به گزارش خبرنگار سیاست خارجی
کمال مهر، چندی پیش حکومت “عربستان” و همچنین برخی دیگر از دولتهای عربی حاشیه “خلیجفارس”، به دلیل آنچه که آنان “وخیمتر شدن شرایط امنیتی در لبنان و اوجگیری بحران سوریه” خواندند، سفرا و شهروندان خود از “لبنان” را فرا خوانده و به این ترتیب به نگرانیهای جامعه جهانی در قبال آینده و امنیت کشور لبنان، دامن زدند.
“علی عواضعسیری”؛ سفید عربستان در لبنان
این اقدام کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و در راس آنها، عربستان سعودی از این نظر قابل تامل و البته نگرانکننده بود که عربستان، خود یکی از اصلیترین مسببان آشوب و سلب امنیت از صحنه داخلی لبنان و همچنین جنگ داخلی سوریه به شمار رفته و میرود.
برخی از منابع خبری در آن روزها، از خشم بیاندازه دستگاه اطلاعاتی عربستان، از نقش “حزبالله لبنان” در تحولات داخلی “سوریه” خبر میدادند؛ به طوریکه “بندر بنسلطان”، رئیس وقت اطلاعات عربستان، به طور کامل به این نتیجه رسیده بود که “با وجود حزبالله، ارسال نیرو و تجهیزات به داخل سووریه، اتلاف نیرو به حساب میآید”.
در همین زمینه؛ روزنامه “القدسالعربی”، در گزارشی ویژه، خبر از برگزاری جلسهای محرمانه میان مقامات عربستانی و لبنانی داده و ادعا کرده بود به اطلاعاتی محرمانه دست یافته که بر اساس آن “فواد سنیوره”، نخست وزیر اسبق لبنان، اخیرا در جلسهای خصوصی با دیپلماتهای عربستانی از جمله “علی عسیری”، سفیر سابق عربستان در لبنان گفته است “ما زمینههای خروج حزبالله از سوریه را فراهم کرده و سیاست عربستان نیز باید در همین راستا باشد”.
عسیری و “میشلسلیمان”
اما فشار از طریق بازوی سیاسی به حزبالله در داخل لبنان برای بازگشت به سوریه، تنها راهکار دستگاه اطلاعاتی عربستان برای انحراف توجه این بازوی مستحکم “جریان مقاومت” منطقه از سوریه به شمار نمیرفت چرا که از اواسط سال گذشته و در راستای فشار همهجانبه به حزبالله، تروریستهای وابسته به عربستان، دست به اقدامات جنایتآمیزی در خاک لبنان زدند.
انفجارهای پیاپی، ترور شخصیتهای مذهبی طرفدار وحدت مسلمین و بر هم زدن آرامش عمومی لبنان از جمله اهداف راهبردی دستگاه اطلاعاتی عربستان و تروریستهای وابسته به آن به شمار میرفت.
گفتنی است؛ حادثه بمبگذاری در مقابل محل “سفارت ایران” در “بیروت” و در پی آن، دستگیری “ماجد الماجد”، سرکرده گروهک تروریستی “گردانهای عزام”، از جمله رسواییهای بزرگ پروژه عربستان برای نابودی داخلی لبنان و فشار همهجانبه بر حزبالله بود.
رزونامه “الوفاق”، با انتشار گزارشی از اقدامات امنیتی-نظامی عربستان در ماههای گذشته در لبنان، نوشته بود “فراخواندن سفیر عربستان از لبنان، آخرین مرحله از اعلان جنگ رسمی این کشور علیه حزبالله به شمار میرود، در واقع عربستان با این اقدام سعی دارد نشان دهد برای بازگرداندن حزبالله از سوریه، از هیچ اقدامی دریغ نخواهد کرد”.
تمام اینها در حالی بود که روز جمعه (۱۲ اردیبهشت) رسانههای منطقهای و لبنانی، با انتشار خبری، که شاید بازتاب چندانی در افکار عمومی نداشت، توجه تحلیلگران و ناظران تحولات خاورمیانه را به خود جلب کردند.
بنا بر خبر پایگاه عربی “النشره”، “علی عواضالعسیری”، سفیر عربستان، به لبنان بازگشت!
این در حالی بود که برخی منابع خبری، بر نقش ویژه سفارت عربستان و شخص سفیر، در سازماندهی و مدیریت آشوبهای دخلی لبنان، تاکید داشتند.
تاکنون رسانههای عربی و تحلیلگران، دلایل متعددی را برای بازگشت این سفیر فراخوانده شده، به لبنان بر شمردهاند.
تضعیف پایگاههای عربستان در لبنان و احیاء امنیت ملی این کشور
پایگاه خبری “ایلاف”، وابسته به مخالفان آلسعود در لندن، در این زمینه مینویسد “به سختی میتوان شیوه فراخواندن عسیری را در کنار این بازگشت بیسر و صدای او قرار داد و به تناقض در مواضع عربستان پی نبرد”.
به نظر میرسد علیرغم تلاش دستگاه اطلاعاتی عربستان و برخی از وابستگان آن در صحنه داخلی لبنان، مردم این کشور توانستهاند در کنار جریانات سیاسی و نیروهای امنیتی، در مقابل کسانی که با هدف تخریب امنیت ملی لبنان وارد این کشور شده بودند ایستادگی کرده و تا حدودی شرایط داخلی لبنان را به روزهای قبل از بحران بازگردانند.
یکی از بارزترین نشانههای این موفقیت، شکلگیری دولت تمام سلام و ثبات نسبی آن، با وجود شرایط داخلی این کشور است.
همچنین اجرای طرح امنیتی گسترده در شهرهای “طرابلس” و “بقاع” (که به دلیل نزدیکی به مرز سوریه، به پایگاهی برای تکفیریها تبدیل شده بودند)، در کنترل و جلوگیری از گستردهتر شدن فضای ترور و وحشت در داخل این کشور نقش بارزی داشته است.
اجرای طرح امنیتی توسط ارتش لبنان در شهر طرابلس
البته، به نظر میرسد، با وجود تلاشهای گسترده قوای داخلی لبنان برای مهار تروریسم در خاک این کشور، این نیروها، تنها عامل شکست و تضعیف بیسابقه تکفیریهای موجود در استانهای وهابینشین، از جمله طرابلس به شمار نمیروند و نیروهای نظامی و امنیتی مهمترین همسایه این کشور (سوریه) نیز در این موفقیت نقش ویژهای داشتهاند.
ارتش سوریه طی ماههای گذشته، با فتح شهر “یبرود”، اصلیترین پایگاه تروریستهای تکفیری برای ارتباط با داخل خاک لبنان را بر آنان بست.
ارتباط مرزی و زمینی تروریستهای تکفیری حاضر در خاک سوریه با داخل مرزهای لبنان از دو جهت قابل بررسی است؛
از یک سو، طی ماههای گذشته، شهر یبرود، اصلیترین محور “صدور تروریسم”، از جمله اتومبیلهای بمبگذاری شده و شلیک موشک به داخل خاک لبنان به حساب میامده است.
از سوی دیگر نیز، تروریستهای تکفیری تربیتشده در لبنان (که مقر اصلی آنها شهر طرابلس بود) از این طریق وارد خاک سوریه شده و به تکفیریهای داخل خاک سورریه میپیوستند.
مرز لبنان و سوریه
لازم به ذکر است؛ هر دو جهت این ارتباط تروریستی، با محوریت منطقه “عرسال” واقع در استان “هرمل” لبنان رخ میداد، که یکی از پایگاههای اصلی “القاعده” در این کشور به حساب میآید.
منطقه “عرسال”
در همین زمینه، “ترکیالحسن”، کارشناس مسائل امنیتی گفته بود “سقوط شهر یبرود، به معنای بسته شدن ۱۸ گذرگاه غیر قانونی قاچاق سلاح و تجهیزات نظامی و تروریست از لبنان به سوریه و همچنین عدم امکان ارسال خودروهای بمبگذاریشده و افراد انتحاری به داخل لبنان است”.
در پی تمامی این تحولات، باری دیگر مواضع حزبالله در مقابل جهتهای همسو با منافع غرب در خاک لبنان تقویت شد.
این تقویت مواضع، و تغییر آرایش سیاسی داخلی لبنان به حدی بود، که تنها یک روز پس از فتح یبرود به دست ارتش سوریه، “میشلسلیمان”، در یک عقبنشینی آشکار گفته بود “”حزبالله لبنان، بخشی از واقعیت داخل لبنان است و نمیتوان بدون توجه به آن، در این کشور کابینه تشکیل داد”.
این در حالی بود که تنهادو هفته قبل از اعلام رسمی فتح یبرود، سلیمان، حزبالله را به قربانی کردن منافع لبنان در سطح منطقه متهم کرده بود!
البته رسانههای وابسته به آلسعود، پس از مشاهده جو ایجاد شده در پی بازگشت سفیر عربستان به لبنان، در تلاشی بینتیجه، سعی دارند نشان دهند که این بازگشت از سر دلسوزی حاکمان آلسعود برای منافع لبنانیها و در راستای تقویت “صنعت توریسم” این کشور بوده است!
در این زمینه، شبکه “العربیه”، در گزارشی، ضمن نشان دادن شرایط وخیم اقتصادی لبنان پس از آغاز بحران سوریه (که عربستان یکی از اصلیترین بازیگران آن به شمار میرود) میگوید “این بازگشت در نگاه اول، نشاندهنده دغدغه ملک عبدالله، مبنی بر گسترش دایره ثبات و استقرار در لبنان و بازگشت توریستهای خلیج فارس به این کشور است و کاری با آینده بحران سوریه ندارد”!
پیشروی ارتش سوریه و تضعیف نیروهای عربستان در این کشور
از سوی دیگر، حوزه شکستهای استراتژیک عربستان، به داخل خاک لبنان محدود نمیشود، چرا که اوضاع در سوریه نیز چندان مطابق میل آلسعود پیش نمیرود.
بر خلاف زمان آغاز بحران سوریه، که نیروهای تروریستی توانسته بودند ظرف چند ماه، به دلیل مسامحه نظام بشار اسد در برخورد با تروریستها و همچنین سازماندهی گسترده نیروها و تجهیزات ارسالی به داخل خاک سوریه، کنترل برخی از شهرهای این کشور را (از جمله “حمص”، “حماه”، “درعا”، “حلب”، “ادلب”) از دست نظام و ارتش این کشور درآورند، اما با گذشت زمان اندکی، یکپارچه نبودن مواضع این گروههای افراطی، که نشان از تفکرات خطرناک آنان داشت، بیشتر به چشم آمد، تا جایی که به طور علنی در داخل خاک سوریه علیه یکدیگر اعلان جنگ کرده و درگیر شدند.
به این ترتیب و با گذشت زمان اندکی از آغاز شکلگیری این بحران، ارتش سوریه در کنار مردم این کشور و همچنین بازیگران منطقهای جریان مقاومت، توانست به سرعت، ضمن وارد آوردن ضربات مهلک بر پیکره تروریستهای وابسته به عربستان، در موارد متعددی آنان را وادار به عقبنشینی کند.
بارز ترین نشانه پیروزی ارتش سوریه در نبرد داخلی این کشور، فتح و آزادسازی دو شهر استراتژیک “القصیر” و “یبرود” بود.
موقعیت استراتژیک القصیر و یبرود نسبت به مرزهای لبنان
این پیروزیها به حدی بود که دیگر رسانههای غربی و عربی وابسته به جریان استعمار نیز نتوانستند نسبت به آن بیتفاوت بوده و نقش آن را در آینده نبردهای داخلی سوریه نادیده بگیرند.
در این زمینه، “خبرگزاری رسمی فرانسه” پس از فتح القصیر، با انتشار گزارشی تحت عنوان “فتح القصیر؛ پیروزی بزرگ برای اسد” اذعان کرد “تسخیر القصیر به دست نیروهای دولتی سوریه، یک پیروزی بزرگ برای بشار اسد است، که اکنون دست برتر را در گفتگوهای صلح این کشور دارد”.
البته این واکنشها محدود با رسانهها و خبرگزاریهای خارجی نبود چرا که “ابومحمد جولانی”، فرمانده جبههالنصره نیز در واکنشی عصبی به این فتح استراتژیک با انتشار پیامی گفته بود “مبادا سقوط القصیر شما را فریب دهد، چرا که ما در آستانه پیروزی بزرگی در سوریه هستیم و روحیه رزمندگان ما از سربازان بشار بهتر است”!
در حال حاضر، بخش اعظم خاک سوریه تحت سیطره ارتش این کشور بوده و تروریستهای وابسته به عربستان، در بخشهای محدودی از سوریه، در محاصره ارتش قرار گرفتهاند.
کارشناسان مسائل راهبردی، از “حلب” به عنوان آخرین سنگر تروریستها یاد میکنند که در حال فروریختن بوده و آزادسازی حلب، مقدمهای برای بازپسگیری کامل سوریه به شمار میرود.
در همین زمینه؛ “سعدالله زارعی”، کارشناس امور خاورمیانه رد پی فتح یبرود، طی اظهار نظری قابل توجه گفته بود “آزادی حلب از سیطره تروریستها، سبب شکست نزدیک آنان در رقه، دیرالزور و ادلب خواهد شد، چرا که پیروزی اسد در حلب، کارکردی نظیر فتح خرمشهر توسط رزمندگان اسلام در سال ۱۳۶۱ خواهد داشت”.
بحران داخلی عربستان؛ بازپسگیری سنگرهای تندروها
بحرانهای عربستان محدود به خارج از مرزهای این کشور نمیشود و همانطور که اغلب کارشناسان پیشبینی میکردند، بحرانآفرینیهای این کشور در سطح منطقه، عواقب نگرانکنندهای را برای عربستان در داخل مرزهایش به همراه داشته، که البته تاکنون تنها بخشی از آنها علنی شده و نمود داشته است.
یکی از اصلیترین محورهای مشکلات سیاست داخلی عربستان، از گذشته تاکنون مسئله “بحران جانشینی” و نزاع شاهزادگان آلسعود بر سر قدرت بوده است.
در پی تضعیف قدرت “عبدالله” در داخل عربستان، و همچنین قدرتگیری بیسابقه جناح تندرو این کشور با محوریت افرادی همچون “ترکیالفیصل”، “سعود الفیصل”، “بندر بن سلطان” و “سلمان بن عبدالعزیز”، عربستان شاهد مقدمان شکلگیری یک کودتای خاموش در داخل خود بود.
سعود الفیصل و سلمان بنعبدالعزیز
ترکیالفیصل و سعود الفیصل
این جناح با در دست داشتن مواضع کلیدی، همچون سیاستخارجی، وزارت اطلاعات و ولیعهدی پادشاه، از یک سو به مهار بی سابقه قدرت پادشاه و تشریفاتی نمودن نقش او پرداخته و از سوی دیگر، در حوزه سیاست خارجی عربستان نیز، سعی در اجرای گفتمان امنیتی خاص خود داشت.
گفتنی است؛ محور گفتمان امنیتی این جناح تندرو، “مهار ایران”، به عنوان “اصلیترین تهدید برای امنیت ملی عربستان” به شمار میرود.
اما صحنه داخلی عربستان نیز، همانند صحنه خارجی، آنطور که مطلوب این جناح و رهبران تندرو آن بود پیش نرفت.
در پی شکستهای گسترده سیاستهای افراطی عربستان در سوریه، و هزینههای هنگفتی که این سیاستها بر دستان خزانه آلسعود گذاشته بود، موقعیت جناح نسبتا میانهرو این کشور به محوریت ملکعبدالله (که در آستانه حذف شدن بود) باری دیگر تقویت شد.
شاید اولین جرقه قدرتگیری مجدد این جناح، زمانی بود که خبرگزاری رسمی عربستان سعودی (واس)، با انتشار بیانیهای از سوی دفتر سلطنتی ملکعبدالله، از تبدیل “گارد ملی” به “وزارت گارد ملی” خبر داد و نوشت “ما، شاهزاده متعببن عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود (فرزند پادشاه) را به این سمت منصوب میکنیم”.
متعببن عبدالله، فرزند پادشاه و وزیر گارد ملی عربستان
این در حالی بود که اواخر سال گذشته، همزمان با پیشرویهای بیسابقه و گسترده مقاومت سوریه، در برابر تروریستهای وابسته به عربستان، خبرگزاری فرانسه در گزارشی قابل تأمل، به نقل از “منابع دیپلماتیک غربی” اعلام کرده بود “عربستان سعودی مدیریت پرونده سوریه از دست بندر بن سلطان خارج کرده و در حال حاضر محمد بن نایف، وزیر کشور، مسئولیت بخش اعظم این پرونده را در اختیار دارد”.
بر اساس این گزارش، این واگذاری مسئولیت، تا حدی بود که در نشستی که در واشنگتن با حضور مقامات غربی و عربی برای بحث و بررسی در مورد تحولات میدانی سوریه برگزار شده بود، نایف به جای بن سلطان شرکت کرده بود.
به این ترتیب؛ از اواخر سال گذشته، “پروژه حذف تدریجی بندر” به آرامی کلید خورد و وی پس از خروج از عربستان، به بهانه مداوای بیماری، به کاخ پدرش، “سلطان بن عبدالعزیز” در “مراکش” سفر کرده و مدت طولانی را در آنجا اقامت کرد؛ اقامتی که به تعبیر روزنامه “الشرقالاوسط”، “دوران حبس اجباری بندر” به شمار میآمد.
اما این، پایان ماجرا نبود، چرا که در ۱۶ اسفند سال گذشته، وزارت کشور عربستان (تحت امر امیر بن نایف) با انتشار بیانیهای، موجب حیرت تمامی رسانهها و ناظران تحولات خاورمیانه و به خصوص سوریه شد.
در این بیانیه آمده بود “هر کسی که در خارج از مرزهای عربستان به هر صورتی در جنگها مشارکت دارد ۱۵ روز دیگر فرصت دارد تا به خود آمده و به کشورش بازگردد”.
تمام اینها در حالی بود که چندی پیش، تلویزیون عربستان، حکمی را از سوی پادشاه این کشور منتشر کرد که در حقیقت “مهر پایانی بر افسانه بندر بن سلطان” بود.
در این بیانیه، بندر بن سلطان بنا به درخواست خودش(!)، از ریاست سازمان اطلاعات عربستان برکنار شده و “سپهبد یوسف ادریسی” به جای وی گماشته شده است.
افزایش نفوذ ایران و به حاشیهرفتن عربستان
شکستهای متعدد عربستان در حوزههای داخلی و خارجی، درکنار افزایش حوزه نفوذ استراتژیک روزافزون ایران به عنوان پایگاه مقاومت و اصلیترین مخالف سیاستهای غرب در منطقه است.
پایگاه خبری ایلاف در این زمینه مینویسد “این رخداد (بازگشت سفیر عربستان به لبنان) و نزدیکی آن با مذاکرات روزهای آینده میان ایران ۱+۵، که نتایج مثبت آن از هماکنون قابل پیشبینی است، میتواند چراغ سبزی به ایرانیها قلمداد شود”.
تاکنون راهبردهای منطقهای عربستان در تقابل با ایران در حوزههای مختلفی از جمله سوریه، لبنان، بحرین و عراق با شکست جدی مواجه شده است و به نظر میرسد حاکمان آلسعود با تغییر جدی، اما دیرهنگام سیاستهای خود، در تلاش برای مهار این بحران و جلوگیری از ورود بیشاز اندازه آن، به داخل مرزهای خود هستند.
در حال حاضر، عربستان بر خلاف سایر حامیان پیشین تروریستهای سوریه (از جمله قطر، اردن و سوریه) تنها کشوری است که همچنان بر مواضع خود پافشاری کرده و خواهان رویای براندازی بشار اسد از قدرت است.
در صورتی که عربستان از ارسال سلاح و تروریست به حوزههای مختلف خاورمیانه، از جمله سوریه و عراق خودداری کند، منطقه، تا حدودی بتواند، آرامشی نسبی را در سایه تفاهم و تعامل کشورهای منطقه و عدم حضور بیگانگان در آن تجربه کند.
به نظر میرسد ارسال مجدد سفیر عربستان به لبنان، پیامی هرچند غیر مستقیم، مبنی بر پذیرش شکست سیاستهای منطقهای آلسعود و تلاش آنان برای بازسازی روابط راهبردی عربستان داشته باشد.
انتهای پیام/