وهابیون از یکسو، با انحراف جوانان (کشورهایی که در آنها فعالیت دارند) از اسلام راستین و از سوی دیگر با استفاده از منابع مالی گسترده برخی از کشورهای حامی تروریسم (همچون عربستان سعودی) به گسترش خوشنت پرداخته و در حقیقت منافع قدرتهای غربی (بانیان اصلی خود) را تامین میکنند.
البته این پدیده منحصر به منطقه خاورمیانه نیست، بلکه خطر بروز و گسترش آن در هر جایی که فرقه وهابیت به فعالیت میپردازد، وجود دارد.
در همین زمینه؛ چندی پیش رسانهها از حمله گروهی تروریستی به نام “بوکوحرام” به دبیرستانی دخترانه در شمال شرقی “نیجریه” خبر دادند، طی این حمله صد تن از دانش آموزان مدرسه توسط این گروهک تروریستی ربوده شدند.
گفتنی است؛ این دختران تنها چند روز با اخذ مدرک معتبر در سطح کشورهای انگلیسیزبان قاره آفریقا فاصله داشتند.
“بوکو حرام” چه کسانی هستند؟
بوکوحرام جماعت مسلح (به اصطلاح) اسلامی نیجریه است.
نام این گروه در زبان “هاواسا” یعنی” تحصیلات و آموزش غربی حرام است”.
این گروهک در سال ۲۰۰۴ توسط “محمد یوسف” تاسیس شد؛ وی یک جوان نیجری بود که در سنین کمی تحصیلات را رها کرده و مدت زمانی را در مدارس دینی وهابی در آفریقا تعلیم دیده است.
ظاهرا محمد یوسف در جریان درگیریهای ارتش نیجریه و بوکوحرام در سال ۲۰۰۹ کشته شده و پس از وی “ابوبکر شیخو” رهبر فعلی این گروهک است.
در سال گذشته، شبکه آمریکایی CNN در گزارشی به بررسی ۱۰ تروریست مخوف جهان پرداخت.
در این لیست، ابوبکر شیخو، رهبر بوکوحرام، جایگاه نهم را به خود اختصاص داده بود و دولت آمریکا برای کمک به دستگیری او، ۷ میلیون دلار جایزه تعیین کرده است.
نکته قابل توجه این است که با وجود نظر قطعی سازمانهای حقوق بشری و امنیتی جهان مبنی بر تروریست بودن گروهک بوکوحرام( گروهکی که دانشآموزان بی دفاع را به جرم تحصیل میکشد)، این گروهک تروریستی در قطر صاحب دفتر نمایندگی رسمی است!
در حقیقت گروهک بوکوحرام مجموعهای از محصلان و دانشجویان جوانی است که تحصیلات را رها کردهاند.
مقر اصلی این گروهک، روستای “کاناما” در استان “یوبه” در شمال شرقی و در مناطق مرزی نیجریه است.
ناتوانی دولت و ارتش نیجریه در مدیریت تروریستها
در سال ۲۰۰۹ و برای اولین بار، درگیریهای خونینی میان اعضای این گروهک و نیروهای نظامی حکومتی در ولایتهای شمالی نیجریه رخ داد که طی آن صدها نفر از شهروندان بیگناه نیجریه کشته شدند.
لازم به ذکر است نیروهای رسمی و حکومتی نیجریه نیز در این درگیریها خشونتهای بسیاری از خود نشان دادهاند و در واقع همانند طرف مقابل خود به جنایت پرداختند.
در نهایت این درگیریها زمانی تمام شد که دولت این کشور اعلام کرد؛ تمام افراد وابسته به بوکوحرام از جمله رهبر آن محمد یوسف را به قتل رسانده است.
اما تنها گذشت اندکی زمان کافی بود تا مشخص شود گروهک بوکوحرام تهدیدی به مراتب جدیتر از آن است که ارتش کوچک و ناتوان نیجریه از پس آن برآید.
به این ترتیب؛ بوکوحرام کمی بعد مجددا اعلام موجودیت کرده و اینبار به طور مستقیم، از سال ۲۰۱۰ دست به جنایتها و اقدامات تروریستی بسیاری زد.
جنایتهای وحشیانه بوکو حرام
برخی از مهمترین اقدامات تروریستی بوکوحرام به شرح زیر است؛
فراریدادن ۷۰۰ زندانی مجرم از زندان بائوچی
بمبگذاریهای متعدد در بازار ابوجا (که در پی آن ۹۲ تن از اعضای این گروهک بازداشت شدند)
بمبگذاری در مرکز پلیس در مایدوگوری
بمبگذاری در کمیته ملی انتخابات در مایدوگوری
بریدن سر گروگانهای مسیحی به صورت دستهجمعی
حملات انتحاری متعدد به کلیساها که منجر به نابودی این اماکن و کشته شدن مسیحیان بسیاری شده
تیر اندازیهای بیهدف و نا امن کردن اماکن عمومی برای مردم
ترور امام ابراهیم احمد عبدالله (به دلیل انتقاد وی از خشونتهای بوکوحرام به نام اسلام)
انفجار مقر سازمان ملل در ابوجا
حمله شبانه به خوابگاه دانشآموزان در شهر ابوجا و کشتار آنان در حالی که خواب بودند (طی این جنایت، ۴۰ دانشآموز جان خود را از دست دادند)
هدف اصلی این گروهک تروریستی، تلاش برای تاسیس دولت اسلامی در نیجریه با استفاده از قدرت سلاح و اجرای شریعت اسلامی(!) در تمامی ولایتهای این کشور است.
اما محوریت گفتمان فکری این گروهک که از نام آن نیز مشخص است مخالفت شدید با نظام تعلیمی غربی است و به هیمن دلیل، بوکوحرام خواستار تغییر نظام آموزش و پرورش در نیجریه است.
تروریستهای بوکوحرام، تاکنون بارها به مدارس نیجریه یورش برده و دانشآموزان بیگناه را تنها به جرم تحصیل، به آتش کشیدهاند.
همچنین این گروهک، خدمت در دستگاههای وابسته به دولت نیجریه را حرام اعلام کرده است.
شباهتهای “بوکوحرام” به سایر گروههای “تکفیری”
شباهت فراوان بنیانهای فکری و فعالیتهای عملی این مجموعه، با گروهکهایی همچون “جبهه النصره” و “داعش” به ما اجازه میدهد که صفت تکفیری را برای آن به کار ببریم.
البته شباهتهای بوکوحرام با سایر گروههای وهابی و تکفیری محدود به بنیانهای فکری آنان نمیشود، چراکه این تروریستهای آفریقایی نیز مانند دیگر همفکران خود از حمایتهای گسترده مالی برخی کشورهای حامی تروریسم برخوردار هستند.
در همین زمینه؛ سایت الحدثنیوز اواخر سال گذشته در گزارشی اعلام کرد “سازمان اطلاعات عربستان سعودی روابط گستردهای را با جنبشهای تکفیری در قاره آفریقا برای مقابله با گسترش نفوذ ایران و انتشار تفکر شیعی آغاز کرده است”.
این گزارش از دو گروه تروریستی الشباب و بوکو حرام به عنوان گروههای مورد حمایت عربستان سعودی در آفریقا یاد کرده بود.
گروهک بوکوحرام از زمان آغاز فعالیتهای خود در نیجریه، تا حدودی توانسته در جذب جوانان نیجری به خود موفق عمل کند.
البته جذب نیرو از طریق تبلیغات، تنها راهکار بوکورحرام و حامیان آن برای افزایش وابستگان به این گروه تروریستی نیست چراکه بسیاری از جوانان نیجری از سر ناچاری و برای حفظ جان خود از تهدیدات غیر انسانی این گروهک به آن پیوسته و زندگی خود را تباه میکنند.
مصطفی عجیمی یکی از تروریستهای وابسته به بوکوحرام بود که چندی پیش توسط نیروهای نظامی نیجریه دستگیر شد.
این جوان نیجری، در روند بازجوییهایش اعترافات تکاندهندهای را بر زبان آورده بود که پرده از واقعیتهای مخوف درون بوکوحرام بر میداشت.
عجیمی در بیان علت پیوستن خود به بوکوحرام گفته بود ” سال گذشته، پس از آنکه از سوی برادرم تهدید به قتل شده بودم ناچار شدم به این گروهک بپیوندم”.
وی اظهار داشت “میخواستم بوکوحرام را ترک کنم اما در وضعیت دشواری بودم، چراکه شرایط اردوگاههای بوکوحرام بسیار امنیتی و ناراحتکننده است”.
دلایل توسعه بوکوحرام در نیجریه
یکی از دلایل این امر، راهبردهای سیاسی-امنیتی افراطی دولتهای نیجریه است که با اعمال خود زمینه بازیچه قراردادن افکار عمومی و قشر جوان توسط این گروهکها را فراهم کرده است.
از سوی دیگر نمیتوان از نقش قومیت در ظهور و مخصوصا انتشار سریع این پدیده در نیجریه چشمپوشی کرد.
جامعه نیجریه همچنان ساختار قبیلهای دارد که این ساختار، از ۲ قبیله عمده (هاواسا و ایبو) تشکیل میشود.
قبیله هاواسا (با اکثریت مسلمان) در شمال نیجریه و قبیله ایبو (با اکثریت مسیحی) در قسمت جنوبی نیجریه تمرکز دارند.
تاکنون درگیریهای فرقهای و مذهبی بسیاری میان این دو قبیله رخ داده است.
میزان گسلهای فرقهای-مذهبی جامعه نیجریه به حدی است که در تمام منازعات سیاسی انتخاباتی این کشور، اصلیترین دلیل مناقشه به جدایی این دو فرقه و مذهب آنها بازمیگردد.
این در حالی است که دولت نیجریه از یک سو به هیچوجه قادر به مدیریت این اختلافها نبوده و از سوی دیگر نیز گاها با اظهار تمایل علنی به جهت مسیحیان نیجریه، بیعدالتیهایی را در حق مسلمین این کشور انجام میدهد.
در چنین شرایطی است که بوکوحرام خود را به عنوان تنها (به اصطلاح) مدافع اسلام در این کشور معرفی کرده و توانسته حمایت برخی از اقشار جوان و احساساتی نیجریه را فراهم کند.
البته تمام اینها در کنار وخیمتر شدن روز به روز شرایط اقتصادی نیجریه و گسترش بیکاری و فساد در میان جوانان این کشور است.
از سوی دیگر و با آشکارتر شدن پدیده بوکوحرام در نیجریه، برخی از کشورهای غربی نیز نسبت به این مسئله اظهار نگرانی کرده و این امر را بهانهای برای آغاز دخالتهای خود در امور این کشور آفریقایی قرار دادهاند.
با توجه به رویکرد این قدرتها در دیگر نقاط جهان، از جمله عراق و سوریه به نظر نمیرسد آنان نگرانی چندانی نسبت به آینده ملت نیجریه و اوضاع داخلی این کشور داشته باشند.
شاید بتوان منشاء دخالت این کشورها را در این مسئله دید که نیجریه چیزی حدود ۲،۶% از ذخایر نفت جهانی را در خود دارد.
در همین زمینه؛ شیخ سالم محمد ثانی، دبیرکل موسسه رسول اعظم، در زمان آغاز بحران نیجریه و در مصاحبه با شبکه خبری العالم طی اظهار نظری قابل تامل گفته بود “حوادث نیجریه پیش از هر چیز توطئهای ضد اسلام و مردم نیجریه است”.
وی تاکید کرده بود “این امر بیانگر آن است که توطئهای علیه نیجریه برای تجزیه این کشور و سلطه بر منابع نفتی آن درجریان است”.
این نگرانیها، پس از آخرین پیام رهبر فعلی بوکوحرام (ابوبکر شیخو) که در آن خبر از همبستگی گروهک خود با “القاعده” داده بود، شدت یافته است.
در همین زمینه؛ روزنامه آمریکایی واشنگتنپست اخیرا در مقالهای هشدار داده است “همبستگی بوکوحرام و القاعده ، منطقه شمال نیجریه را به دژ القاعده تبدیل کرده و زمینه را برای ظهور افغانستانی دیگر فراهم میکند”.
اما از سوی دیگر نگرانیهایی مبنی بر امکان ترویج ناصحیح اسلام وجود دارد که در صورت تثبیت کامل سیطره بوکوحرام بر بخشهای از خاک آفریقا، منجر به تربیت غیر اسلامی نوجوانان و جوانان این مناطق به اسم اسلام خواهد شد؛ امری که قبل از هر چیز، خطری جدی برای مسلمانان حقیقی به شمار میرود.
فقر، مناسبترین بستر برای وهابیت
مشکلات اقتصادی و امنیتی متعددی که جوامع آفریقایی با آنها دست و پنجه نرم میکنند، خاک این قاره را برای رشد گروهکهایی همچون بوکوحرام و یا تشکیلات القاعده در مغرب اسلامی و یا جنبش جوانان مجاهد در سومالی را فراهم میکند.
در نگاهی کلی، به نظر میرسد قبل از هر چیز، ناتوانی دولت نیجریه (یا کشورهای آفریقایی دیگر که زمینه رشد تروریسم در آنها فراهم شده) در مدیریت اقتصادی و اجتماعی، و گسترش بیسابقه فقر در این کشورها، عامل اساسی پیدایش گروهکهایی همچون بوکوحرام است.
این امر در کنار وجود حامیانی همیشگی برای تروریسم و برهم زدن آرامش ملتها، میتواند زنگ خطری جدی برای کشورهای فقیر جهان سوم و حاکمان آنها باشد.
انتهای پیام/