یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن ۱۹ مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدند. این سلسله مقالات، سعی دارد با زبانی ساده این ادعای صهیونیستها را بررسی کند.
********
ما از این پس استدلالات خود را صرفاً بر تورات و عهد عتیق کنونی (که یهود آن را تَنَخ مینامد) و مطالب حقی که در آن باقی مانده است مبتنی خواهیم کرد تا هیچ مانعی از سوی یهودیان و اهل کتاب برای پذیرش این سخنان موجود نباشد. و از سویی مخاطبان مسلمان نیز به برخی مطالب صحیح موجود در تورات و انجیل وقوف یابند و آنها را با قرآن مجید و سنت اسلامی تطبیق داده قدر و منزلت دین خود بیشتر بشناسند.
دخول به زمین مقدس یک نسل به عقب افتاد
مطالعه و بررسی کتب و رسالات عهد عتیق به ما میفهماند که این قوم از ابتدای قوامش استعداد زیادی در شرارت و فساد و دنیاگرایی داشته است، تا آن حد که در میانه راه مصر به فلسطین، چندین نوبت به بهانه آب و نان و چندین بهانه واهی دیگر، با منجی خود حضرت موسی(ع) منازعه کردند (سفر خروج ۱۴/ ۱۱ – ۱۵/ ۲۴ – ۱۶/ ۲ و ۳ – ۱۷/ ۲ و ۳ ـ سفر اعداد ۱۴/ ۲ تا ۶ – ۱۶/ ۴۱ – ۲۰/ ۲ تا ۵) و حتی نزدیک بود که حضرتش را سنگسار کنند (خروج ۱۷/ ۴). چنانکه در همین ایام، در ماجرای بلعام باعور به زناکاری با قوم موآب پرداختند[۱](سفر اعداد باب ۲۵)، گوساله زرین و بتهای دیگر پرستیدند (خروج ۳۲/ ۱۹- اعداد ۲۵/ ۲ و ۳)، و مکرراً لعنت و عقوبت خداوند را بر جان خود خریدند. حتی وقتی که به آستانه زمین فلسطین (کنعان) رسیدند منتظر بودند تا دقیقاً همانطور که خداوند برای هلاک فرعون عمل کرده بود و ایشان فقط نظارهگر واقعه بودند (خروج ۱۴/ ۱۴)، این نوبت نیز خداوند عمالیق و دیگر ساکنان فعلی زمین را با معجزهای منهزم کند. اما وقتی دانستند که بایست جهاد کنند اکیداً با پیامبر خدا حضرت موسی(ع) درآویختند و حتی جمعی از ایشان از ترس مرگ در صدد بازگشت به مصر بودند. موسی و هارون و یوشع از شدت خشم گریبان دریده به روی درافتادند. تفصیل این واقعه در تورات کنونی در ابواب ۱۳ و ۱۴ سفر اعداد و در سفر تثنیه ۱/ ۱۹ تا ۴۶ آمده، و در قرآن مجید نیز در سوره مائده/ ۲۰ تا ۲۶ مذکور است.
اگرچه خداوند پیروزی قطعی یهود بر قوم عمالیق را وعده کرده بود، اما یهود حاضر نشد زحمت این جهاد منصور برای فتح ارض موعود را متحمل شود.[۲] آنها اینطور تصور میکردند که چون خداوند توسط انبیایش یعنی یعقوب و یوسف و موسی به دخول ایشان به آن سرزمین مقدس وعده داده است (تورات: سفر پیدایش ۴۸/ ۲۱ – ۵۰/ ۲۴ – سفر خروج ۳/ ۱۷- ۴/ ۲۹ تا ۳۱ – ۶/ ۴ تا ۲۷ – ۱۳/ ۹ تا ۱۱ ـ قرآن: مائده/ ۲۱ ـ اعراف/ ۱۲۹ و ۱۳۷) پس حتماً مجبور خواهد شد بدون دخالت یهود، زمین مقدس را مفتوح کند تا خلف وعده نکرده باشد. اما غافل از اینکه یکی از سنتهای خداوند، «بداء» است که وفق آن برخی وعدهها تا رسیدن زمان مناسبشان به تأخیر میافتند. پس در آن وقت، حضرت حق وعده را در فرزند یا نوادگان آن شخص (اشخاص) محقق خواهد کرد.[۳]
روز بعد از استنکاف یهود از دخول در حدود فلسطین، فرمان تکوینی خداوند توسط موسی(ع) بدینطور اعلام شد که این قوم به عقوبت این گناه، چهل سال در بیابان سرگردان خواهند بود تا مدت عمر این منازعه کنندگان به سر آید. وعده دخول در ارض مقدس نیز در نسل بعدی محقق خواهد شد:
و خداوند موسی و هارون را خطاب کرده گفت تا به کی این جماعت شریر را که بر من همهمه میکنند متحمل بشوم. همهمه بنیاسرائیل را که بر من همهمه میکنند شنیدم. به ایشان بگو خداوند میگوید به حیات خودم قسم که چنانکه شما در گوش من گفتید همچنان با شما عمل خواهم نمود. لاشههای شما در این صحرا خواهد افتاد و جمیع شمرده شدگان شما بر حسب تمامی عدد شما ــ از بیست ساله و بالاتر[۴] ــ که بر من همهمه کردهاید شما به زمینی که درباره آن دست خود را بلند کردم که شما را در آن ساکن گردانم هرگز داخل نخواهید شد مگر کالیب بن یفنه و یوشع بن نون.[۵] اما اطفال شما که درباره آنها گفتید که به یغما برده خواهند شد ایشان را داخل خواهم کرد و ایشان زمینی را که شما رد کردید خواهند دانست. لیکن لاشههای شما در این صحرا خواهد افتاد و پسران شما در این صحرا چهل سالآواره بوده، بار زناکاری شما را متحمل خواهند شد تا لاشههای شما در صحرا تلف شود. (اعداد۱۴/ ۲۶ تا ۳۳)
با این حال، خداوند رزّاق در این چهل سال سرگردانی در بیابان، روزی ایشان را از منّ آسمانی عطا کرد و لباسهای ایشان را تازه نگاه داشت تا مندرس نشود (تثنیه ۸/ ۳ و۴).
مدت اسارت بنیاسرائیل در مصر
خداوند متعال به حضرت ابراهیم(ع) سالهای اسارت بنیاسرائیل در زمین بیگانه (که بر اسارت در مصر قابل تطبیق است) را چهار نسل و به مدت چهارصد سال پیشگویی فرموده بود (پیدایش ۱۵/ ۱۳ و ۱۶). لکن در سفر خروج تورات این مدت ۴۳۰ سال درج شده است (خروج ۱۲/ ۴۰ و ۴۱) و همین رقم توسط پولس در نامهاش به غلاطیان ۳/ ۱۷ دیده میشود. در حالی که مستر هاکس در قاموس کتاب مقدس ذیل واژه «خروج» این مدت را تخمیناً ۲۱۵ سال مرقوم داشته است که دقیقاً نصف رقم فوق الذکر است. رقم ۲۱۵ سال به نظر راقم مقبولتر میآید. از آنجا که عمران (پدر موسی) نوه لاوی بوده است، پس موسی(ع) نسل سوم لاوی خواهد بود. اما خداوند به ابراهیم(ع) بازگشتِ نسل چهارم را وعده کرده بود. پس در اینجا قول برخی روایات اسلامی صادق میآید که خداوند بنیاسرائیل را به سبب دعاهای وافرشان برای ظهور منجی خود و نجات از مصر، ۱۵۰ سال زودتر از وقت از آن سرزمین رهایی داد.
اما چه میتوان گفت در اینکه چطور بنیاسرائیل به امدادهای خداوند غرّه شده و در آستانه ارض مقدس[۶]نخواستند که برای آن جنگِ منصور، قدمی پیش نهند. پس خداوند ورود ایشان به کنعان را یک نسل به تأخیر انداخت. پس نهایتاً نسل چهارم بنیاسرائیل به رهبری جانشین حضرت موسی(ع) به سرزمین مقدس وارد شدند، درست به همانطور که خداوند علیم تقدیر نموده و به ابراهیم(ع) پیشگویی فرموده بود. اما شمار سالهای اسارت در مصر از ۴۰۰ سال به ۲۱۵ سال کاسته شده است. و چنانکه خواهیم دید مدت اسارت بابلی این قوم نیز از مدت هفتاد سال (که قبلاً پیشگویی شده بود) به ۴۸ سال تقلیل یافته است.
ادامه دارد….
* امیر اهوارکی
[۱]. در تورات شمار خطاکاران یهود که به عقوبت آن گناه پس از این واقعه به وبا مبتلا گشته جان سپردند، بیست و چهار هزار نفر مکتوب است (اعداد ۲۵/ ۹).
[۲]. البته نسل عمالقه بعدها منقرض گشت و نامشان از زیر آسمان محو شد (سفر خروج ۱۷/ ۱۴ ـ نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۲).
[۳]. چنانکه مثلاً تولد حضرت عیسی(ع) نیز یک نسل به عقب افتاده است. حدیثی از امام صادق(ع) درالکافی کلینی مکتوب است که آن حضرت آیه شریفه آلعمران/ ۳۶ را که در خصوص تولد غیرمنتظره حضرت مریم(س) است تفسیر کردهاند (نگا. کلینی، الکافی، ۸ ج، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵؛ ج ۱، ص ۵۳۵). این حدیث شریف، در تفسیر المیزان نیز در ذیل مبارکه آلعمران/ ۳۶ مذکور است. بداء با این مصداقش از سنتهای خداوند متعال است و این حقیقت در روایتی از امام رضا(ع) با همین دو نمونه که مذکور آمد مؤکد گشته است. نگا. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۰۳؛ باب ۱۶ (باب قصص مریم و ولادتها و بعض احوالها)، ح ۱۶
[۴]. اشاره است به سرشماری موسی(ع) و هارون(ع) از افراد ذکور و جنگاوران قوم که در ابتدای سفر اعداد مذکور است: «و تمامی شمردهشدگان بنیاسرائیل بر حسب خاندان آبای ایشان، از بیست ساله و بالاتر، هر کس از اسرائیل که برای جنگ بیرون میرفت، همه شمردهشدگان ششصد و سه هزار و پانصد و پنجاه نفر بودند» (سفر اعداد ۱/ ۴۵ و ۴۶). البته این تعداد مربوط به یازده سبط یعقوب است و افراد ذکور سبط لاوی در این شمار مذکور نیست.
[۵]. از هر سبط یهود یک نفر برای جاسوسی زمین کنعان انتخاب و ارسال گشتند. پس از بازگشت ده نفر از ایشان، قوم را از عمالقه و دیگر ساکنان کنعان ترساندند و فقط کالیب و یوشع (جوانی که بعدها وصیّ موسی شد) قوم را به جهاد طبق فرمان خداوند تشجیع و تشویق نمودند (اعداد ۱۳/ ۳۰ ـ ۱۴/ ۶ تا ۹). حتی عدهای از مشایخ و سران یهود در گفتوگو برای تعیین سرداری بودند تا به مصر بازگردند! (اعداد ۱۴/ ۱۴). سپس تمامی جماعت خواستند تا کالیب و یوشع را سنگسار کنند (اعداد ۱۴/ ۱۰) لیکن خداوند ایشان را نجات بخشیده بقا داد و آن ده نفر که باعث این عصیان عظیم شدند را به وبای عاجل مبتلا کرد که سریعاً مردند (اعداد ۱۴/ ۳۷) و آن ۶۰۳ هزار نفر هم در مدت چهل سال آتی هلاک شدند و فرزندان ایشان بودند که به زمین کنعان داخل گشتند ـ در قرآن کریم کالیب و یوشع بدون ذکر نامشان، در همین ماجرا مذکورند. نگا. مائده/ ۲۳
[۶]. تعبیر «ارض مقدس» برای زمین کنعان در خصوص همین ماجراهای فوقالذکر، در قرآن (مائده/ ۲۱) آمده است. همچنین از این زمین در قرآن کریم با وصف «مبارک» نیز یاد شده است (نگا. اسراء/ ۱ ـ انبیاء/ ۷۱ و ۸۱).