به گزارش گروه دین و اندیشه«کمال مهر»؛
اندیشه سبز و سرزنده امام خمینی(ره) در تاریخ، ماندگار وجاویدان است. گفتار و رفتار آن عزیز سفرکرده، سمبل و الگوبرای همه انسانها میباشد; زیرا آموزهها و افکار بلندفرهیختگان مختص ملت، گروه و جغرافیایی خاص نمیباشد، بلکه شجرهطیبه «سنت» آنان بر سرهمه جهانیان سایه افکنده است.
منش و اندیشههای سیاسی، فقهی و اجتماعی امام راحل نیز، چراغپرفروغ محفل همه انسانها بوده ومنحصر به زمان و مکان خاصنیست; زیرا تمام گفتار و رفتار او، از چشمهجوشان و اقیانوسبیکران معارف بالنده و پویای دین سرچشمه گرفته است، که خورشیددین هرگز غروب نمیکند. از این رو است که مقام معظم رهبری(دامعزه) فرمود: «امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است.» از سوی دیگر «سنت»برخی از بزرگان، از اصول پذیرفته جامعه به حساب آمده و رعایتآن بزرگترین نقش را در ایجاد جامعه هدفمند و ضابطه پذیردارد، چنان که گفتار و منش معصومان(علیهم السلام) دارای چنین ویژگیها میباشد.
بر اساس جاودانگی «سنت» امام راحل است که رهبر حکیم و ژرف اندیش، حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی» سال ۱۳۷۸رابه نام سال آن امام همام و فرزانه، اعلام نموده و دولت ومردم ایران را به بهرهگیری از «سنت» امام فراخوانده است، تامنش و گفتار او در جای جای جامعه و زندگی مردم حضور داشتهباشد. تردیدی نیست که گفتار و رفتار امام یکی از عوامل مهم پیروزی انقلاب اسلامی بوده، که حفظ آن نیز با الگو قرار دادن«سنت» امام، امکان پذیر است.
یکی از میراثهای گران سنگ امام راحل، حکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه میباشد، که ضرورت دارد، در خصوص «مشروعیت ولایتفقیه» بحثشود، زیرا ولایت فقیه یکی از ارکان نظام بوده و مشروعیت حکومت منوط به حاکمیت ولی فقیه میباشد. جای تردید نیست که امام از طرفداران مبنای مشروعیت الهی ولایت فقیه است،چنان که منش و گفتار او دال بر این واقعیت بوده و این ازمحکمات گفتار او است. اما اهتمام امام به رأی مردم و برخی ازکلمات او سبب شده است، تصور شود: امام از دیدگاه مشروعیت الهی ولایت فقیه به مشروعیت مردمی ولایت فقیه عدول کرده است. ایننوشتار میکوشد، مبنای امام را در این خصوص تبیین کند. برایروشن شدن دیدگاه امام دو مبنای عمده در خصوص مشروعیت ولایت فقیه که با عنوان «مشروعیت الهی و مردمی» یاد میشود، باید تبیین گردد، تا نظر نهایی امام روشن شود.
تفسیر دیدگاه امام خمینی(ره) در خصوص مشروعیت ولایت فقیه ضروریمینمایاند که بحث را در محورهای زیر پیگیریم:
الف- همگرایی دین و سیاست
یکی از مبانی عمده در خصوص مشروعیتحق حاکمیت رهبر، نظریهمشروعیت الهی است. مشروعیت الهی بعد از اثبات دخالت دین درحکومت، قابل طرح است. براساس تز جدا انگاری دین از سیاست، دیندر سیاست، دخالت نکرده و مردم با بهرهگیری از عقل به گزینشرهبری پرداخته و مشروعیت رهبری از طریق راءی مردم به وجودمیآید.
در عصر حاضر، امام راحل پرچ مدار پیوند دین و سیاست میباشد،که ضرورت تشکیل حکومت مبتنی بر ولایت فقیه را مطرح کرده; باوردارد که دین با سیاست رابطه دارد: «فمن توهم ان الدین منفک عنالسیاسه فهو جاهل و لم یعرف الاسلامو السیاسه» امام در خصوص همگرایی دین و حکومت به آیات،روایات و عقل استدلال میکند. از سوی دیگر او تز جدایی دین ازسیاست را شعار استعمارگران تاریخ میداند، که بنیانگذاران آندر ابتدا بنی امیه و بنی عباس بوده و امروزه، استکبار پرچمدارآن میباشد. نگرش امام در خصوص رابطه دین و سیاست، با مبانیاندیشوران شیعه و سنی هم خوانی دارد; چنان که ابنحزم الاندلسیدر خصوص همگرایی دین و سیاست ادعای اجماع کرده است. در روایاتنیز به پیوند دین و سیاست اشاره شده است.
برای ایجاد جامعه ضابطهمند، اجرای قوانین و اخذ مالیات و…احتیاج به حکومت میباشد; از این رو خردمندان بر تشکیل حکومتاتفاق نظر دارند. بعد از اثبات همگرایی دین و سیاست، این سوالمطرح میشود: در جامعه دینی، حق حاکمیتسیاسی رهبری از آن کیستو مشروعیت آن از سوی چه کسی و یا کسانی به وجود میآید؟
ب- لزوم مشروعیت
یکی از مباحث قابل طرح این است: اصولا چرا حاکمیتسیاسی حاکم نیازمند مشروعیت است؟ در پاسخباید گفت: این حق طبیعی انسانهاست که بر سرنوشتخود حاکمباشند، همان طوری که بر اموال خود حاکمیت دارند. و این اصلعقلایی است که احدی بر دیگری ولایت نداشته باشد. از دیدگاه اسلامنیز حق حاکمیت مطلق، مخصوص خداوند است; کسی بر دیگری حقحاکمیت ندارد; مگر به اذن خداند (ان الحکم الا لله)، (له الخلقو الامر)امام علی(ع) خطاب به فرزندش امام حسن(ع) فرمود:«لا تکنعبد غیرک و قد جعلک الله حرا».
اندیشمندان اسلامی نیز براین اصل تصریح کردهاند. امام راحلفرمود: «تردیدی نیست که بر طبق اصل اولی، حکم احدی درباره دیگرینافذ نیست، چه آن حکم «حکم قضائی» باشد و چه غیر آن… آنچهعقل بدان حکم میکند این است که حکم خداوند در حق بندگانش نافذاست چرا که او مالک و خالق آنها بوده و هرگونه تصرف و دخالتیدرکار آنها، تصرف در ملک و سلطنتخود اوست…» از آنجایی کهبشر مدنیبالطبع است، نیازمند جامعه قانونمند میباشد که بایدبر اساس حکومت اداره شود و تشکیل حکومت نیز نوعی حاکمیت وحکمرانی را میطلبد.
از سوی دیگر حاکمیت و اقتدار سیاسی باید مبتنی بر وجاهتقانونی و شرعی باشد. در این جا یکی از اساسیترین سوالها مطرحمیشود که: این مشروعیت و وجاهت قانونی ازکجا به وجود آمده ومنشا و ملاک آن چیست؟ صاحبان اندیشه در جواب این پرسش هر کدامتئوریهایی را بیان کردهاند که در این نوشتار تحت عنوان زیربیان میشود:
ج- مبانی در خصوص منشا و ملاک مشروعیت
در خصوص منشا و ملاک مشروعیتحکومت، مبانی مختلف وجود دارد کهجهت رعایت اختصار به برخی از آنها اشاره میشود:
نظریه عدالت:
براساس این دیدگاه اگر حکومتی برای عدالت تلاش کند، مشروع ومنشا آن عدالت میباشد.
نظریه قهر و غلبه:
طرفداران این نظریه باور دارند که هرکسی به بهرهگیری از زور،حکومت را به دست گرفت، حق حاکمیتبرای او به وجود میآید.شماری از نخبگان اهل سنتبر این باور میباشند.
نظریه طبیعی و فطری:
عدهای عقیدهمند هستند، که انسان طبیعتا فرمانبر و اطاعتپذیرمیباشد و منشا مشروعیت از طبیعت انسان سرچشمه میگیرد. ارسطو از باورمندان همین مبناست.
نظریه قرار داد اجتماعی:
عقیدهمندان این نگرش، مشروعیتحکومت را ناشی از قراردادیمیدانند که بین مردم و رهبر به وجود میآید. بر اساس ایندیدگاه، رهبر در برابر مردم وظایفی دارد و مردم نیز در برابررهبر تعهد و وظایفی دارند. ژان ژاک روسو، از طرفداران ایننظریه است.
نظریه مشروعیت الهی:
براساس این نظریه، خداوند حاکم مطلق بر تمام هستی بوده،منشا و معیار مشروعیتحکومت از خاستگاه او سرچشمه میگیرد.
نظریه اراده عمومی:
بر اساس این نظریه، منشا و معیار مشروعیتحکومت، خواست مردممیباشد.
نقد و بررسی همه این مبانی فرصت دیگری را میطلبد. از سوی دیگربرای تبیین اندیشه امام درخصوص مشروعیت ولایت فقیه، نیاز بهبررسی همه این دیدگاهها نیست. آنچه که در حوزه اندیشه و تفکرسیاسی اسلام، قابل تحلیل است، دو دیدگاه عمده میباشد که باعناوین «مشروعیت الهی» و «مشروعیت مردمی» حکومت، یادمیشود; که این نوشتار همین دو دیدگاه را مورد تحلیل قرارمیدهد:
یکم- دیدگاه مشروعیت الهی
یکی از مبانی عمده در خصوص مشروعیتحاکمیتسیاسی حاکم اسلامی،مبنای مشروعیت الهی است، که از آن به عنوان: «دیدگاهانتصابی»، نیز تعبیر میشود. نظریهپردازان این منظر براینباور هستند که شارع در زمان غیبت نسبتبه رهبری جامعه سکوتننموده و به بیان ویژگیهای رهبر هم اکتفا نکرده است، بلکههمانند زمان حضور معصوم(ع)، به گماردن رهبری پرداخته است. بااین تفاوت که در زمان حضور، افراد معینی را به رهبری گماردهاست; اما در زمان غیبت فقیهان واجد شرایط را به طور عام بهسرپرستی مردم منصوب کرده است.
براساس این مبنا، اصل مشروعیتحاکمیتحاکم، از سوی معصوم(ع)با اذن خدا به وجود آمده و مردم در اصل مشروعیت آن، نقشندارند. اکثریت قریب به اتفاق صاحبان اندیشه شیعی برهمینباورهستند; که به بیان دیدگاه برخی از آنان اشاره میشود: مرحومشیخ مفید (م: ۴۱۳) فرمود: «اجرای حدود و احکام انتظامی اسلام، وظیفه «سلطان اسلام» استکه از جانب خداوند منصوب گردیدهاند، میباشد. و امامان نیز اینامر را به فقهای شیعه تفویض کردهاند، تا در صورت امکان،مسئولیت اجرایی آن را بر عهده گیرند…» مرحوم محقق کرکی (م:۹۴۰) مینویسد: «فقهای شیعه اتفاق دارند که فقیه عادل امامیدارای شرایط فتوا، که از آن به مجتهد در احکام شرعی تعبیرمیشود، نائب از امامان معصوم(علیهم السلام) است در همه اموریکه نیابت در آن دخالت دارد…» مرحوم صاحب جواهر (م: ۱۲۶۴)مینویسد: «بل لولا عموم الولایه لبقی کثیر من الامور المتعلقهبشیعتهم معطله فمن الغریب وسوسه بعض الناس فیذلک بل کانه ماذاق من طعم الفقه شیا و لا فهم من لحن قولهم و رموزهم امرا و لاتامل المراد من قولهم: نی جعلته علیکم حاکما، قاضیا، حجه وخلیفه و نحو ذلک مما یظهر اراده نظم زمان الغیبه لشیعتهمفیکثیر من الامور الراجعه الیهم.» فقیهانی مانند مرحوم نراقی(م: ۱۲۴۵)، محقق حلی (م: ۶۷۶)، میرفتاح حسینی مراغهای (م:۱۲۵۰) و محقق اردبیلی(م: ۹۹۳)… از باورمندان مشروعیت الهیولایت فقیه هستند. امام راحل نیز بر همین باور است. چنان کهامام بعد از بررسی دلیل نقلی و عقلی ولایت فقیه، اظهار میدارد:«تتحصل مما مر ثبوت الولایه للفقها من قبل المعصومین: فیجمیعما ثبت لهم الولایه فیه من جهه کونهم سلطانا علی الامه…» ازآن چه گذشتبه این نتیجه میرسیم: از سوی معصومان(علیهم السلام) برای فقیهان ولایت ثابت است، ازآن جهت که آنان سلطان بر امتبودهاند.
مشروعیت ولایت فقیه از منظر امام راحل را میتوان به عنواننظریه سوم با عنوان: «مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی» نیز،طرح کرد; ولی از آنجا که مقبولیت مردمی در اصل مشروعیت، دخالتندارد، از اینرو مبنای امام همان نگرش مشروعیت الهی است. براین اساس، از دیدگاه امام با عنوان مشروعیت الهی یاد میشود.
مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام بر دو ویژگی طرح شده است کهاین دو ویژگی نشان دهنده تفاوت مبنای امام با مبانی برخی ازصاحبان فکر دیگر میباشد. این دو ویژگی عبارتند از: ۱- مشروعیت الهی ۲- مقبولیت مردمی.
امام مانند صاحب جواهر، مرحوم نراقی و… از باورمندان مبنایمشروعیت الهیاست. از سوی دیگر امام مقبولیت مردمی ولایت فقیهرا طرح کرده است، که این عنصر در اندیشه برخی از فقها نادیدهگرفته شده است. از اینرو مبانی آنان در چگونگی تعیین ولی فقیهاز میان فقهای واجد شرایط، دچار مشکل شده و در تزاحم ولایتفقها، راه حل مناسب ارائه ندادهاند.
امام خمینی(ره) به عنوان فقیه ژرفاندیش، به جایگاه مردم درشکلگیری حکومت و گزینش رهبری آن، توجه خاص نموده است تا آنجاکه فرمود: «در اینجا (ایران) آرای ملتحکومت میکند. اینجاملت است که حکومت را در دست دارد و این ارگانها را ملت تعیینکرده و تخلف از حکم ملتبرای هیچ یک از ما جایز نیست.» هموفرمود: «از حقوق اولیه هر ملت است که باید سرنوشت و تعیینشکل نوع حکومتخود را در دست داشته باشد.» امام خمینی(ره)بارها به مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی ولایت فقیه اشاره نمودهاست. چنان که در حکم نخستوزیری آقای مهندس بازرگان نوشت: «مادولت تعیین کردیم، به حسب آن که، هم به حسب قانون، ما حقداریم و به حسب آراء ملت که ما را قبول کرده است، آقای مهندسبازرگان را مامور کردیم که دولت تشکیل بدهد; دولت موقت.»«من ایشان (مهندس بازرگان) را حاکم قرار دادم یک نفر آدمیهستم که به واسطه ولایتی که از طرف شرع مقدس دارم ایشان راقرار دادم…»
همچنین امام در زمانی که برای تشکیل شورایانقلاب صادر نمود، فرمود: «به موجب حق شرعی و بر اساس راءیاعتماد اکثریت قاطع مردم ایران، که نسبتبه این جانب، ابرازشده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی، شورایی به نام شورای انقلاباسلامی مرکب از افراد با صلاحیت مسلمان و متعهد و مورد وثوقموقتا تعیین شده و شروع به کار خواهد کرد…» در قانون اساسیجمهوری اسلامی ایران به مقبولات مردمی ولایت فقیه، اشاره شدهاست.
از عبارات امام به خوبی استفاده میشود که امام در کنار ولایتشرعی فقیه، مقبولیت مردمی را در نظر دارد. بیتردید اگر راءیمردم در تعیین رهبری نقش نداشت، امام مقبولیت مردمی را مطرحنمیکرد. طرح مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی ولایت فقیه از سویامام، برخی از شبهات و پرسشها را نیز به وجود آورده است که بهچند مورد آن اشاره میشود:
۱- آیا بین مشروعیت الهی ولایت فقیه و مقبولیت مردمی آن، نوعیتنافی نیست؟ زیرا مشروعیت الهی حاکی از عدم نقش مردم در گزینش رهبری است،و حال آن که مقبولیت مردمی نشان دهنده، نقش مردم در گزینشرهبری است؟
۲- معنای مقبولیت مردمی چیست؟
۳- اصولا از دیدگاه امام، مردم چه نقشی در گزینش رهبری دارند؟برای جواب پرسشهای فوق در زمینه مشروعیت الهی و مقبولیتمردمی، لازم استبحث را با بیان مطالب زیر ادامه دهیم: از منظر امام به یک اعتبار، مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی دومرحله دارد:
مرحله ثبوت:
در این مرحله شارع اصل مشروعیت را برای فقیه به عنوان حکموضعی جعل میکند، چنان که امام راحل بر حکم وضعی بودن ولایتتصریح کرده است: «والولایه من الامور الوضعیه الاعتباریهالعقلائیه» آیت الله معرفت نیز باور دارد که ولایت از احکاموضعیه است.
ولایت حقی است که از سوی شرع به فقهای واجد شرایط اعطا شدهاست.
البته انشاء ولایت برای فقیه در حد انشاء باقیاست، تا عواملفعلیت و تنجز آن به وجود آید. جعل ولایت برای فقیه کاشف از ایناست که حق حاکمیتسیاسی از آن فقهاست و دیگران حق حاکمیتندارند.
گرچه مردم دیگران را گزینش کنند. امام عقیده دارد که ولایت، حقامامان معصوم(علیهم السلام) بود که متاسفانه از آنان غصبکردند.چنان که علی(ع) به آن تصریح کرده است.
امام دردمندانه چنین میسراید:
تا به کی این ناکسان باشند بر ما حکمران
تا کی این دزدان کنند این بیکسان را پاسبانی