به گزارش«کمال مهر»؛ به نقل از ائل، واژه مرگ، مانند کلمه زندگی، هستی و پیدایش، مفهوم روشن و عامی دارد که بر کسی پوشیده نیست. اما در آن سوی این مفهوم همگانی و روشن، چیزی قرار دارد که شاید هرگز برای کسی درست و دقیق معلوم نگردد و شناخته نشود. علی(ع) در اسرار و رموز مرگ میفرمایند:
“أیها الناس، کل امری لاق ما یفر منه فی فراره؛ والأجل مساق النفس، والهرب منه موافاته. کم اطردت الأیام أبحثها عن مکنون هذا الأمر فأبی ا اًلا اًخفأه. هیهات! علم محزون!”
“هر که از مرگ بگریزد، در همین فرارش با مرگ روبرو خواهد شد! چرا که اجل در کمین جان است و سرانجام گریزها، هم آغوشی با آن است! وه که چه روزگارانی در پی گشودن راز مرگ بودم! اما خواست خدا این بود که این اسرار همچنان فاش نشوند! هیهات! چه دانشی سر به مهر!”.
اما در میان این پدیدههای میرا و فانی، تنها انسان است که از این سرنوشت، یعنی مردن خبر دارد. همه جانداران میمیرند، ستارگان و کهکشانها فرو میپاشند، اما نمیدانند که میمیرند و نمیفهمند که خواهند مرد! جز انسان که میداند و میفهمد که خواهد مرد.
انسان هم از آغاز پیدایش مرگ آگاه، نیست. بلکه بهتدریج با مفهوم مرگ آشنا میشود.
موجوداتی که مرگ ندارند و نیز موجوداتی که از مرگ خود آگاه نیستند، از مرگ دلهره نداشته نگران هم نیستند. اما انسان با آگاه شدن از مرگ، مخصوصاً با آگاه شدن از مرگ خود، دچار اضطراب و نگرانی شده، چندین پرسش اساسی درباره مرگ، بر ذهن و اندیشه او سنگینی میکنند:
– مرگ یعنی چه ؟ – چرا باید مرد؟ – چگونه میمیریم؟ – بعد از مرگ چه میشود؟ – چه کسی یا کسانی از راز مرگ آگاهند؟ – میتوان مرگ را چارهجویی کرد؟ – آیا روحی داریم که با مرگ نابود نشود؟ – سرگذشت این روح – اگر باشد – پیش از پیوستن به جسم چه بوده است؟ – سرنوشت این روح، پس از مرگ جسم، چه خواهد بود؟ و دهها پرسش دیگر.
اگر بشود چیزی را با ضدش معرفی کرد باید گفت که: مرگ پایان زندگی دنیوی است.
این تعریف در عین سادگی، واقعیترین تعریف مرگ است. به هر حال این زندگی، یعنی زندگی دنیوی با مرگ به پایان میرسد. مرگ به همه مسئولیتها، تلاشها، آرزوها و هدفهای دنیوی انسان پایان میبخشد. اما از این تعریف چیزی که میفهمیم آن است که مرگ زندگی را به پایان میرساند؛ ولی درباره خود مرگ و دنیایی که با مرگ آغاز میگردد چیزی به دست نمیآید.
با موضوع مرگ و ترس بشر از این واقعیت شیرینو یا تلخ به سراغ حجت الاسلام والمسلمین علی محمدی می رویم. گفتگوی جذاب ما با وی در ادامه می آید:
ائل/ استاد چرا از مرگ می ترسیم؟
یکی از علت هایی که باعث میشود تا انسان ها از مرگ هراس داشته باشند، عشق به زندگی است.
علی(ع) میفرماید: “و اعلموا أنَّه لیس من شیء الا و یکاد صاحبه یشبع منه و یملُّه الاَّ الحیاه فانَّه لا یجد فی الموت راحه؛ توجه کنید که انسان سرانجام همه لذتهای دنیا سیر میشود، جز لذت زندگی؛ برای این که هیچ کس در مرگ آسایش نمیبیند.”
چنان که گفتیم حتی عرفا و اولیای الهی این نکته را قبول دارند که نظام ادراکی یعنی هوش و حواس ما بر محور حیات دنیوی تنظیم شدهاند، بنابراین تا از هوش و حواس بهره مندیم، حیات دنیوی و لذایذ آن ارج و منزلت خود را از دست نمیدهد. یک انسان متعادل زندگی را دوست میدارد، جهان و زیبائیهای آن را دوست میدارد و آرزو میکند که بتواند برای همیشه زنده بماند.
انسان در دشوارترین شرایط هم دل از زندگی برنمیکند و معذور هم هست برای این که عشق به زندگی یک عشق غریزی و نهادی است.
علت دیگه دست نیافتن انسان به آرزوها و اهدافش است.
امام علی(ع) مرگ را عامل دستنیافتن آدمی به آرزوها و اهداف خویش میداند و میفرماید: “فان الموت… مباعد طیاتکم؛ مرگ میان شما و هدفهایتان فاصله میشود.”
بنابر تحقیقات آماری برخی از محققان غرب، بسیاری از افراد مورد سؤال، دلیل خود را برای گریز از مرگ، در این نکته دانستهاند که مرگ مانع تحقق هدفها است. برای عدهای شماره سالهای عمر مهم نیست، بلکه این مهم است که انسان به کدام هدف دست یافته است؟ به دانشمندی گفتند: تا کی میخواهی زنده بمانی؟ گفت: آن قدر که بتوانم نوشتن این دو کتاب را که در دست دارم به پایان برسانم.
یکی دیگر از عوامل ترس از مرگ، نگرانی و ترس از چگونگی مرگ است. این چگونگی گاهی به خود مرگ مربوط است و گاهی به شرایط و موقعیت مرگ.
ترس از چگونگی خود مرگ
چنان که گذشت، هیچ انسانی، مرگ را نیازموده است. بنابراین طبیعی است که انسان نگران چگونگی مرگ و جان دادن باشد. چون نمیداند که جان دادن چیست و جدائی جان از جسم چگونه است، مرگ با همه هیبت و سطوتش میآید و ما چیزی از آن نمیدانیم جز آن که:
“میهمانی است ناخوانده و ناخوشایند! هماوردی شکست ناپذیر که میکشد و قصاص نمیشود! دامش را همه جا گسترده، با لشکر درد و رنج محاصره مان کرده، از هر سو هدف تیر و نیزه مان قرار میدهد. کابوس مرگ، با قدرت تمام، به حریم هستی انسان تجاوز کرده. بی آن که ضربتش خطا کند در هالهای از ابهام و تیرگی و با لشکری از بیماریها و دردهای جانکاه، و با انبوهی از مشکلات سایه سنگین خود را گسترده، طعم تلخش را میچشاند.”
ترس از شرایط و موقعیت مرگ
انسان گاهی علاوه بر خود مرگ، از شرایط خاص مرگ نیز نگران میشود، مانند مرگ تصادفی و نابهنگام، مرگ با بیایمانی، مرگ در بستر نه در میدان جهاد، مرگ پس از بیماری طولانی، کشته شدن به دست دیگران، مرگ در غربت و تنهایی و امثال اینها.
امام علی(ع) نگران مرگ در بستر استراحت و در مخالفت امر خداست و از این رو میگوید:
“انَّ اکرم الموت القتل. والذی نفس ابن ابیطالب بیده، لألف ضربه بالسَّیف أهون علیَّ من میته علی الفراش فی غیر طاعه ا؛ همانا گرامیترین مرگها کشته شدن در راه خداست. بدان کس که جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار مرتبه ضربت شمشیر خوردن بر من آسانتر است، تا در بستر مردن نه در طاعت خدا.”
حوادث پس از مرگ
یکی دیگر از عوامل نگرانی و ترس و اضطراب مردم نسبت به مرگ، نگرانی از حوادث پس از مرگ است. قسمتی از این حوادث مربوط، به این دنیاست از قبیل: بیسرپرست ماندن کودکان، ازدواج همسران، تقسیم و تصرف اموال، کامیابی دشمنان، فروپاشی تن و… و قسمتی مربوط به آن دنیاست از قبیل: عذاب قبر و مشکلات حساب و کتاب اخروی.
ابنسینا عوامل و اسباب ترس از مرگ را از دیدگاه اشخاص مختلف به شرح زیر مطرح میکند:
الف – عدهای از مجهول و مرموز بودن مرگ میترسند.
ب – گروهی از معلوم نبودن سرنوشت انسان پس از متلاشی شدن بدن بیمناکند.
ج – و بعضیها از نابودی مطلق جسم و روح میترسند.
د – و برخی از درد و رنج جان دادن نگرانند.
ه’ – و جمعی از عذاب بعد از مرگ میترسند.
و – و گروهی از جدایی از مال و جاه و لذایذ و خوشیهای زندگی بیمناکند.
نگرانی از نقص و کمبود عمل.
انسانهای با ایمان در هر شرایطی که باشند اعمال خود را ناچیز دیده و از این بابت نگرانند. علی(ع) میفرماید:”ینبغی للعاقل ان یعمل للمعاد و یستکثر من الزاد قبل زهوق نفسه و حلول رمسه”
همین افزودن بر زاد و توشه همیشه مورد تأکید انبیا و اولیا بوده است و توشه را هر چه زیادتر هم باشد نسبت به طولانی بودن راه ناچیز شمردهاند.
علی(ع) میفرمایند: “آگاه باش که راهی سخت و دراز در پیش داری که توفیق شما در پیمودن این راه در گرو آن است که به شایستگی بکوشی و تا میتوانی توشه برگیری و بار گناه خود را سبک گردانی که سنگینی آن در این راه دشوار، رنج آور است. پیشاپیش تا میتوانی به آن سرای توشه بفرست. مستمندان را یاری رسان تا بدین وسیله توشهای بر دوش آنان بگذاری که روز قیامت به تو باز گردانند تا میتوانی انفاق کن و برگ عیشی به گور خویش بفرست. اگر از تو وام خواهند غنیمت بشمار که اگر به وامی دست کسی را بگیری در روزهای سخت آن دنیا، دست تو را بگیرند. بدان که در پیش روی تو گردنههای صعب العبور وجود دارد که تا میتوانی باید سبک بار بوده و توشه راه داشته باشی.”
کثرت گناه
یکی دیگر از عوامل نگرانی مؤمنان از مرگ زیادی گناهان است. حضرت علی(ع) میفرمایند: “چنان مباش که به خاطر گناهان زیاد خود مرگ را ناخوش داری.”
بنابراین اگر گناهکار نباشی باید همانند مولا از مرگ باک نداشته باشی که تو به سوی آن بروی یا او به سوی تو گام بردارد.
بیم از مرگ بیفضیلت
اگر چه همه اقسام مرگ، مرگ اند؛ اما به لحاظ فضیلت مرگ با مرگ دیگر تفاوتی دارد از زمین تا آسمان. علی(ع)، آرزومند شهادت بود و مرگ در بستر را دوست نمیداشت. او در این باره میگوید: “مرگ چنان با سرعت و جدیت در تعقیب ماست که چه ایستادگی کنیم و چه بگریزیم، بر ما دست خواهد یافت. با ارجترین مرگها نزد من، کشته شدن با شمشیر(شهادت) است.سوگند به خداوندی که جان فرزند ابوطالب در دست اوست، اگر هزار شمشیر بر سرم بخورد، برایم آسانتر از آن است که در بستر بمیرم و نه در راه فرمان خدا.”
البته برای مردم عادی، مرگ در وطن مألوف، خانه شخصی، در بستر و میان فرزندان و خویشاوندان مطلوب است؛ اما مرگ در میدان و شهادت در راه خدا چیز دیگری است.
بیم از مرگ پیش از توبه
امام علی(ع) میفرمایند:”مسوٍّف نفسه بالتَّوبه من هجوم الاجل علی اعظم الخطر”
از آنجا که انسان مدام در معرض خطا و گناه است، خدای مهربان براساس همین طبیعت غیر معصوم انسان، برای جبران وی، همیشه توبه و عذر او را پذیرفته، بر گناهانش قلم عفو میکشد.
علی(ع) میفرماید: “حاصل توبه، جبران گستاخیهای نفس است.”
اما انسان به اقتضای هوا و هوس، از این فرصت هم، غالباً بد بهرهبرداری میکند. بدین سان که او باز بودن در توبه را دستآویز ادامه اعمال خلاف خود قرار داده، به امید توبه، در ارتکاب گناه گستاخ و بی پروا میگردد. اما در عمل، گناه نقد شده و توبه نسیه میگردد. علی(ع) در این باره میفرمایند: “اگر پای لذت و شهوتی در میان باشد، به گناه شتافته و در توبه درنگ میورزند.”
چنین انسانهایی غالباً هم قصد توبه دارند، اما به پیروی از هوس آن را به تأخیر میاندازند. گاه به توبه موفق میشوند و گاهی هم به وسیله مرگ غافلگیر شده، پیش از آن که توفیق توبه و جبران نواقص خود را داشته باشند، از دنیا میروند.
در اینجا نکته حساسی هست که نباید از آن غفلت کرد و آن اینکه مرگ نقطه پایان خطوط دفتر شخصیت انسان است. علی(ع) پس از بحثی در اقسام ایمان و تقسیم ایمان بر دو قسم پایدار و ناپایدار، میفرماید که: “اگر از کسی بدتان آمد و خواستید که او را از دایره دلبستگیهای ایمانی خود بیرون کنید، تا فرا رسیدن مرگش درنگ کنید! و چون بر حالتی که بود بمیرد دیگر وقت آن است که بیزاری جوئید.”
ترس از مرگ در کفر و گمراهی
خداوند متعال در قرآن میفرماید: “اتَّقُو ا حق تقاته ولاتموتن اًلا وأنتم مسلمون.” آل عمران / ۱۰۳
علی(ع) در خطبهای پس از بحث ظریف و دقیقی درباره توحید و تقوا و پس از یک ارزیابی مفصل از دنیا و آخرت، سرانجام سخنش را با این آیه پایان میبخشد که: “از خدا چنانکه شایسته است، پروا کنید و بکوشید که جز بر مسلمانی نمیرید.”
بدون تردید از همه بدتر مرگ در حال کفر و گمراهی است. علی۷ با بیانی لبریز از احساس درد از مردمی که به چنین سرنوشتی گرفتارند مینالد. او درباره مردم دوران جاهلیت میگوید که: “هیچ حریمی را حرمت نمینهادند فرزانگان را در میانشان ارج و منزلتی نبود. به دور از نظام دینی زندگی کرده و در حال کفر جان میسپردند.”
ائل/ به نظر شما میشود کارهایی انجام داد تا از مرگ نترسید؟
تلاوت آیات قرآن در زمینه مرگ و قیامت و تفکّر و تدبر درباره هر یک از آنها و مشاهده کردن منظرههاى مرگ و حیات مجدّدى که پى در پى در طبیعت به وجود مىآید همگى انسان را به یاد مرگ مىاندازد و در پى آن انسان به فکر آماده شدن و به دنبال جمع کردن زاد و توشه مىافتد البته زمینه هاى دیگرى هم وجود دارد که انسان را براى خودسازى و آمادگى براى مرگ، به وجود آورد بنابراین ما پیروان معصومین علیهم السلام باید خود را براى مرگ آماده کنیم و در هنگام شفاعت کردن پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در روز قیامت دستمان از اعمال نیک، تهی نباشد پس کسى که دغدغه آماده شدن براى مرگ را داشته باشد و عواملی که شخص را برای مرگ آماده می کند را طبق روایت و قرآن کریم انجام دهد دیگر باکى نداشته و از خداوند متعال آرزوى مرگ را درخواست کند چونان که مرگ برایش مانند عسل شیرین باشد.
از امام ولایت، حضرت على علیه السّلام سؤال شد آمادگى براى مرگ چیست، فرمود:
۱- به جاى آوردن واجبات
۲- و دورى کردن از محرمات
۳- و پیروى از مکارم اخلاق
و بعد از این باکى نیست که مرگ آدمى را بگیرد و یا آدمى به مرگ برسد، به خداوند سوگند على علیه السّلام باکى ندارد که مرگ او را فرا گیرد و یا او به مرگ برسد.
ائل/ عده ای فکر می کنند می توانند هر کاری که دوست دارند انجام دهند و هنگام مرگ آرزوی توبه کنند، در مورد این تفکر بفرمایید.
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسى که یک سال قبل از مرگ خود توبه نماید خداوند توبه او را قبول می کند، پس فرمود: همانا یک سال زیاد است کسى که یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا توبه او را قبول می کند، سپس فرمود: همانا یک ماه بسیار است، کسى که یک هفته قبل از مرگش توبه کند خدا توبه او را قبول می کند پس فرمود: همانا یک هفته زیاد است، کسى که یک روز قبل از مرگش توبه نماید خداوند توبه او را قبول می-کند، بعد فرمود: همانا یک روز هم زیاد است، حتی اگر کسى قبل از آنکه آثار مرگ را مشاهده کند توبه کند خداوند توبه او را قبول می کند.
پس خداوند می فرماید و براى کسانى که اعمال و کارهاى بد به جا مىآورند بازگشتی نیست تا وقتى که مرگ یکى از آنها حاضر می کند و او مىگوید: من الآن برمی گردم در حالی که آن کسانی که می میرند و کافر باشند دیگر برای آنان بازگشت دوباره ای نیست و نخواهد بود. اگر گناهکار در هنگام مشاهده آثار مرگ و آن کس که با کفر بمیرد خداوند توبه آنان را قبول نمی کند و همچنین قبول توبه آنان را نفی فرموده است. و این است و جز این نیست تا وقتى که یقین به مرگ نداشته باشد توبه او مورد مقبول واقع می شود. و همچنین خداوند به قبولی توبه وعده داده است که در سوره شوری آیه ۲۵ می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ». و اوست که توبه را از بندگانش مىپذیرد و از گناهان مىگذرد.
بنابر آیه ۲۲ سوره نساء که می فرماید: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً». و براى کسانى که همواره گناهان را مرتکب مىشوند تا چون مرگ یکى از آنان فرا رسد(یقین به مرگ پیدا کند یا حواس ظاهرشان آثار عالم برزخ را درک نماید) گوید: من الآن توبه کردم و نیز براى آنان که در حال کفر مىمیرند(پذیرش) توبه نیست آنهایند که برایشان عذابى دردناک آماده کردهایم. علّت عدم قبول توبه در هنگام مرگ واضح است چرا که شخص محتضر دیگر امیدى نداشته و از روى ناچارى توبه کرده است نه از روى خلوص نیت و حقیقت.
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
جنازه ام چو بینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
که گور پرده ی جمعیت جنان باشد
فرو شدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
کدام دانه در زمین رفت که نرست؟
چرا به دانه ی انسانیت این گمان باشد