این جوانان پر نشاط که راهی به دنبال گذرندان اوغات فراغت از خستگی شهر خود هستند، معمولا به شمال میروند به جایی که شادابیاش را میتوان از صدای پرندگانش که در اطراف درختان و کوههای همیشه سر سبز پرواز میکنند و به بازی مشغولند، مشاهده کرد.
اکثر جوانان که راه بلد نیستند معمولا وارد یکی از شهرهای مازندران میشوند، در سر اولین چهار راه و یا میدان با جوانان سودجو مواجه میشوند که تنها به دنبال اسکناس هستند و با فراهم کردن شیر مرغ تا جان آدمیزاد یک گردش به یاد ماندنی را به جوانان تضمین می دهند.
جوانان هم که به دنبال نشاط واقعی هستند و از یک شهر تصنعی فرار کردهاند به دنبال پسر سودجو به راه افتاده و پا در شهرکهای تفریجی شمال میگذراند، شهرکهایی که به دلیل وجود ویلاهای شخصی ساز حضور ماموران انتظامی و اماکن را سخت کرده است.
این ویلاها به دلیل نزدیک بودن با ساحل دریا، برای خود موقعیتی به وجود آوردند که انگار قسمتهایی از ساحل که تحت شعاع ویلاها هستند متعلق به صاحبان املاک میباشد.
با ورود جوانان به شهرکها و سواحل خزر دنیایی جدید آغاز میشود، دنیایی پر از راحتی و عیش و نوش. از رقصهای ساحلی گرفته تا خوردن مشروبات الکلی و مصرف مواد در بزمهای شبانه که از طریق فراخوان در شبکههای اجتماعی در ویلاهای شخصی به راه میافتد.
این ویلاها که اکثرا متعلق به ثروتمندان تهران است و این مالکان چند روزی در سال را برای تفریح به آنجا میروند، دکانی شده برای نگهبانان و بنگاه داران که از خالی بودن ملک باخبرند و به عنوان معتمد از ویلا در نبود صاحبانش مراقبت میکنند.
البته در بعضی موارد هم صاحبان ویلاها نیز در این جرم شریکند و برای منفعت طلبی دست به کارهای غیر اخلاقی و شنیع میزنند.
خلاصه جوانان بعد از چند ساعت در این مکانها اعتیادی همیشگی به دور هم بودن و مابقی مسائل پیدا میکنند و بیآنکه بدانند در اعماق باتلاقی که فرهنگ غرب از طریق ماهواره و شبکههای اجتماعی درست کرده است غرق میشوند، به طوری که استعداد جوانی را در حالت مستی و یا سرخوشی میگذرانند و آخر تنها برایشان لبخندهای تلخی به جای میماند که سراسر افسوس و پشیمانی است.
انتهای پیام/