اما واقعیتش را اگر بخواهید اخیراً این خرده اخبار فقط اعصاب آدم را خرد میکنند و از لابه لای این فهرست پر تعداد کمتر فیلمی به چشم میخورد که یک مخاطب نرمال پیشاپیش کنجکاو و مشتاق دیدنش باشد.
البته هستند کسانی هم که خوراکشان یک سری ادا اطوارهای شبه روشنفکری باشد و قطعا بهترین سوژه برای بحثهای بی سرو ته چنین افرادی همین کارهایی است که این روزها اخبار تولیدشان مرتب از چپ و راست میرسد؛ خب چه کنیم؟! وقتی آدمهای بیسواد، باسوادنمایی کنند و تعدادشان هم زیاد باشد اوضاع همین خواهد شد که میبینید.
استراحت مطلق
رضا کاهانی از فرانسه برگشته تا در ایران فیلمی بسازد به نام (استراحت مطلق) خلاصه داستان این فیلم را رضا کاهانی به سبک همیشگی خودش این طور نوشته (تهران مال توئه مگه؟)
بطور قطع حتی هر آدم بی سوادی هم میفهمد که اسم همچین جملهی بی نمکی را اساساً نمیشود خلاصهی داستان گذاشت و اصل قضیه این است استراحت مطلق هم مثل بقیه فیلمهای کاهانی داستانی ندارد که او بخواهد خلاصهاش کند. حالا توجه کنید؛ آنکه گفتم (آدمهای بیسواد، باسوادنمایی میکنند) منظورم همین ادا اطوارها بود!
در آخرین اثر کاهانی باز هم دوست صمیمیاش یعنی احمد مهران فر غایب است در ضمن این بار نه باران کوثری در کار حضور دارد و نه نگار جواهریان، در حالی که کاهانی معمولا در فیلمهایش با یکی از این دو هنر پیشهی زن کار میکرد که ظاهراً حالا جایشان را ترانهی علیدوستی گرفته.با این همه حضور رضا عطاران برای سومین بار است که در فیلمی از کاهانی اتفاق میافتد.
بابک حمیدیان، مجید صالحی و فریده فرامرزی دیگر هنرپیشههای استراحت مطلق هستند و امیر شهاب رضویان یعنی کارگردانی که پیش از خودش مادرش را هنرپیشه سینما کرده بود حالا و در فیلم کاهانی جلوی دوربین میرود.
از همین حالا مطمئنم که اگر عمری باقی بود موقع دیدن “استراحت مطلق” در جشنواره فجر، وقت این را پیدا میکنم که مطلقا استراحت کنم و بدون دغدغهی از دست دادن یک فیلم خوب و مهم، روی صندلی سینما یکی دوساعتی میشود خوابید…
حالا اگر آقای کاهانی یا هواداران او اعتراضی به این حرفها دارند لطفا با ارسال یکیدو خط خلاصه داستان معقول، اقامهی دعوا کنند.
روز مبادا
این اولین فیلم فائزهی عزیزخوانی است که پیش از این برنامه ریز و منشی صحنه بود و تعدادی هم فیلم کوتاه و مستند در کارنامهاش داشت اما اگر بپرسید که روز مبادا چه جور فیلمی است باید گفت یک کار آپارتمانی کشدار و ملال آور.
مشاور کارگردان در این پروژه عباس کیارستمی است و همین معلوم میکند که ما با چی طرفیم!
تمام بازیگرهای این فیلم اعضای خانوادهی کارگردان هستند که این هم میتواند تقلیدی از سبک “رضا داوود نژاد” به حساب بیاید اما هدیه تهرانی نکتهی غافلگیر کنندهی این فیلم است.
تهرانی بدون دریافت دستمزد و به صورت افتخاری حاضر شده که در این اثر بازی کند اما ما که از کار این خانم بازیگر سر در نیاوردیم.
هدیه تهرانی بعد از این که به اوج رسید، اصطلاحا ًبه کم کاری و گزیده کاری رو کرد ولی طی این چند سال هم او هیچ وقت انتخابهای مناسبی نداشته است و قطعا با توجه به این سبک انتخاب نقشها نمیشود به روش کاریاش گفت گزیده کاری.
به هر حال اینکه خانم تهرانی تصمیم گرفته پولکی فکر نکند و در پروژه یک کارگردان تازهکار حضوری افتخاری داشته باشد قابل تقدیر است. (البته این هم ممکن است که زن بودن کارگردان این پروژه و احساسات فمینیستی هدیه تهرانی سرجمع قضیه را به اینجا رسانده باشند که بگذریم!)
پریدن از ارتفاع کم
اثری به نویسندگی و کارگردانی حامد رجبی؛ کسی که بعد از نوشتن دو سناریوی “فصل بارانهای موسمی” و “پرویز” (که هر دو را مجید برزگر کارگردانی کرد) حالا اولین فیلم بلندش را جلوی دوربین برده.
خوشبختانه! هیچ کدام از دو فیلم برزگر تا کنون امکان نمایش عمومی پیدا نکردهاند و حتی باید پرسید چرا بودجهی بیت المال در اختیار پروژههایی قرار میگیرد که غیر از عدهای منتقد خودآزار و تعدادی از رفقای کارگردان هیچ کس دوستشان ندارد.
بازیگران معروف این فیلم نگار جواهریان و رامبد جوان هستند که رامبد جوان به همراه مجید برزگر و دو نفر دیگر سرمایه گذاران پروژه هم محسوب میشوند و این هیچ بعید به نظر نمیرساند که وارد شدن نام نگار جواهریان به فهرست بازیگران فیلم رجبی هم کار رامبد جوان باشد ولی بهتر است ما در این مورد اظهار نظری نکنیم چون احتمالا دردسر میشود.
جانسودا؛
احتمالا با شنیدن نام این فیلم در بین یکسری فیلم ایرانی کلی گیج میشوید و این واژه را به دو قسمت (جان) و (سودا) تقسیم میکنید اما مطمئنا تحیر شما باز هم بیشتر خواهد شد و اولاً پیش خودتان از ربط این دو واژه به هم سوال میکنید و ثانیاً میگوئید که چرا این دو تا کلمه را موقع نوشتن به هم چسباندهاند؟!
حتی این هم ممکن است که پیش خودتان احتمال بدهید (جانسودا) در قسمتی از ایران یک واژه محلی باشد اما بگذارید خلاصتان کنم؛ جانسودا یک نام زنانه تایلندی است.
فرامرز وکیلی که نویسنده، کارگردان و البته حتی تدوینگر این فیلم است قبلا مستند ساز بوده. او خودش میگوید روزی هنگام قدم زدن در شهر توریستی پاتایا زنی را در حال گریه کردن دیده و بعد از پرس و جو بین دوستانش متوجه شده که او به علت یک شکست عاطفی اینطور گریه میکند.
وکیلی میگوید: (به ذهنم رسید که در این شهر هم زنانی هستند که دوست دارند زندگی سالمی داشته باشند. کسانی که اگر شکست نمیخوردند و اوضاع طبق انتظاراتشان پیش میرفت به این ورطه نمیافتادند) طبق گفتهی فرامرز وکیلی همین نکته جرقهی داستان جانسودا را در ذهن او زده و حالا ما با فیلمی طرفیم که به طور کل تایلندیست اما عوامل فنی آن تقریبا همگی ایرانی هستند.
جانسودا شاید فقط به همین دلیل که راجع به شهر پاتایاست کمی کنجکاوی ها را به سمت خودش معطوف کند اما در واقع این هم از آن فیلمهای کشدار است که اکثر سکانسهایش در یک نما ضبط شدهاند و در آن از کات خبری نیست. با این حساب آقای وکیلی هنر چندانی به خرج نداده که فیلمش را خودش تدوین کرده.
داستان جانسودا هم آنقدر به پاتایا مربوط نیست که ما را سر کنجکاوی بیاورد؛ (جانسودا نام زن جوانیست که با دخترش در یکی از جزایر تایلند زندگی میکند و تصمیم گرفته به جستجوی شوهرش برود که ماههاست خبری از او نشده…)
اما از همه چیز که بگذریم اخبار پیش تولید این فیلم قطعا در ذهن هر مخاطبی کلی سوال ایجاد میکند (البته راستش را بخواهید کلی سوال که نه، اما حداقل یک سوال اساسی ایجاد میکند) و آن هم اینکه آقای کارگردان آن روز الهام بخش در پاتایا چه میکرده است؟
باید احتمال بسیار قوی داد که فرامرز وکیلی جواب منطقی و سرراستی برای این شبهه دارد ولی بهتر است او قبل از اینکه ذهن خیلی از ماها در این باره فتنه بافی کند همان جواب سرراست منطقی را روی دایره بریزد و تمام.
از دیگر فیلمهایی که اخبار تولیدشان هنوز نسبتاً داغ است میشود به فیلم “باورم کن” اثر محمد حسین پور اشاره کرد که بعد از گذشت دو دهه دومین فیلمش را ساخته.
حسین پور طی این مدت تعدادی تله فیلم و سریال بی رمق ساخته و حال و هوای این فیلمش هم اساسا مدیوم سینمایی ندارد.
“دریا و ماهی و پرنده” هم بعد از “گیرنده” دومین فیلم مهرداد غفارزاده است که سابقهی کارگردان آن و همینطور ایدهی فیلم نامهاش (زندانی شدن یک نوجوان ناشنوا که سعی میکند با نقاشی روی دیوار بیگناهیاش را ثابت کند) ما را کمی نسبت به این اثر امیدوار میکند.
همایون ارشادی، نیوشا ضیغمی و امیرحسین رستمی از جمله بازیگران این فیلم هستند و سناریوی کار را اکبر روح براساس طرحی از خود غفارزاده نوشته.
شاید این فیلم کمی تلخ باشد اما نمیشود آن را در زمرهی کارهای سیاه و روانآزار قرار داد. با تمام این وجود، این که چنین فیلمی را نوجوانها هم میتوانند ببینند یا نه، احتیاج به بررسیهای کارشناسی دارد.
شهرام شاه حسینی هم که یک روز با فیلمهای تجاری وارد سینما شده بود حالا اثری جدی تر را جلوی دوربین برده که نام آن “خانهی دختر” است.
البته اسم فیلم خیلی خوش آهنگ نیست و بد نبود که به این نکته هم توجه میشد اما موضوع آن مقداری آدم را درگیر میکند؛ (مردی که قصد دارد خانهی کوچکش را حتی زیر قیمت بفروشد تا زودتر از شر نگاه سنگین هم محلیها خلاص شود…)
خانهی دختر هم نهایتا میتواند یک فیلم متوسط باشد و نمیتوان از آن توقع پدیده بودن را داشت.
در هر حال باید صبر کنیم و منتظر خبرهای جدیدتر باشیم تا شاید پدیدههای سال بعد هم کم کم از راه برسند.
یادداشت از میلاد جلیل زاده
انتهای پیام/