنکه پزشکان متوجه شدند او دچار چهار وضعیت خطرناک « حساسیت شدید شیمیایی «MCS » ،فیبرومیالژیا « سندرم درد اسکلتی ،عضلانی »، سندرم خستگی مزمن و حساسیت به میدان های مغناطیسی» است، چاره ای نبود جز آنکه جوآنا خودرا در قفس ۲۵متری قرنطینه کند.
او نمیتواند بدون پروتکل های بسیار شدید این فضا را ترک کند و هرکسی هم که بخواهد واردآن شود باید اول با شوینده های غیرشیمیایی دوش گرفته و سپس تنها لباسهای ارگانیک پنبه ای به تن کند.
یکی از دردناک ترین چیزها این است که این خانم نمیتواند خانواده اش را لمس کند، چه برسدبه آنکه بتوانند او را در آغوش بگیرند چرا که خطر مرگ او را تهدید خواهد کرد. دو فرزند ۲۶ و ۲۹ ساله او تنها دو بار درسال و پس از چندین روز انجام مقدمات لازم، میتوانند او را در آغوش بگیرند.
زنی با چهار وضعیت نادر و اجبار به زندگی در قفس شیشه ای
دلیل ایجاد آلرژی شدید زن اسپانیایی
جوآنا میگوید کابوس زندگی او از ۲۹سال پیش با چند سیب زمینی که شوهرش در حیاط شان کاشته بود، شروع شد. او به خاطر می آورد که به محض لمس کردن سیب زمینی ها، لب ها و چشمهایش شروع به تورم کرده و فورا به دکتر مراجعه کرد. هنگامیکه بیمارستان رسید تمام بدنش متورم شده بودو او را با داروهای کورتواس تروئید درمان کرده و ترخیص کردند
ولی پس ازآن هر بار به مواد شیمیایی مختلف نزدیک می شد دچار تهوع، خستگی، حساسیت های پوستی، اختناق و دیگر واکنشات آلرژیکیمی شد.
ظاهراً آن سیب زمینی ها با آفت کشی اسپری شده بودند که چند سال بود بدلیل ایجاد حساسیت های شدید، تولید آن توقیف شده بود. او معتقد است آن آفت کش موجب بروز چنین حساسیتی شده ولی ازآنجا که دنبال دردسرهای دادگاهی نیست، از اعلام نام آن امتناع کرد. اکنون تمام چیزی او میخواهد ایناست که بتواند دوباره خانواده اش را در آغوش بگیرد.
زن اسپانیایی با حساسیت بسیار شدید
شوهر جوانا که نقش پرستار او را نیز ایفا میکند، محصولات ارگانیک در باغچه شان کشت میکند که بخش زیادی از رژیم غذایی او را تشکیل میدهد. او دو بار در ماه از گوشت ارگانیکی که از یک منبع کاملا معتبر آماده میشود، مصرف کرده و چهار یا پنج بار در ماه نیز ماهی میخورد.
او تنها میتواند لباس هایی از پنبه ارگانیک به تن کند وهمچنین برای تنفس اکسیژن درزمانهای مورد نیاز، از ماسکی سرامیکی استفاده میکند که به صورت سفارشی در کشور آلمان ساخته شده است.درد عضلات، اختناق و التهاب پوست و خستگی همگی بخشی از زندگی روزانه جوانا است ولیبه گونه ای قدرت کنار آمدن با آن رابه دست آورده است.
یکی از اصلی ترین اهداف او در زندگی ایجاد آگاهی نسبت به MCS و ارتقا زندگی دیگر افراد دچار این شرایط است. از این رو او یک کمپ ینبه نام «el abrazo» – «آغوش» راه اندازی کرده که هدف آن ساخت ماسکی با فیلترهای مخصوص برای مواد شیمیایی است.
این به جوانا اجازه میدهد بار دیگر مادر خودش را در آغوش بگیرد، چرا که مادرش بعنوان یک شخص سالمند قادر به انجام پروتکل های شدید برای لمس کردن او نیست ولی با ایجاد ماسک این کارساده تر میشود.برای بیشترما بغل کردن خانواده مان یک کار ساده است که گاهی به آن حتی توجه هم نمیکنیم ولی برای افرادی مانند جوانا مونوز اینکار تبدیل به یک هدف بزرگ شده است.