تاریخ : جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳ Friday, 22 November , 2024
1

امامی که ده سال امامت خود را مخفی نگه داشت

  • کد خبر : 37894
  • ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۱
امامی که ده سال امامت خود را مخفی نگه داشت

سنّ امام جواد کم است، فرمود: خدا حضرت عیسى بن مریم را براى مقام پیغمبرى برانگیخت در صورتى که سن آن حضرت از امام محمّد تقى کمتر بود.

۰

کمال مهر:- از محمودى روایت شده که گفت: من در طوس بالاى سر امام رضا علیه السّلام ایستاده بودم، بعضى از یاران آن حضرت گفت: اگر حادثه‏ اى براى امام رضا پیش آمد کند امام بعد از او که خواهد بود؟

امام رضا به آن شخص توجهى کرد و فرمود: بعد از من باید براى امر امامت به پسرم (امام جواد) رجوع شود.
گفت: سنّ امام جواد کم است، فرمود: خدا حضرت عیسى بن مریم را براى مقام پیغمبرى برانگیخت در صورتى که سن آن حضرت از امام محمّد تقى کمتر بود.

موقعى که امام رضا علیه السّلام در سنه (۲۰۲) هجرى از دنیا رفت سنّ امام محمّد تقى تقریبا هفت سال بود، لذا در بغداد و سایر شهرها در بین مردم اختلاف عقیده پیدا شد و ریّان بن صلت، صفوان بن یحى، محمّد بن حکیم، عبد الرحمن بن حجاج، یونس بن عبد الرحمن وعده دیگرى از برجستگان و معتمد بن شیعه در خانه عبد الرحمن بن حجاج در گودالى اجتماع کرده از درد مصیبت شروع به گریه کردند.

یونس بن عبد الرحمن به آن جمعیت گفت: براى امر امامت گریه نکنید، مسائل و احکام شرعى را تا این کودک یعنى امام جواد بزرگ شود از که باید پرسید؟ ریّان بن صلت بلند شد، دست خود را به حلق یونس نهاد، چند سیلى بصورت یونس زد، به یونس می گفت:

اى پسر زن مزدور! تو ایمان خود را به ما نشان می دهى و شک و شرک خود را مخفى می دارى؟!. اگر امامت امام از طرف خدا باشد و لو اینکه پسر یک روزه باشد به منزله شخص صدساله خواهد بود، اگر امامت امام از طرف خدا نباشد و لو اینکه آن شخص هزار سال عمر کرده باشد نظیر یکى از مردم معمولى خواهد بود. امر امامت از امورى است که باید درباره آن مطالعه کرد.

آن جمعیت به جانب یونس آمدند، او را سرزنش و توبیخ کردند بعد از آن گفتگوها موقع حج رفتن رسید، فقهاء بغداد و شهرهاى دیگر و علماى آنها که جمعا (۸۰) نفر شدند اجتماع کردند، قصد حج و مدینه را کردند تا امام محمّد تقى علیه السّلام را ببینند، وارد مدینه شدند، به جانب خانه امام جعفر صادق علیه السّلام آمده داخل آن خانه شدند، روى فرش بزرگ قرمزى نشستند، عبد اللّه بن موسى نیز وارد آن مجلس شده در صدر مجلس نشست.

در آن بین گوینده ‏اى بلند شد و گفت: این عبد اللّه بن موسى فرزند پیغمبر (ص) است هر کسى مسئله‏ اى دارد از او پرسش نماید.
یکى از علماء متوجه عبد اللّه بن موسى شد و گفت: چه میگوئى درباره‏ این مسأله که کسى به زن خود بگوید: تو به عدد ستارگان آسمان طلاق داده شدى؟
گفت: زن او طلاق داده می شود، بثلاث یصدر الجوزاء و النسر الواقع، این جواب باعث حیرت و غصه شیعه شد (زیرا که این جواب غلطى بود).

مرد دیگرى متوجه عبد اللّه بن موسى شد و گفت: چه می گوئى درباره آن کسى که با حیوانى جماع کند؟ گفت: باید دست او را قطع کنند و صد تازیانه بخورد و تبعید هم بشود، علماء از این جواب غلطى صدا بگریه بلند کردند، در آن مجلس کلیه فقهاء شهرها از قبیل:

مشرق زمین، مغرب زمین، حجاز، مکه و عراقین اجتماع کرده بودند، (بعد از شنیدن جواب غلطى آن دو مسأله) تصمیم گرفتند که از آن مجلس برخیزند.
ناگاه دیدند که دربى از صدر مجلس بازشد، موفق خادم در جلو امام محمّد تقى علیه السّلام از عقب وارد شدند، امام جواد دو پیراهن و یک شلوار پوشیده بود، عمامه ‏اى بر سر نهاده بود که دو طرف آن از جلو و عقب آن حضرت آویزان بود، نعلینهائى پوشیده بود که دوال آنها در میان انگشت پاهایش بود. بر اهل مجلس سلام کرد و نشست، اهل مجلس بطور کلى سکوت اختیار کردند.

صاحب مسأله اولى بلند شد و گفت: یا بن رسول اللّه! چه می فرمائى درباره این مسأله که مردى به زن خود بگوید: تو به عدد ستارگان آسمان طلاق داده شدى؟
امام جواد علیه السّلام در جواب فرمود: کتاب خدا را قرائت کن که میفرماید: الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْتَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ .
عرض کرد: عموى تو عبد اللّه بن موسى براى ما فتوا داد که به این جمله طلاق آن زن داده میشود! امام جواد علیه السّلام فرمود: اى عمو! از خدا بترس، با بودن امامى که از تو عالمتر است فتوا مده.

صاحب مسئله دومى از جا بلند شد و گفت: یا بن رسول اللّه چه میفرمائى در این مسأله که مردى با حیوانى جماع کند؟ فرمود: آن مرد باید کمتر از (۱۰۰) تازیانه بخورد، پشت آن حیوان را باید داغ کنند و آن را از آن شهر خارج نمایند که براى آن مرد ننگ نباشد.

آن مرد گفت: عموى تو عبد اللّه بن موسى جواب ما را چنین و چنان گفت.
امام جواد فرمود: لا اله الا اللّه! اى عمو! این براى تو کار بزرگى است که فرداى قیامت در مقابل خدا قرار بگیرى و خدا به تو بگوید:
چرا آن چیزى را که نمی دانستى براى بندگان من فتوا دادى در صورتى که در مسند امامت کسى که از تو عالمتر بود وجود داشت؟!.

عبد اللّه بن موسى در جواب گفت: من جواب این مسأله را به همین نحو از برادرم امام رضا علیه السّلام شنیدم،
امام جواد فرمود: از امام رضا این مسأله را پرسیدند: با مردى که قبر زنى را بشکافد، با آن زن مرده زنا کند، کفن او را سرقت نماید چه باید کرد؟
امام رضا فرمود: دست آن مرد را براى سرقتى که کرده باید قطع کنند، او را براى اینکه کفن مرده را سرقت کرده باید تبعید نمایند.

ابو خداش می گوید: من در مجلس حضرت موسى بن جعفرعلیه السّلام حاضر بودم، مردى در حضور آن حضرت مشرف شد و گفت:
خدا مرا فداى تو کند کنیزک بالغه من با پسرم هم شیر شده آیا براى من حلال است که با آن کنیزک ازدواج نمایم یا بر من حرام است؟
موسى بن جعفر علیهما السّلام فرمود: (اگر بچه ‏اى را) از شیر بگیرند (و بعدا با بچه دیگرى شیر بخورد) با یکدیگر محرم نمی شوند.
نیز پرسش کرد: در مسجد الحرام و مسجد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله باید نماز را قصر خواند یا تمام؟
فرمود: مختارى که قصر یا تمام بخوانى.

نیز سؤال کرد: اگر شخصى خصى نزد زنان (نامحرم) رود چه حکمى دارد، امام علیه السّلام صورت خود را برگردانید.
ابو خداش می گوید: من آن سال را حج بجا آوردم، بعدا خدمت امام رضا علیه السّلام رسیدم، همه آن مسائل را از آن حضرت پرسش نمودم، امام رضا هم همان جوابى را فرمود که موسى بن جعفر فرموده بود.

امام رضا در آن مکانى نشسته بود که بعدا امام جواد جلوس می کرد.
راوى گوید: من به امام جواد علیه السّلام گفتم: فدایت شوم کنیزک بالغه من با پسرم همشیر بوده آیا حرام است که من با او ازدواج نمایم؟ فرمود: بعد از اینکه بچه را از شیر گرفتند موضوع هم‏شیرى از بین میرود.

گفتم: نماز را باید در مسجد الحرام و مسجد النبى صلى اللّه علیه و آله تمام خواند یا قصر؟ فرمود: مختارى، ولى پدرم امام رضا تمام میخواند گفتم: اگر شخص خصى نزد زنان (نامحرم) رود چه حکمى دارد؟
دیدم آن حضرت صورت خود را برگردانید، بعد از آن به من فرمود:
جلو بیا! جلو رفتم، فرمود از مردى آن مرد خصى غیر از خنثى بودنش چیزى ناقص نشده. (یعنى نباید نزد زنان نامحرم رود؟).

راوى گوید: در آن سال اسحاق بن اسماعیل نوبخت با آن جمعیت بود، اسحاق گفت: من تعداد (۱۰) مسأله را در رقعه ‏اى نوشتم چون زن من حامله بود با خودم گفتم: اگر امام جواد جواب این مسأله‏ ها را فرمود از آن حضرت خواهش میکنم که دعا کند: زن من پسر بزاید، موقعى که مردم پرسشهاى خود را از آن بزرگوار کردند من هم با رقعه بلند شدم که از امام جواد پرسش نمایم، دیدم آن حضرت به من نظرى کرد و فرمود: اى اسحاق! نام پسرت را احمد بگذار. در روایت دیگر است که به من فرمود: اى ابو یعقوب نام او را احمد بگذار، پسرى براى من متولد شد، من نام او را احمد نهادم، مدتى زنده بود و از دنیا رفت.

از جمله افرادى که در آن سال با آن جمعیت بود على بن حسان واسطى بود که به اعمش معروف بود على بن حسان گوید: من یک مقدار اسباب بازى بچه‏ ها را که از نقره ساخته شده بودند با خودم بردم که براى مولاى من امام جواد علیه السّلام هدیه و تحفه ‏اى باشد، وقتى که مردم از اطراف آن حضرت متفرق شدند و جواب کلیه مسائل آنان را فرمود و بجانب منزل خود روان شد من هم از دنبال آن حضرت رفتم، موفق خادم را ملاقات کردم، گفتم: اجازه هست که من نزد مولایم روم؟ اجازه داد، نزد مولایم امام جواد رفتم، سلام کردم، جواب فرمود. من از صورت مبارکش دریافتم که مایل نیست من بنشینم لذا مرا دستور نشستن نداد، ولى من جلو رفتم و آنچه را که در آستین داشتم در خدمت آن حضرت ریختم.

ناگاه دیدم امام جواد علیه السّلام با نظر غضبناکى بمن نگاه کرد و آن اسباب بازیها را به جانب راست و چپ زد، فرمود: خدا ما را براى این اسباب بازیها خلق نکرده؟! من از آن حضرت طلب عفو و بخششى کردم، مرا عفو کرد و بلند شد، من با آن اسباب بازیها برگشتم.
امام جواد علیه السّلام تا ده سال امامت خود را مخفى میداشت.

منبع:ترجمه إثبات الوصیه، متن، ص۴۱۲تا۴۱۸.

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
لینک کوتاه : https://kamalemehr.ir/?p=37894

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x