بررسیهای تیم جنایی نشان داد ساعت چهار بامداد پسر جوانی به نام فرامرز که از دو ماه قبل با خانوادهاش اختلاف داشته به در خانهشان میرود و خودروی ۲۰۶ خودش را آتش میزند. پدر متهم وقتی با این صحنه روبهرو میشود، قصد دارد مانع حادثه شود که آتش میگیرد و به شدت دچار سوختگی میشود.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری فرامرز ادامه داشت مأموران دریافتند وی پس از حادثه به خارج از کشور گریخته است تا اینکه ۵ شهریورماه مأموران با خبر شدند وی به ایران برگشته است. بدین ترتیب مأموران مخفیگاه وی را تحتنظر گرفتند و متهم را بازداشت کردند.
متهم پس از دستگیری با اظهار پشیمانی به قتل پدرش اعتراف کرد.
وی گفت: چندماه قبل با دختر جوانی به نام رؤیا آشنا شدم و قرار شد با هم ازدواج کنیم، اما وقتی موضوع را با پدرم در میان گذاشتم، او مخالفت کرد. هر چقدر اصرار کردم، فایدهای نداشت و پدر و مادرم به خواستگاری دختر مورد علاقهام نرفتند. آنها حتی چند دختر دیگر را برای ازدواج به من معرفی کردند، اما من فقط عاشق رؤیا بودم و اصلاً به ازدواج با دختر دیگری فکر نمیکردم.
وقتی نتوانستم پدر و مادرم را راضی کنم، از خانه قهر کردم و شبها هم در کارگاه خیاطیام میخوابیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودروی ۲۰۶ خود را بفروشم و با پول آن خانهای اجاره کنم. پدرم وقتی متوجه شد مدارک خودروام را برداشت و مخفی کرد. پس از این به دادگاه رفتم و از پدرم شکایت کردم. وقتی پدرم متوجه شکایت شد بامن تماس گرفت و خواست به خانه بروم و خودروام را پس بگیرم، اما وقتی به خانه رسیدم، مشاهده کردم پدرم طوری خودروام را در بین دو خودرو دیگر پارک کرده که قادر به بیرون آوردن آن نیستم به همین دلیل عصبانی شدم و به پمپ بنزین رفتم و چند لیتربنزین خریدم و به خانه برگشتم تا خودروام را آتش بزنم. داخل کوچه شروع به داد و فریاد کردم که پدرم بیرون آمد و متوجه شد من قصد دارم خودروام را آتش بزنم. او قصد داشت مانع حادثه شود، اما بنزین را به خودروام پاشیدم که مقداری هم به صورت پدرم ریخته شد و این حادثه رخ داد.