مردی عراقی شامگاه هفتمدی به یکی از کلانتریهای جنوب تهران رفت و خبر داد همسرش مفقود شده و تلفن همراهش نیز خاموش است.
این مرد گفت: «من تبعه کشور عراق هستم اما از ۱۸سال قبل به ایران آمدم و شغلم خدمات منزل است. سهسال قبل با زنی ایرانی به نام نرگس آشنا شدم و با او ازدواج کردم. همسرم پرستار خانگی بود و در این مدت با هم مشکلی نداشتیم تا اینکه او امروز برای رفتن به محل کارش از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. با تلفن همراهش تماس گرفتم اما خاموش است.»
پرونده مفقودشدن زن ۲۵ساله در اختیار پلیس آگاهی قرار گرفت و کارآگاهان تحقیقات ویژهای را در این خصوص آغاز کردند.
مرد عراقی در این مرحله از تحقیقات به کارآگاهان گفت: «فکر میکنم ناپدیدشدن همسرم به یکی از دوستانم ارتباط داشته باشد. من و نرگس سهسال قبل در خانه این دوستم با هم آشنا شدیم و از او خواستگاری کردم. چند روز قبل دوستم با نرگس تماس گرفت و گفت بهدلیل طلبی که از فردی دارد میخواهد ماشین او را سرقت کند. دوستم از نرگس خواست با مرد بدهکار تماس بگیرد و با او قراری صوری بگذارد تا وی بتواند سر فرصت ماشین را بدزدد.»
کارآگاهان این ادعای مرد عراقی را بررسی کردند اما به نتیجهای نرسیدند. اظهارات ضدونقیض این مرد در مراحل بعدی تحقیقات سبب شد پلیس به وی ظنین شود. به این ترتیب متهم بازداشت شد و سرانجام روز دوشنبه اعتراف کرد نرگس را کشته است.
این مرد گفت: «از حدود یکسال قبل به همسرم مشکوک شده بودم و فکر میکردم او با مردانی دیگر رابطه دارد. دوستانم هم در اینباره حرفهایی به من زده بودند. چندبار نرگس را تعقیب کردم اما به نتیجهای نرسیدم بعد از او شکایت کردم ولی چون مدرکی نداشتم باز هم نتوانستم او را محکوم کنم.
در یکسال گذشته به شدت اذیت شدم و مرتب احساس میکردم همسرم به من خیانت میکند به همین دلیل تصمیم گرفتم او را بکشم. برای این کار نقشهای کشیدم و ابزار مورد نیازم را تهیه کردم. سپس منتظر ماندم تا فرصتی مناسب پیش بیاید.»
متهم ادامه داد: «شب حادثه وقتی از محل کارم به خانه برگشتم همین که زنگ در را زدم زنم به من گفت برایش آبمیوه بخرم. آن روز جمعه و مغازهها تعطیل بود. نیمساعت طول کشید تا مغازهای را پیدا کردم و خرید را انجام دادم. وقتی به خانه برگشتم بوی سیگار احساس کردم در حالی که زنم سیگار نمیکشید همین موضوع مرا به شدت مشکوک کرد و به این نتیجه رسیدم که وقت انجام قتل فرارسیده است. به نرگس گفتم برایش انگشتر خریدهام اما به این شرط به او میدهم که چشمان و دستانش را ببندم او هم قبول کرد. چشمانش را با روسری و دستش را به رشتهای پلاستیکی که از قبل خریده بودم بستم. سپس صدای تلویزیون را زیاد کردم تا اگر زنم داد و فریاد کرد همسایهها متوجه نشوند.دستانم را دور گلوی نرگس فشار دادم و سعی کردم خفهاش کنم ولی او مقاومت کرد و موفق به این کار نشدم. از قبل میلهای آهنی تهیه کرده بودم با آن چند ضربه به سر نرگس زدم و وقتی بیهوش شد او را خفه کردم.»
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: «جسد را طنابپیچ کردم و سپس آثار خون را از بین بردم. از قبل جعبه تلویزیون خریده بودم تا بعد از کشتن زنم جنازه را در آن بگذارم. همین کار را کردم اما آن شب جسد را از خانه بیرون نبردم.شب بعد با یکی از دوستانم که وانت دارد تماس گرفتم و به او گفتم تلویزیونی را باید به فردی در حوالی اسلامشهر تحویل بدهم.
او به کمکم آمد و کارتن را در قسمت بار گذاشت. او در بین راه مرتب از من میپرسید واقعا داخل جعبه چیست؟ من هم جواب دادم به این کارها کار نداشته باشد. وقتی به منطقهای بیابانی رسیدیم از او خواستم نگه دارد. به او گفتم با گیرنده کارتن در همینجا قرار دارم. به این ترتیب او رفت و من با کندن گودال جسد را دفن و فرار کردم.»
ماموران بعد از شنیدن حرفهای این مرد متوجه شدند جنازه زنی ناشناس روز اول اسفند در گودالی در حوالی اسلامشهر پیدا و بهعنوان ناشناس به پزشکیقانونی فرستاده شده است.
بنابر این گزارش متهم در حال حاضر در بازداشت بهسر میبرد و تحقیقات از او ادامه دارد.