به گزارش کمال مهر، شب گذشته در چهاردهمین روز از ماه مبارک رمضان، ویژه برنامه “ماه عسل” برگ دیگری از قصههایش را در مقابل چشمان مخاطبان ورق زد.
علیخانی پس از سلام به روی ماه هوطنان عزیز و مخاطبان گران قدر،خوش سلیقه و البته وسواسی ماه عسل گفت: ممنونم که ما را انتخاب کردید، با شما همراهیم.
پس از پخش تیتراژ آغازین، علیخانی ذکر یک مسئله را ضروری دانست و افزود: تصویر عجیب و غریبی از شهادت بچهها در غزه تماشا کردید. من به مسئلهی سیاسی ماجرا کاری ندارم، چرا که خود من ،کمترین دانش، فهم و عمق به مسائل سیاسی در دنیا را دارم اما از یک عکس به سادگی نمیتوان گذشت.
جنگ ،جنگ است اما مشروعیت دارد یا نه؟ این یعنی چه که من خجسته و خوشحال یک تصویر تماشا کنم و بعد از کشته شدن بچهها دست و کف بزنم. این اندازه سنگ دلی از کجا میآید که من، تماشاگر کشته شدن انسانها باشم و سوت بزنم. این مسئله از کجا نشات میگیرد و دنیا به چه سمتی میرود. در این ثانیه ها و روزها دعا کنیم، دنیا مسیر عجیبی را طی میکند. هر انسانی نمیتواند این تصاویر را تماشا کند، امیدوارم صلح دائمی برقرار باشد و سپس تصریح کرد: ذکر این نکته را ضروری دانستم چون خیلی دردناک بود.
پس از پخش کلیپی از شب گذشته علیخانی گفت: ما در ماه عسل شما را با برشی از جامعه آشنا میکنیم. قاب ماه عسل شاید تلخ و غمگین باشد ولی افرادی که از درد فرار میکنند، بعدها این درد برای آنها تبدیل به رنج خواهد شد و آن زمان دیگر نمیشود کاری کرد. به طور حتم افرادی شاید با مواجه یک عکس، قصه، داستان تکانی بخورند، پس به طور حتم در آن خیر است، شما کمک کنید .از پس موجهای ماه عسل برکت دیدیم نه به خاطر وجود من، بلکه به خاطر تعامل. امیدوارم این خیر جاری شود وبه درد همگان بخورد.
بر روی صندلی ماه عسل چهاردهم سه مهمان نشسته بودند. علیخانی در ابتدا رو به مهمانان با این پرسش که گرفتن تصویر باز از شما ممنوعیت دارد یانه، حس کنجکاوی مخاطب را برانگیخت، چرا که تا کنون این روند سوال از مهمانان در برنامه وجود نداشت و این حس کنجکاوی تا بخش مهمان بعدی با مخاطبان همراه بود.
علیرضا ۳۵ ساله، خطاط و خوش نویس قصهی زندگی خود را این گونه عنوان کرد: من و همسرم همسایه بودیم، درسن ۲۶سالگی ازدواج کردم، از همان ابتدا با همسرم با مهریه ۱۴ سکه به توافق رسیدیم ولی روز خواستگاری آنها ۱۰۱۴ سکه را عنوان کردند. من هم برای اینکه هدفم زندگی بود پذیرفتم و اصلا به دادگاه فکر نمیکردم.
امیر ۲۷ ساله که راننده ی وانت بود اینگونه به شرح قصهی خود پرداخت: من با همسرم همکار بودیم و از طریق یکی از همکاران بزرگترم از او خواستگاری کردم. از لحظهای که برای خواستگاری وارد خانهی همسرم شدم، متوجه تفاوتمان از لحاظ خانواده و سطح اجتماعی شدم، چرا که آن ها خیلی از ما بالاتر بودند. بنابراین من هم صادقانه همه چیز را گفتم و اصلا فکر نمیکردم آنها به من پاسخ مثبت بدهند و خانواده همسرم هم دلیل پاسخ مثبتشان را اینگونه عنوان کردند که مسئلهی مالی برایمان اهمیت چندانی ندارد اما همسر دخترم باید مرد زندگی باشد. با ۳۵۰ تا مهریه ازدواج کردم. پس از ورود به زندگی با مشکل مواجه شدم چرا که من باید یک شخصیت دیگری میشدم ولی من دوست داشتم خودم باشم.
وی افزود: من هم در این زندگی مقصر بودم، الان با داشتن یک فرزند حدود ۵ سال از همسرم جدا شدم و فرزندم با مادرش زندگی میکند.
پیام ۲۶ ساله که در کارخانهی دایی خود مشغول به کار بود، اینگونه شرایط زندگی خود را توصیف کرد: در سن ۱۹ سالگی ازدواج کردم، مشکل اصلی زندگی ماعدم اعتماد همسرم بود چرا که او به من شک داشت. علیخانی از پیام پرسید علت شک همسرت به تو چه بود؟ پیام پاسخ داد ناراحتی من از این است که کاری نکردم و بعد افزود: پسرم طاها ۵ ماهه بود که به طور توافقی از هم جدا شدیم. مقداری از مهریه را به ازای حضانت فرزندم به او دادم. در ۶ ماه اول بعد از طلاق همسرم به دیدن طاها میآمد ولی الان حدود ۲ سال است که برای دیدن فرزندش نیامده است. در این هنگام بود که پیام نتوانست بغض مردانهی خود را نگه دارد و با ریختن اشکهای پی در پی دل هر بینندهای را به درد آورد.
علیخانی در مواجهه با بغض و اشکهای مهمانش با ناراحتی و پس از کمی مکث رو به پیام گفت: تو اصلا خودت را مقصر نمیدانی؟ که پیام پاسخ میدهد چرا میدانم و نباید به صورت توافقیاز همسرم جدا میشدم، این اشتباه من بود چون آن زمان نمیدانستم طاها با مشکل مواجه میشود.فرزندم هفتهای یک بار از من سراغ مادرش را میگیرد و من جوابی ندارم واین مسئله من را آزار میدهد.
علیخانی در برابر صحبتهای پیام و بغضهای و اشکهای مداوم گفت: چرا تلاشی برای برگشتن همسرت نکردی؟ پیام گفت: وقتی حتی هیچ عاطفهای برای دیدن فرزندش ندارد من چه باید بکنم؟
علیخانی با عدالت تمام میگوید چرا همسرت را قضاوت میکنی؟ شاید به قدری او را رنجاندی که همسرت توان برگشت ندارد. پیام پاسخ داد: اگر من او را رنجانده ام، چرا عاطفهی مادری برای دیدن فرزندش ندارد؟ چند بار برای دیدن طاها زنگ زد ولی نیامد.
پیام ادامه داد: من ناراحت پسرم طاها هستم. علیخانی به دلیل اینکه همسر مهمانان برنامه، یعنی طرفین دوم ماجرا در برنامه حضور نداشتند، بنابراین با رعایت حق اعتدال ذکر کرد: چرا به خاطر فرزندت به دنبال همسرت نرفتی؟ چرا مادران باید خیلی کارها را انجام دهند؟ پیام در برابر این پرسش علیخانی گفت: آن زمان مادرم بود و من فکر نمیکردم هنگام بزرگ شدن طاها به بحران بخورم. ولی وقتی طاها به مهد میرود و مادران دوستانش به استقبال فرزندانشان میآیند، عذاب میکشد. من چیز زیادی از همسرم نمیخواهم، تنها اینکه به دیدن فرزندش بیاید.
- ارسال توسط : واحدخبر
- 54 بازدید
- دیدگاهها برای درخواست تعجب برانگیز مهمان “ماه عسل”/ بغضها و گریههای مداوم یک پدر بسته هستند