کمال مهر: اینکه شما بدانید از قرن های پیش، حتی در دست مردم معمولی هم دستگاه شنود وجود داشته است، حتما باعث تعجبتان می شود اما متوجه می شوید که اگر هم این شایعه وجود شنود در کشورمان واقعی باشد، مشکل خاصی نیست و کاملا طبیعی است. تنها راهی که وجود داشت، بررسی شعرها و نوشته های نویسندگان و شاعران بود که اینجا شاهد نتایج آن هستید.
شاهنامه فردوسی
مثال برای وجود دستگاه های پیشرفته شنود در این اثر ارزشمند فراوان است. مثلا در داستان «هفت خوان رستم» در خوان چهارم، رستم از همه جا بی خبر به چشمه ای می رسد که کنارش سفره ای پر از خوردنی است، خوشحال می شود، می نشیند و از جامی که در آن آب انار است می نوشد اما نگو که درون آن مقداری زعفران هم وجود داشته، به همین خاطر رستم شاد می شود و می زند زیر آواز. پیرزن جادوگر هم که در باروبند رستم دستگاه شنود نکار گذاشته بوده، صدای رستم را می شنود و به خاطر آهنگ های خالتوری که رستم در حال خواندنش بوده، متوجه می شود که رستم در اثر خوردن زعفران در حال خود نیست، پس خود را عوض می کند و می آید تا با چهره ای زیبا رستم را فریب دهد… حالا باقی داستان ربطی به ما ندارد و شما هم دیگر دنبالش را نگیرید.
سعدی شیرازی
باید پذیرفت که این شاعر محبوب ما نیز بالاخره از عیوب انسانی پاک نبوده و گاهی برای گفتن شعرهای بهتر و عاشقانه تر به وسیله کار گذاشتن دستگاه شنود، وارد حریم خصوصی دو عاشق دل خسته می شده و نه تنها مکالمه آنها را گوش می داده بلکه برای مردم هم بازگو می کرده است.
مثلا در جایی می گوید:
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم، گر بسوزم، رواست
تو را گریه و سوز، باری چراست؟
خب برادر من شما چرا به گفت و گوی دو جوان عاشق گوش می کنی؟ حالا پروانه دارد حرف عاشقانه می زند، تو چرا خوابت نمی برد؟ حالا بعد از این کنجکاویت برطرف شد، دیگر گوش نمی کردی، شاید کار به جاهای باریکتر از مو می کشید؛ همه را می خواستی برای مردم بگویی؟
ایشان که ول کن ماجرا نیست در ادامه می گوید:
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
همه شب در این گفت و گو بود شمع
به دیدار او وقت اصحاب جمع
یعنی ایشان تا صبح به گفت و گوی اینها گوش می کرده که می داند همه شب ادامه داشته است!
حافظ شیرازی
حتی لسان الغیب هم از وجود دستگاه های شنود در زمان خودش با خبر و ناراحت است. او حتی شعری دارد با ردیف «شنید» که در یک بیت آن می گوید:
سِر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟!
او که داننده اسرار غیب، خوانده می شود و همه، رازهای خودشان را به او می گویند و چاره جویی می کنند، نیز در حیرت است از میران همه گیر شدن دستگاه شنود. او در این شعر به صورت کاملا ظریف و رندانه به این نکته اشاره می کند که باده فروش که از عوامل تهاجم فرهنگی غربی هاست، دارای دستگاه شنود هم هست و به این وسله جاسوسی می کند. در انتها از شمایی که این متن را خوانده اید انتظار می رود که تحولی اساسی را در خود احساس نمایید و دیگر نسبت به وجود این وسیله تاریخی و با ارزش در اطراف خود معترض نباشید. خصوصا شما جناب آقای مطهری!