کتاب «کیش شخصیت» یکی از تالیفات مشهور بنیصدر قبل از انقلاب بود. او در این کتاب به پدیده خودشیفتگی نخبگان در جوامع پرداخته بود. سردار محمدعلی آسودی معاون فرهنگی پیشین سپاه در همین رابطه میگوید: «شاید آن روز که بنیصدر در حال نگارش این کتاب بود، گمان نمیکرد که خود او زمانی مجسمه کیش شخصیت در ایران شود».
بیتوجهی به هشدارهای احتمال وقوع جنگ
اقدامات نابخردانه بنیصدر در زمان جنگ تحمیلی، از همان روزهای قبل از تهاجم ارتش بعث کلید خورد. زمانیکه او به هشدارهای نیروهای مرزی که تحرکات دشمن را گزارش میکردند، اعتنا نکرد.
امیر محمد حسن نامی مشاور فرمانده کل ارتش در این زمینه میگوید: «سهل انگاری در این زمینه از سوی بنی صدر مشهود بود. او تا ۲۷ مهر ۵۹ جلسات شورای عالی دفاع را تشکیل نداد درحالیکه مُدام اخبار تحرکات دشمن مخابره میشد. یگانهای اطلاعاتی نیروی زمینی قبل از شروع جنگ، گزارشهای متعددی از آمادهسازی لجستیکی و توپخانهای و اقدامات شناسایی دشمن ارائه میدادند. بنی صدر میتوانست جلسه شورای عالی دفاع را حداقل در شهریور ماه و زمانی که همه شواهد و قرائن نشان میداد چه اتفاقی قرار است بیفتد، برگزار کند، ولی تا ۲۷ مهر جلسه را تشکیل نداد. اگر آن جلسه زودتر برگزار میشد، شاهد آن پیشرویهای ابتدایی ارتش بعث نبودیم. اگر این جلسات زودتر تشکیل میشد توان لشکرهای ۷۷، ۲۱ و ۱۶ مورد استفاده قرار میرفت و ما با استفاده از «مواضع سَد کننده» کاری میکردیم که دشمن نتواند وارد خاک ما شود».
سردار اسماعیل کوثری جانشین قرارگاه ثارالله در این زمینه میگوید: «۵ روز قبل از شروع جنگ تحمیلی، خبرهایی را که به مرکز میآمد دستهبندی میکردیم و برای رئیس شورای عالی دفاع که در آن موقع بنیصدر بود، میفرستادیم؛ با وجود اینکه در گزارشها آمده بود که نیروهای ما ارتش عراق را تحت نظر دارند و آنها به طور قطع به ما حمله خواهند کرد، اما بنی صدر به این گزارشها توجهی نمیکرد».
تِز جنگی دوره اشکانیان
در روزهای آغازین جنگ تحمیلی و در شرایطی که کشور نیاز به اقدام فوری و عاجل و اتخاذ یک راهبرد نظامی متقن و مطمئن برای دفع تهاجم دشمن داشت، به یکباره بنیصدر با بهانه کمبود نیروی متخصص رزم در کشور، تِز «زمین در برابر زمان» را مطرح کرد.
سردار آسودی در این زمینه اظهار میکند: «برای تمام فرماندهان نیروهای مسلح، این ایده بنیصدر غیرقابلباور بود. بنیصدر اعتقاد داشت که دشمن باید از اندیمشک هم عبور کند و تا ارتفاعات خرمآباد جلو بیاید و آنوقت ما در این ارتفاعات جلوی آنها بایستیم. اگر دشمن تمام خوزستان را میگرفت مگر میشد دیگر از او پس گرفت. بنیصدر درک نمیکرد که جنگیدن در عصر حاضر با جنگیدن در چند سده قبل، تفاوتهای بسیاری دارد. تِز جنگی او در زمانی جواب میداد که نیروهای رزمآور تنها در ۲ قالب پیادهنظام و سوارهنطام باشند نه شرایط کنونی که ارتش بعث با انواع جنگندههای هوایی و تانک و جدیدترین تجهیزات شرق و غرب، به مصاف ما آمده بود. به اعتقاد من بنیصدر صددرصد خائن بود. نمیتوانیم تصمیمات غلط او را به گردن جهل او بیندازیم. کسی که جهل دارد با مشاوره افراد آگاه از جهل خود خارج میشود، اما اگر کسی بخواهد بر جهل خود پافشاری کند، یقینا خائن است؛ چقدر به او گفتند تِز جنگی اشکانیان در دکترین نظامی امروز دنیا، هیچ خریداری ندارد، اما او دریچههای عقل و گوش خود را به این نقدهای دلسوزانه بسته بود».
بیاعتنایی به سپاه، بسیج و نیروهای مردمی
عدم استفاده از توان سپاه و نیروهای مردمی برای مقابله با تهاجم ارتش بعث، عجیبترین تصمیم بنی صدر در مقام فرماندهی نیروهای مسلح بود. مقاومت در برابر نیروهای متولد شده توسط انقلاب، اصل مورد توجه بنیصدر در تمام امور بود.
سردار آسودی در این زمینه اینچنین میگوید: «بنیصدر اعتقاد داشت که مردم و بسیجیان نباید در مناطق جنگی حاضر شوند و به مبارزه با دشمن بپردازند. او این اعتقاد خود را علنا در چند سخنرانی هم بیان کرد. دو سه روز قبل از عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا، او یک سخنرانی بسیار تند و بیادبانه را در صالحآباد ایلام انجام داد. او در این سخنرانی با ادبیاتی نامناسب رسما به نیروهای مردمی شرکتکننده در جنگ تاخت درحالیکه عشایر ایلام آن زمان صحنه را در برابر دشمن متجاوز ترک نکرده بودند و گفته بودند «ما میایستیم و از خاکمان دفاع میکنیم». بنیصدر علاوه بر این صحبتها، حملات غیرمستقیمی را نیز متوجه حضرت امام (ره) کرد. مردم غیور صالحآباد که شنیدن این حرفها برایشان بسیار سنگین بود با سر دادن شعارهایی واحد، سخنان بنیصدر را مختل کردند و حتی عدهای از مردم به سمت او یورش بردند تا او را مجازات کنند که نهایتا محافظان بنیصدر او را از آن معرکه نجات دادند و بنیصدر سوار بر بالگرد به کرمانشاه و پس از آن به تهران آمد».
سردار کوثری نیز در اینباره اعتقاد دارد که «بها ندادن به نیروهای مردمی و عدم توجه به سپاه، بزرگترین ضعف بنی صدر در اداره جنگ بود. اگر از همان آغاز جنگ بنی صدر به سپاه و بسیج میدان میداد، قطعا وضعیت نبرد در سال اول هجوم ارتش بعث به ایران اسلامی به نحو دیگری پیش میرفت».
ایجاد تفرقه میان ارتش و سپاه
مانع اصلی ایجاد وحدت میان ارتش و سپاه، شخص بنیصدر بود. او نه خودش در جایگاه فرماندهی کل قوا به سپاه تجهیزات میداد و نه میگذاشت نیروهای ارتش به سپاهیها سلاح بدهند.
امیر ابراهیم گلفام جانشین معاونت فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح در این زمینه میگوید: «سپاه در آن مقطع تشکیلات نوپایی بود و به شدت نیازمند حمایتها و پشتیبانیهای تجهیزاتی و تسلیحاتی بود، اما بنی صدر در مقابل تخصیص امکانات به سپاه، مقاومت میکرد. در چنین شرایطی برخی از فرماندهان ارتش مثل امیر حسنیسعدی که فرمانده عملیات آبادان بود یا سرهنگ کهتری که فرمانده گردان لشکر ۷۷ بود، از جمله چهرههایی بودند که خودشان داوطلبانه بخشی از تجهیزات و تسلیحات ارتش را در اختیار نیروهای سپاه قرار دادند».
سردار آسودی نیز در اینباره میافزاید: «یک روز به واسطه اصرار فراوان و نامهنگاریهای بسیار نیروهای سپاه و بسیج به شهید رجایی که نخستوزیر بود، از او خواستند تا سلاح و تجهیزات در اختیارشان قرار بگیرد. شهید رجایی هم پس از جلسهای که در پایگاه منتظران شهادت (گلف سابق) برگزار میشود این درخواست نیروهای سپاه و بسیج را همراه با خواهش و التماس به بنیصدر میگوید. بنیصدر به او اعتنا نمیکند و همینطور به قدم زدنش ادامه میدهد. علیرغم اینکه اصرارهای شهید رجایی را میشنود، اما بیمحلی کند و آرام آرام سوار ماشین میشود. ماشین حرکت خود را شروع میکند، اما هنوز هم شهید رجایی از درخواست خود دست برنداشته و همراه با ماشین حرکت میکند تا جایی که بنیصدر در همان حال از پشت شیشه ماشین به شهید رجایی میگوید «نمیشود؛ شما در این کار دخالت نکنید». بنیصدر حتی نایستاد تا با شهید رجایی که نخست وزیر کشور بود، حرف بزند. تنها هدفش خُرد کردن شخصیت شهید رجایی بود».
آغاز پیروزیها با عزل بنیصدر
یکی دو روز بعد از عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا توسط امام راحل، اولین عملیات با مشارکت نیروهای سپاه و ارتش و بسیج با فرماندهی سرلشکر صفوی در منطقه دارخوین و با نام «فرماندهی کل قوا، خمینی روح خدا» انجام شد که بسیار موفقیتآمیز بود.
سردار آسودی در این رابطه میگوید: «عملیاتهای ظفرمندانه «فرماندهی کل قوا، خمینی روح خدا»، «ثامنالائمه»، «فتحالمبین» و «بیتالمقدس» ظرف یک سال بعد نیز بخشهای بسیار زیادی از خاک کشور را از اشغال دشمن درآورد و کمر ارتش بعث را شکست. اینجا بود که همه مردم فهمیدند عامل اصلی شکستهای ماههای گذشته، تدابیر و تصمیمات غلط بنیصدر بوده است».
امیر گلفام نیز در این رابطه میگوید: «بعد از عزل بنیصدر و فرار او از کشور، با حکم امام خمینی (ره) شهید فلاحی بهعنوان فرمانده کل قوا انتخاب میشود. از زمان عزل بنیصدر تا ۶ مهر ۱۳۶۰ که شهید فلاحی به شهادت میرسد، او فرماندهی کل قوا را عهدهدار بود. در حقیقت عامل اصلی کلیدزدن وحدت میان ارتش و سپاه، شهید فلاحی بود. او مدیری جهادی و بسیار شجاع بود. عملیات پیروزمندانه ثامنالائمه که منجر به شکست حصر آبادان در تاریخ ۵ مهر شد، محصول سه ماه فرماندهی کل قوای شهید فلاحی است. عملیات «ثامنالائمه» شاهکار عملیاتهای دوران دفاع مقدس است. از عملیات ثامنالائمه به بعد، جمهوری اسلامی ایران روی دور پیروزیهای متعدد گام برداشت. عملیات ثامنالائمه از این جهت یک شاهکار بود که نیروهای مسلح ما اعم از ارتش، بسیج و سپاه از ۳ جهت حرکت میکردند و توپخانههای ارتش هم از ۳ جهت «شمال به جنوب»، «جنوب به شمال» و «شرق به غرب» تیراندازی میکردند. شلیک توپخانهها و هماهنگی آتش در این عملیات باید به شکلی انجام میشد که نیروهای زمینی پیشرونده خودی را نزنند. به عبارتی آتش توپخانهها باید همواره جلوتر از نیروهای پیاده بر زمین اصابت میکرد».
حکمت صبر امام (ره)
بنیصدر سرانجام با حکم امام و تصویب طرح عدم کفایت سیاسیاش در مجلس، از دایره سیاسی ایران خارج شد و با لباس زنانه و در اوج خفتوخاری از کشور گریخت. اتفاقی که شاید عدهای معتقد بودند میشد خیلی زودتر آن را رقم زد.
امیر نامی در این زمینه میگوید: «بعضی مواقع لازم است به افراد زمان داده شود تا بهتر شناخته شوند. اگر زودتر از موعد مقرر با بنی صدر برخورد میشد شاید مردم چهره واقعی او را نمیشناختند. اگر با چادر از کشور فرار نمیکرد اینگونه برای مردم شناخته نمیشد. اتفاقا راهبرد مقام معظم رهبری در موضوع آمریکا همانند راهبرد حضرت امام خمینی (ره) در برخورد با بنیصدر است و همین امر باعث شده مردم ما نسبت به آمریکا شناخت خوب و کاملی به دست بیاورند».
سردار آسودی نیز در این مورد میافزاید: «امام خمینی (ره) به دلیل آنکه نمیخواستند متکلم وحده باشند، صبر کردند تا خود مردم متوجه بیکفاینی بنیصدر شوند تا آنگاه حکم عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا را صادر کنند. امام راحل به هنگام انتخاب بنیصدر به ریاست جمهوری، اختیارات زیادی به او داد تا بعدها همفکرانش مدعی نشوند که رئیس جمهور منتخب مردم اختیارات اندکی داشت و به همین دلیل بود که کاری از دستش برنمیآمد».