کمال مهر: هر کدام از این نامها به تنهایی میتواند جذابیت لازم را برای تماشا داشته باشد و حالا در کنار فیلمهای نسل جوان و تازه نفسی که با اتکا به ابزار و زبان سینمای دیجیتال قرار است سینمای فردا را پیریزی کنند، نوید یک ضیافت ماندگار را میدهند.
آذر، شهدخت، پرویز و دیگران: بهروز افخمی
بهروز افخمی همیشه یک فیلمساز جنجالی بوده، چه زمانی که کارهای نیمه تمام تقوایی و حاتمی را به پایان رساند و چه زمانی که با صرف بودجهیی زیاد فیلمی نصفه و نیمه از زندگانی امام خمینی (ره) ارائه داد که باعث اعتراضات فراوانی شد. آخرین فیلمی که از او اکران شد سنپترزبورگ بود که به فروش قابل توجهی دست یافت، آخرین حضور او در جشنواره به فیلم صدای تیره برمیگردد که در کانادا ساخت و در بخش فیلمهای خارجی نمایش داده شد.
حاشیهها: او همیشه پتانسیل موجود برای جذب رسانهها را دارد و باید دید آیا فیلم او قابلیت نقدو تحلیل سینمایی را دارد یا نه به مانند فرزند صبح یکسری بحثها و جدلها را آن هم در نگاهی فرامتنی دامن خواهد زد. مهمترین حاشیه فیلم او مربوط به تصادف گوهر خیراندیش است که سر صحنه فیلم او اتفاق افتاد و حتی عکس و فیلم این تصادف در رسانههای مختلف و از جمله برنامه هفت در تلویزیون پخش شد.
جذابیت ها: کارگردانی افخمی همیشه نکته جذاب فیلمهایش بوده، حتی اگر نتواند به یک کلیت منسجم در فیلمنامه دست یابد. به عنوان مثال عروس و شوکران دو نمونه مثالزدنی از درک درست زبان و اجزای سینما هستند. از نکات جذاب دیگر، برداشت فیلم او از رمان همسرش (مرجان شیرمحمدی) بوده که باید دید همکاری آنها در این فیلم به چه نتیجهیی ختم شده است. قبلا در فیلم گاوخونی افخمی توجهش را به ادبیات و پتانسیل تصویری آن ثابت کرده است. در آثار او، همیشه بازیها چشمگیر بوده و به نظر میرسد با حضور مهدی فخیمزاده – که از معدود دفعاتی است در فیلم کارگردان دیگری بازی میکند- رامبد جوان و گوهر خیر اندیش شاهد بازیهای برجستهیی باشیم. علاوه بر اینها دختر گوهر خیراندیش، آزاده اسماعیلخانی نیز در سه نقش متفاوت حاضر شده که باید دید چه کیفیتی دارد.
آرایش غلیظ: حمید نعمتالله
حمید نعمتالله با ساخت فیلم بوتیک یکی از بهترین فیلمهای اول در سینما را به نام خود ثبت کرد و با فیلم بیپولی توانست علاوه بر جلب نظر منتقدان و داوران جشنواره در اکران نیز به فروش قابل توجهی دست پیدا کند. او در نوشتن کارهایش همکاریهای مشترکی با هادی مقدم دوست داشته که در این فیلم نیز این همکاری به چشم میخورد. در سالهای اخیر به ساخت تلهفیلم پرداخته و علاوه بر این یکی از بهترین سریالهای تلویزیون یعنی وضعیت سفید را ساخته است.
حاشیهها: ابتدا قرار بود که لیلا حاتمی نقش اصلی فیلم را ایفا کند که جایش را به طناز طباطبایی داد.
جذابیتها: جزءنگری نعمتالله و مقدم دوست به ویژه در فیلمنامه، همیشه به نتایج موفقی منجر شده و به نظر میرسد آرایش غلیظ نیز از این امتیاز مثبت بهرهمند باشد. حامد بهداد در کنار طناز طباطبایی قرار گرفته و احتمال حضورشان در لیست کاندیداها نیز وجود دارد و از همه مهمتر اینکه دو فیلم قبلی نعمتالله، اشتیاق لازم را برای مخاطب جشنواره برای تماشای فیلم سوم او فراهم میکند.
اشباح: داریوش مهرجویی
مهرجویی پس از فیلم سنتوری و مشکلاتی که در جهت نمایش و پخش آن، گریبانگیر او و تهیهکنندهاش شد، به ساخت فیلمهایی روی آورد که یا مانند آسمان محبوب و اپیزود طهران، روزهای آشنایی در فیلم طهران، تهران سفارشی تلقی شدند یا مانند نارنجی پوش و چه خوبه که برگشتی صرفا جهت خالی نبودن عریضه و برای چشمداشت به گیشه، به کمیت کارهای او افزودند. اما اشباح که به تهیهکنندگی جهانگیر کوثری ساخته شده با ادعاهای کارگردان و عوامل فیلم و با فیلمنامه نوشته خود مهرجویی، گرایش او به فیلمهای ماندگار کارنامهاش مثل هامون، لیلا و درخت گلابی را نشان میدهد.
حاشیهها: انتخاب بازیگر اصلی از مهمترین حواشی این فیلم به شمار میرود. مهرجویی عنوان کرد که به چهرهیی رنجور و عاشق نیاز دارد و حتی از بنیامین بهادری (خواننده و آهنگساز موسیقی پاپ) نیز برای ایفای این نقش تست گرفت که مدت زیادی تیتر اول رسانهها بود اما در نهایت در فیلم بازی نکرد. حاشیه دیگر به بازیگر نقش اصلی بر می گردد که ابتدا قرار بود طناز طباطبایی در فیلم بازی کند که در نهایت مهتاب کرامتی جایگزین او شد تا نخستین همکاری خود را با مهرجویی رقم بزند.
جذابیتها: فیلم کنجکاوبرانگیزی است؛ آیا ادامه فیلمهای نارنجیپوش و چه خوبه که برگشتی است یا نه دوباره میتوان خلاقیتهای مهرجویی در آثار ماندگارش را در اشباح شناسایی کرد یا اصلا میتوان به عنوان یک فیلم مستقل از آن لذت برد. طبق معمول سینمای مهرجویی کارگردانی و بازیها همیشه پتانسیل گرفتن جایزه را دارند.
بیگانه: بهرام توکلی
توکلی با ساخت چهار فیلم، خود را به عنوان یک کارگردان صاحب سبک در سینمای اجتماعی ایران تثبیت کرده است و حالا بعد از اقتباس از نمایشنامه باغ وحش شیشهیی در ساخت فیلم اینجا بدون من، سراغ نمایشنامه اتوبوسی به نام هوس رفته که قبلا فیلمی به همین نام و با اقتباس از همین نمایشنامه توسط الیا کازان و با بازی مارلون براندو ساخته شده است. آخرین فیلم او آسمان زرد کم عمق بود که مخالفان و موافقان سرسختی داشت و در چند رشته کاندید جایزه شد و جایزه تدوین را دریافت کرد.
حاشیه ها: او از معدود فیلمسازانی است که در سکوت خبری کامل و فارغ از هرگونه حواشی به کار خود میپردازد.
جذابیت ها: ارتباط موثر مخاطب با فیلم اینجا بدون من باعث شده که اقتباس او آن هم از نمایشنامهیی معروف، جذابیتهای خاص خود را داشته باشد. علاوه بر این او در ساخت فیلمهایش همیشه شعور مخاطب را در سطح بالایی در نظر گرفته که باید دید در فیلم جدیدش این احترام لحاظ شده است یا نه. درباره احتمال گرفتن جایزه، فیلمهای او همیشه در همه رشتهها به ویژه کارگردانی و تصویربرداری خلاق ظاهر شدهاند. اما به نظر میرسد که برگ برنده فیلم در جوایز، بازی پانته آبهرام باشد که قرار است نقشی پرفراز و فرود را ایفا کند.
پنجاه قدم آخر : کیومرث پوراحمد
شریف و انسانی کلید واژههایی هستند که درباره سینمای پوراحمد عینیت پیدا میکنند. از خواهران غریب تا شب یلدا او همیشه به جامعه پیرامون نگاهی دلسوزانه و روشنگر داشته است. آخرین فیلم او که در جشنواره نمایش داده شد اتوبوش شب بود که با استقبال مطلوبی مواجه شد.
حاشیهها: فیلم با کمترین حاشیه ممکن ساخته و آماده شد.
جذابیتها: تجربه موثر او در ساخت فیلم اتوبوس شب نوید یک درام اثرگذار را میدهد. ضمن اینکه طبق معمول سینمای پوراحمد، کارگردانی و بازیگری نیز قابلیت کاندیدا شدن را دارند و یادآوری بازی محمد رضا فروتن در شب یلدا و خسرو شکیبایی در اتوبوس شب موید همین نکته است.
چ: ابراهیم حاتمیکیا
حاتمیکیا بعد از ساخت فیلم به نام پدر از سینمای جنگ فاصله گرفت و با ساخت دعوت و به رنگ ارغوان فضاهای دیگری را تجربه کرد اما حالا به سینما و علاقهمندیهای قبلی بازگشته است. آخرین فیلم او گزارش یک جشن بود که به خاطر مضمون ملتهب و سیاسیاش درگیر حواشی شد و آن طور که باید مورد داوری قرار نگرفت و به جای اکران از طرف مدیران ارشاد وقت خریداری شد.
حاشیهها: اختلاف او با فریبرز عرب نیا در همان روزهای اول و قهر عرب نیا در روزهای آخر مهمترین حاشیه ساخت فیلم بود و حاتمیکیا مجبور شد که در صحنه پایانی از بدل استفاده کند.
جذابیتها: بازی فریبرز عربنیا که کمتر عکسی از چهره او در رسانهها درج پیدا کرد. باید دید که او از زیر سایه نقش مختار رهایی یافته یا نه همان حسها و حرکتها در او نهادینه شده است. ضمن اینکه جشنواره همیشه به فیلمهای دولتی روی خوش نشان داده و حاتمی نیز همیشه دست پر از جشنواره برگشته است.
رستاخیز: احمدرضا درویش
درویش با دوئل نشان داده که در مصرف بودجههای کلان برای به تصویر کشیدن سلیقه و زیباییشناسی سینماییاش مهارت لازم را دارد که دوئل حداقل از نظر فضاسازی در کارنامه فیلمهای جنگی، جزو بهترین فیلمها قرار میگیرد. او که حدود ۸ سال از زندگیاش را صرف ساخت این فیلم کرده به حماسه عاشورا- مقطع تاریخی مرگ معاویه تا شهادت امام حسین- پرداخته است که از طرف رسانهها لقب عظیمترین پروژه تاریخ سینمای ایران را گرفته است.
حاشیهها: شنیده میشود که در این فیلم برای نخستین بار در تاریخ سینما و تلویزیون، چهرههای حضرت عباس (ع)، حضرت علی اکبر (ع) و حضرت قاسم (ع) به تصویر کشیده شد که باید دید چه واکنشهایی در پی خواهد داشت. حاشیه دیگر مرگ یکی از عوامل گروه فیلمبرداری بود که در یکی از صحنهها از کرین سقوط کرد و پس از سپری کردن چند روز در کما، فوت کرد.
جذابیتها: از نکات جذاب فیلم، حضور سینماگران مشهور جهانی در عوامل تولید است که کنجکاویها را دوچندان میکند. آیا صرفا از نام آنها استفاده ابزاری شده یا نه به معنای واقعی کلمه خلاق و با انگیزه کافی در خدمت روایت فیلم رفتار کرده و یک اثر جهانی ساختهاند؟ طبیعی است که بیشتر عوامل این فیلم تاریخی به ویژه جلوههای ویژه پتانسیل دیده شدن از طرف داوران را خواهند داشت.
طبقه حساس: کمال تبریزی
کمال تبریزی از جمله فیلمسازانی است که نیازهای مخاطب را به خوبی میشناسد و با ساخت فیلمهایی نظیر لیلی با من است، شیدا و مارمولک این امتیاز مثبت را ثابت کرده است. آخرین فیلم او خیابانهای آرام بود که به مانند فیلم یک گزارش جشن به خاطر مضمون سیاسیاش مهجور واقع شد در فیلم جدیدش که قبلا قبر دو طبقه نام داشت از ایده مرکزی جذابی استفاده کرده است: مردی پس از فوت همسرش او را در یک قبر دو طبقه دفن میکند، اما سالها بعد در مییابد که جسد مرد دیگری را در طبقه دیگر دفن کردهاند و همین ماجراهای فیلم را دامن میزند.
حاشیه ها: او همیشه درگیر حاشیه بوده است از حواشی نمایش مارمولک گرفته تا عدم نمایش دو فیلم پاداش و خیابانهای ارام. اما در فیلم طبقه حساس سعی کرده از حواشی دوری کند. تنها حاشیه آن به گرفتن پروانه ساخت آن برمیگردد که فیلمنامه بارها مورد بازنویسی قرار گرفت و بعد از رفت و آمدهای مختلف بالاخره موفق شدند آن را بسازند.
جذابیتها: ترکیب پیمان قاسمخانی که یکی از بهترین فیلنامهنویسان سینماست با رضا عطاران، فیلم ورود آقایان ممنوع را تداعی میکند و ترکیب قاسم خانی با تبریزی که همکاری آنها در استقبال بیسابقه از فیلم مارمولک به بار نشست. به نظر میرسد عطاران و دیگر بازیگران در کنار فیلمنامه، شانسهای تصاحب جایزه باشند.
قصهها: رخشان بنیاعتماد
فیلمهای رخشان بنیاعتماد همواره از جانب سه طیف جشنواره، منتقد و مخاطب با استقبال چشمگیری روبهرو شدهاند و هر وقت که در جشنواره حضور داشته ثابت کرده که حرف جدیدی برای گفتن دارد. در روسری آبی، نرگس، بانوی اردیبهشت، زیر پوست شهر و خونبازی و… از زاویه دید یک جامعهشناس ماهر به بحرانهای فردی و اجتماعی نگاه شده تا در انطباق کامل با مقتضیات زمانهاش باشند و به عنوان سندی ماندگار از وضعیت تاریخی و اجتماعی محسوب میشوند. نکته متمایز قصهها با دیگر آثار ساخته شده در سینمای ایران به نوع روایت آن برمیگردد که قرار است سرنوشت شخصیتهای فیلمهای قبلی او- از خارج از محدوده گرفته تا خونبازی- را در سالهای اخیر دنبال کند که در هفت فیلم کوتاه در قالب یک فیلم سینمایی ارائه میشود.
حاشیهها: فیلم در چند اکران محدود برای چند منتقد و فیلمساز توانست با استقبال روبهرو شود اما به خاطر مخالفت با نگاه روشنگر او از طرف مدیران دولتی، فیلم مجال نمایش گسترده پیدا نکرد. در واقع در اقدامی من درآوردی و بیسابقه به فیلم پروانه نمایش دادند اما از نوعی که نه در سینما، نه در تلویزیون، نه در جشنواره و نه در اکران خصوصی امکان نمایش داشته است! تا حدی که خود اعتماد گفته که گویی به من اجازه دادهاند که در خانه به تنهایی فیلم را تماشا کنم.
جذابیتها: مجموعهیی از بهترین بازیگران سینما در فیلم حضور دارند: گلاب آدینه، مهدی هاشمی، محمد رضا فروتن، فرهاد اصلانی، پیمان معادی، باران کوثری، نگار جواهریان و… . نکته جذاب دیگر شیوه نگاه بنیاعتماد به بحرانهای اجتماعی است که همیشه با شخصیتهایی ملموس، یک زندگی باورپذیر را خلق کرده است و با توجه به خبرهای اندکی از فیلم درز پیدا کرده به نظر میرسد که فیلم در بیشتر رشتهها کاندید شود. از جمله فیلمنامه، کارگردانی و بازیها.
متروپل: مسعود کیمیایی
فیلمهای کیمیایی در تمام سالهای اخیر مخاطبان صفر و صدی داشته است، طرفداران او که همچنان از مضامین موجود در فیلمهایش دفاع میکنند و از طرفی دیگر مخالفانش که رویکرد جامعهشناسی او را کهنه و دمده میدانند. اما کیمیایی ثابت کرده که بدون توجه به انتقادها در مسیر مورد علاقهاش حرکت میکند. آخرین فیلم او جرم بود که توانست به عنوان بهترین فیلم جشنواره انتخاب شود.
حاشیهها: مهمترین حاشیه در نوع انتخاب اسم فیلم بود. ابتدا کلید شکسته نام گرفت، سپس به دلیل مشابهت با شعار دولت روحانی، به عرق سرد تبدیل شد و سپس به مترو پل تغییر یافت و از آنجایی که طبق ضوابطی مشخص، نام فیلمها باید ایرانی انتخاب میشد تا مدتی همین امر باعث چالش بود که به نظر میرسد با همین نام متروپل ارائه شود. حاشیه دیگر آنجا بود که فیلم در مرحله تدوین متوقف ماند و پس از اشاره کیمیایی به کمبود مالی پروژه دوباره از سر گرفته شد. از طرفی دیگر رفت و آمد آدمهای مختلف سینمایی و غیرسینمایی در پشت صحنه کار از علی پروین گرفته تا عباس کیارستمی، خوراک مناسبی برای رسانهها فراهم کرد.
جذابیتها: اینکه برای نخستینبار در سینمای کیمیایی قهرمان داستان یک زن است، پتانسیل بالقوهیی در خود دارد. لوکیشن اصلی فیلم سینما متروپل است که به سالن بیلیارد تبدیل شده و هسته مرکزی درام در این مکان شکل میگیرد، باید دید کیمیایی به کمک کیوان مقدم (طراح صحنه) توانسته فضای باورپذیری خلق کند با نه. احتمال گرفتن جایزه از طرف بازیگران که طبق معمول همیشه برگ برنده سینمای کیمیایی بوده است، وجود دارد و علاوه بر این، کارگردانی و طراحی صحنه نیز ممکن است مورد پسند داوران قرار گیرد.