امام صادق علیه السلام میفرماید:«مثل حکایت ابوطالب، مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را مخفى کردند و اظهار شرک نمودند، پس خداوند اجر و پاداش آنان را دو چندان داد».
(بحار الانوار، ج ۳۵ ص ۷۲)
یکى از شخصیتهاى نقش آفرین صدر اسلام، حضرت ابوطالب پدر على(ع) است. وى در هنگامى که پدر عالیقدر اسلام از همه سو هدف تیرهاى زهرآگین مشرکان مکه بود مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت مسلمانان نقش مهمى ایفا کرد.
نام و نسب ابوطالب
نام ابوطالب، عمران است و بعضى او را عبدمناف نامیده اند. چون فرزند بزرگش طالب بود، او را ابوطالب خواندند. وى ۳۵ سال قبل از تولد پیامبر اسلام(ص) در مکه معظمه در خانوادهاى برجسته و خدا شناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پیامبر(ص) برادر بود. پدرش عبدالمطلب جد پیامبر اسلام است که همه قبایل عرب وى را به عظمت و بزرگوارى میشناختند و از او به عنوان مردى با کفایت و مبلغ آیین توحید ابراهیم یاد میکردند.
عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیاى آن روز بود که او را با لقب سید البطحاء آقاى سرزمین مکه و حومه آن و ساقى الحجیج آب دهنده حاجیان خانه خدا و ابوالساده پدر بزرگواریها و حافر الزمزم ایجاد کننده چاه زمزم میخواندند.
عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد(ص) بسیار کوشا بود. شیعه و اهل سنتبر این حقیقت معترفاند.
ابوطالب از چنین پدرى به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیتبزرگ و الهى پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یکدیگر فاصله سنى داشتند. طالب پسر بزرگ اوست که از او نسلى باقى نمانده است. دومین فرزند او عقیل و سومین آنها جعفر معروف به جعفر طیار و چهارمین و آخرین فرزند پسرى وى حضرت على(ع) است.
دو دخترش یکى فاخته نام داشت که او را امهانی میخواندند و دختر دیگرش ریطه یا اسماء است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنت اسداند.(۱)
ابوطالب در خانوادهاى خداپرست و موحد و در سایه پدرى همچون عبدالمطلب که از کمالات روحى و امتیازات معنوى برخوردار بود، پرورش یافت. و همانند پدرش در مسیر آیین حنیف ابراهیمى قدم برمیداشت و منصب سقایت و آبرسانى به زایران خانه خدا و پاسدارى از جان حضرت محمد(ص) را به نیکویى بر عهده گرفت.
ابوطالب نه تنها تحت تاثیر شرک و بتپرستى مردم مکه قرار نگرفت، بلکه در مقابل شیوههاى جاهلیت ایستادگى کرد و نوشیدن مشروبات را بر خود حرام ساخت و خود را از هرگونه فساد و آلودگى، برحذر داشت.
او نخستین کسى است که سوگند خوردن اولیاى مقتول براى اثبات قتل را در امر قضا، سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن رابا نام قسامه تثبیت کرد.
مورخان نوشتهاند: ابوطالب سه سال قبل از هجرت، بعد از آن که پیامبر(ص) و یارانش از شعب خارج شدند، در ماه شوال یا ذیالقعده در سن ۸۴ سالگى از دنیا رفت.
و در حالى دنیا را وداع گفت که قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد(ص) بود. بدنش را در مکه معظمه در مقبره حجون معروف به قبرستان ابوطالب دفن کردند. با مرگ او خیمهاى از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند، سایه افکند زیرا آنان بهترین حامى، مدافع و فداکار در راه اسلام را از دست دادند.
ابن کثیر و ابن اثیر نقل میکنند: کفار قریش پس از وفات ابوطالب بر سر مبارک پیامبر(ص) خاک – و گاهى روده گوسفند – میریختند. اندوه مسلمانان چند روز بعد با درگذشتحضرت خدیجه، رکن دیگر اسلام و حامى پیامبر خدا، دو چندان شد. درگذشت ابوطالب و خدیجه کبرى مصیبتبزرگى براى رسولخدا بود. پیامبر(ص) میفرماید: «تا زمانى که ابوطالب زنده بود، قریش نمیتوانست هیچ گونه ناخوشایندى براى من ایجاد کند.» ابوطالب پس از درگذشت عبدالمطلب، کفالت و سرپرستى محمد(ص) را که هشتساله بود به عهده گرفت و تا هنگام وفاتش، ۴۲ سال تمام پروانهوار به گرد شمع وجود او گشت. و در تمام حالات، در سفر و حضر از او حراست و حفاظت کامل کرد و در راه هدف مقدس پیامبر اسلام که نشر آیین یکتاپرستى و ریشهکن کردن شرک و بتپرستى بود از هیچ کوششى دریغ ننمود،
حتى به مدت سه سال در کنار پیامبر(ص) و سایر بنیهاشم در شعب ابیطالب – که درهاى خشک و سوزان بود – به سر برد. وى همواره ایمان خود را کتمان میکرد تا بهتر از اسلام و حضرت محمد(ص) دفاع کند.