کمال مهر: در این مطلب می خواهیم به دلایل درست و نادرست ازدواج یا همان ازدواج شناسی بپردازیم اما قبل از پرداختن به دلایل درست ازدواج، به دلایل نادرست آن می پردازیم.
شورش علیه والدین
برای بسیاری از ما راحت نیست اقرار کنیم که با والدین خود در تعارض هستیم. تعارض با والدین می تواند یکی از دلایلی باشد که فرد جوان را به سوی ازدواج سوق می دهد. وقتی فردی در خانواده ای زندگی می کند که والدین به او اهانت و او را تحقیر می کنند، به نظر می رسد که ازدواج انتخاب موجهی باشد.
کسانی که در آتش تعارض های طولانی مدت والدین سوخته اند، آنهایی که قربانی پدر یا مادری معتاد بوده اند و آن دسته از افراد که قربانی آزارهای جسمانی، هیجانی و جنسی در خانواده بوده اند، دلایل موجهی دارند تا از خانواده به نحوی بگریزند و از آن دور شوند اما آیا داشتن دلیلی موجه برای ترک خانواده ضرورتا دلیل موجهی برای ازدواج است؟
در اینگونه موارد بهتر است که افراد استقلال شخصی خود را بسط دهند و با خانواده خود رو در رو شوند. به روابط خود و خانواده خود بیندیشند و برای مشکلات و مسائل، راه حلی بیابند تا اینکه درگیر ازدواج شوند یا به فکر ازدواج باشند. با ازدواج می توان از شرایط فاجعه بار گریخت اما با چه بهایی؟ به بهای ورود به شرایط فجیع دیگر؟ تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از افرادی که از آزار والدین به ازدواج پناه برده اند، ازدواج آنها نیز آزاردهنده بوده است.
جستجوی استقلال
جوانان کشش زیادی دارند که روی پای خود بایستند و کارهایشان را خودشان انجام دهند یا مستقل باشند. اما استقلال امری است که فرد فقط به تنهایی می تواند به آن برسد. با اتکای به همسر، فرد به استقلال نخواهد رسید. بسیاری هستند که ازدواج می کنند تا مستقل شوند اما مستقل شدن سال ها وقت می برد و امری است وابسته به خود تا هر چه بیشتر روی پای خود بایستد.
بازسازی ارتباط شکست خورده
التیام رنج ها و دردهای ارتباطی شکست خورده اخیر دلیل منفی دیگری برای ازدواج است. این از جمله موضوعاتی است که آن را در دیگران بهتر شناسایی می کنیم تا در خودمان. پاسخ رایج به هشدارهای دیگران معمولا این است که «نه! من می فهمم که شما می گویید اما این مورد فرق دارد.»
ما تمایل داریم که ارتباط جدید و آمیخته با عشق را تنها از منظر وجوه مثبت بنگریم و از اینکه ممکن است این ارتباط، واکنشی به یک ارتباط قبلی باشد، آن را نمی پذیریم و از آن غفلت می کنیم. فردی که در موقعیت التیام است ممکن است برای حمایت هیجانی نیاز به ارتباطی دیگر داشته باشد. ازدواج زمانی موفق تر است که دو نفر بخواهند ازدواج کنند تا اینکه نیاز به ازدواج داشته باشند. ارتباطی که براساس التیام یکی از دو نفر شکل گرفته باشد، از همان آغاز در معرض خطر است؛ چرات که عاطفه میان آن دو نه تنها به دلیل دوستی و عشق نیست، بلکه به دلیل شفابخشی و التیام زخم ها و جراحات ارتباط دیگری است که قبلا رخ داده است.
فشار خانواده یا اجتماع
برخی از خانواده ها مطابق آداب و فرهنگ و عرف خود برای ازدواج به جوانان فشار می آورند. در یک جامعه شهری و تحصیل کرده این فشار می تواندت نامحسوس و ظریف باشد اما در جامعه ای دیگر با صراحت، از جوانان می خواهند که ازدواج کنند. خانم ها بیشتر در معرض این تنش هستند.
بسیاری از دانشجویان وقتی شهر خود را ترک می کنند و به دانشگاه می روند، پس از مدتی شاهد ازدواج همکلاسی های خود خواهند بود که حتی بچه دار نیز شده اند وهمین می تواند بر آنها فشار روانی وارد کند. در ازدواج نباید عجله کرد. شتاب در ازدواج بعید است که به ارتباط شاد و سالمی منجر شود. افرادی که با دلایل درست سعی در انتخاب همسر دارند، نباید تسلیم این فشارها شوند.
ازدواج اجباری
برخی افراد تحت فشار خانواده یا دوستان به ازدواجی از پیش تعیین شده تن می دهند. گاهی، از زمان کودکی در مورد ازدواج دو نفر صحبت می شود و همه خانواده در آن زمان بر این اعتقاد بوده اند که این دو نفر با هم ازدواج خواهند کرد و حالا که این افراد بزرگ شده اند احساس می کنند که مجبور به ازدواج با یکدیگرند. ازدواج اجباری در ایران با بالاترین آمار طلاق و مشکلات بعدی خود همراه است.
نیاز جنسی
ازدواج فقط برای رفع نیاز جنسی احتمالا نمی تواند منجر به ازدواجی موفق شود؛ چرا که دیگر عوامل مرتبط با ازدواج معمولا از نظر دور می ماند. در اینگونه ازدواج ها، زیبایی های ظاهری همسر بیشتر مد نظر قرار می گیرد و شتاب و تعجیل نیز عامل تاثیرگذار منفی دیگری است. این مسئله بیشتر در مردان و یا افراد بسیار مذهبی دیده می شود.
در فرهنگ عامه گفته می شود که عدم ارضای نیاز جنسی سبب برخی بیماری های روانی می شود؛ مثلا برای بهبود حال بیماران روانی، برخی افراد آنها را توصیه به ازدواج می کنند که نه تنها حال بیمار را بهبود نخواهد بخشید، بلکه فشار روانی بیشتری را در آنها ایجاد خواهد کرد که می تواند سبب تشدید بیماری شود.
دلایل اقتصادی
امنیت اقتصادی و نیز تغییر طبقه اجتماعی که با وضعیت اقتصاد ارتباط دارد، همواره یکی از دلایل سنتی ازدواج بوده است؛ البته در دوره هایی که امنیت اقتصادی کم است، طبیعتا در نظر گرفتن اقتصاد و مسائل حاشیه ای آن دلیل موجهی برای مردم به نظر می رسد و در بسیاری از ازدواج ها این مسئله پررنگ تر می شود. به نظر می رسد در خانم ها این مورد رایج تر است.
تکیه بر وضعیت مالی شوهر و یا وضعیت مالی خانواده او برای آنها ایجاد امنیت می کند؛ هر چند که در آقایان نیز این تمایل وجود دارد اما آنها سعی می کنند که این تمایل را صراحتا ابراز نکنند. یکی از موارد دیگری که ایجاد امنیت اقتصادی می کند، شاغل بودن هر دو نفر است؛ زیرا در صورتی که یکی از آنها بیکار شود، دیگری درآمد خواهد داشت و دوره بیکاری با امنیت بیشتری سپری خواهد شد؛ البته ازدواج به خودی خود امنیت اقتصادی ایتجاد می کند اما در اکثر فرهنگ ها این امر بسیار مهم است. در بسیاری از کشورها رایج ترین مشکل همسران مشکل اقتصادی و مالی است.
تنهایی و استیصال
همه ما گاهی در زندگی احساس تنهایی می کنیم اما ازدواج به این دلیل که احساس تنهایی می کنیم و برای فرار از تنهایی یک دلیل نادرست است. بهتر است تنهایی خود را از راه های دیگری برطرف کنیم تا اینکه بخواهیم با ازدواج آن را رفع کنیم.
احساس گناه
گاهی در مورد شخصی احساس گناه می کنیم و به دلیل احساس گناه یا احساس ترحم با او ازدواج می کنیم. احساس گناه یا احساس ترحم به هر دلیلی که ایجاد شده باشد، یک دلیل نادرست برای ازدواج است.
احساس کمبود
گاهی، افراد هدفی را در زندگی دنبال نمی کنند، نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در نتیجه احساس ناکامی می کنندو از زندگی خود راضی نیستند؛ بنابراین برای حل این مشکلات، به ازدواج روی می آورند که قطعا دلیل نادرستی برای ازدواج است.
مشکلات ذکر شده باید از راه هایی غیر از ازدواج حل شود. ازدواج یک رابطه درمانی نیست، بلکه یک رابطه صمیمانه است. اغلب ازدواج ها با دلایل درست و نادرست آمیخته با هم شکل می گیرند؛ هر چه که دلایل درست ازدواج بیشتر باشد احتمال موفقیت و پایداری ازدواج افزایش می یابد.
اما هدف از ازدواج چیست؟
به اعتقاد من، هدف از ازدواج، ردش، پویایی، وصل و یگانگی با الوهیت، هستی و زیبایی هاست. زن و مرد با هم میثاق و پیمان می بندند که تا آخر عمر با خشنودی در کنار یکدیگر وفادار باقی بمانندت در واقع این عهد و پیمان با فرد مقابل، میثاق و دوستی با حقیقت این واژه هاست؛ در حقیقت آنان با تهذیب نفس و پاسداری و حفظ قداست واژه های پاکی و مهر و خلوص و وفاداری، با شور و شکوه و زیبایی این واژه ها، با تمام هستی، با خورشید، با تمامی کهکشان ها و …، یکی و یگانه می شوند که وسعت زیبا و لایتناهی آن در هیچ کلمه و یا عبارتی نمی گنجد.
دلایل درست ازدواج چه مواردی است؟
مصاحبت وهمراهی
شراکت با دیگری در زندگی دلیل رایج ومناسبی برای ازدواج است. مصاحبت وهمراهی به این معنی است که در سفر زندگی شریک و همراهی داشته باشیم. هر چند برخی از مردم به اشتباه تصور می کنند که ازدواج به تنهایی آنها خاتمه خواهد داد.
مطلب مهم اینجاست که چه کسی پیشقراول این سفر خواهد بود. آیا هر دو در یک راه می خواهند بروند یا اینکه یکی از همسران، معمولا آقایان، دیگری را در سفر خود شریک می کند.اگر زن برای خود مقصدی نداشته باشد، شاید بتوان او را به همراهی فرا خواند اما همراهی با فردی که قصد معینی ندارد، چندان رضایتبخش نیست و اگر دیگری را با اجبار همراه خود کنیم باز هم سفری دلنشین نخواهد بود و تعارض و دلزدگی را در خود نهفته دارد.
عشق و صمیمیت
نیاز به عشق و صمیمیت با نیاز به مصاحبت و همراهی رابطه دارد. محبت اصیل و حقیقی برای فرد فرد آدمیان هدیه ای فوق العاده است.
شریک حمایت کننده
دلیل مناسب دیگر، فرصتی است که ازدواج برای رشد فرد به عنوان یک انسان فراهم می کند. اگر یکی از دو نفر فقط به فکر رشد خود و علایق حرفه ای و نیاز خود به شهرت و موفقیت باشد، ازدواج آنها نمی تواند پایدار باشد یا حداقل بقای رضایتبخشی نخواهد داشت اما شریک شدن در موفقیت های یکدیگر و حمایت اصیل و صمیمانه می تواند ارتباط را تقویت کند و به آن ثبات بدهد. ازدواج مناسب می تواند بهترین فرصت هر دو نفر باشد.
شریک جنسی
ازدواج منبع باثباتی برای ارضای جنسی هر دو نفر است و راهی مشروع و مجاز برای هیجانات و رفتارهای جنسی است اما اگر ارتباط جنسی دلیل اصلی ازدواج بماند معمولا با ازدواج موفقی روبرو نخواهیم شد.
پدر یا مادر شدن
دلیل رایج جهت ازدواج، داشتن فرزند است که البته موهبتی آمیخته با تضاد است. از یک سو تربیت فرزند، وظیفه ای سخت و اغلب حتی دلسرد کننده است و از طرف دیگر بسیار رضایتبخش. وقتی فرزندان رشد می کنند و به حد کافی مستقل می شوند، اکثر والدین بیان می کنند که این تجربه برای همه عمر آنها کافی بوده است و دیگر نمی خواهند که صاحب فرزند شوند اما اغلب خواهند گفت که اگر یک بار دیگر به دنیا بیایند باز هم تصمیم به داشتن فرزند خواهند گرفت.
هر فردی نمی تواند پدر یا مادر خوبی باشد و این البته وظیفه ای دشوار است. آمدن فرزند می تواند بر ازدواج تاثیر مثبت و یا به عکس تاثیر منفی و مخرب داشته باشد. زوج هایی که با موفقیت فرزندان خود را بزرگ کردند انسجام با اهمیتی بین خود ایجاد می کنند و از آنچه که با هم انجام داده اند احساس افتخار و غرور می کنند.