به گزارش گروه استانی«کمال مهر»؛، در جامعه ی امروزی زنان بسیاری به دلایل مختلف همچون، مشکلات اقتصادی، به دست آوردن استقلال مالی در خانواده، حضور در اجتماع و میان مردم بودن و ….. به این شفل روی آورده اند.
یک بانوی ۵۵ساله در یکی از خیابان های اصلی کرج در حال فروشندگی است. او که ساکن قزوین است و هر روز برای فروش محصولاتشان تا شهر کرج می آید و نقطه ای از این شهر را برای محل استقرارش در نظر دارد که سر ساعتی معین خود را به انجا می رساند. نام این بانو، فاطمه است.
فاطمه خانم در گفت و گو با “تیتر۱” گفت: من چند سالی می شود که در این خیابان مشغول به فروختن کشمش هستم و زندگی بسیار دشواری را می گذرانم. اما خدا را شکر می کنم.
۱۶سالگی ازدواج کرده ام . من و همسرم در خانواده ای کارگری بزرگ شده بودیم. کارگرانی که روزمزد محسوب می شدند و درآمد آنچنانی نداشتند، تعداد فرزندان زیاد بود. در خانه هایی زندگی می کردیم که صدای های و هوی فرزندانش تا ۶ کوچه پایین تر می رفت، اما زندگیمان بسیار شیرین و محبت ها فراوان بود. کسی ادعای بزرگی اش نمی شد و همه با کار کردن و تلاش به چیزی می رسیدند.
کار فراوان بود همه از کوچک تا بزرگ کار می کردند هیچ کس ادعای قدرتمندی نمی کرد. مردان آن روز با مدل ماشین و ثروتشان ارزیابی نمی شدند بلکه ملاک ارزشمندی، مردانگی و معرفت بود.
بانوی کشمش فروش ادامه داد: تا دو سال پیش مغازه ای داشتم که در آن خواروبار می فروختم، زندگی ام را می گذراندم ، اما چون همه فرزندانم زمان ازدواجشان فرا رسیده بود و ما از لحاظ مالی در شرایط بسیار بدی بودیم، مجبور به جمع آوری مغازه شدم تا بتوانم جشنی کوچک برایشان بگیرم و حالا خدا را شکر میکنم که فرزندانم سروسامان گرفته اند .
این بانو در ادامه گفت: من از قزوین می آیم زندگی برایم بسیار دشوار است. هر روز صبح ساعت ۵ونیم از خواب بیدار می شوم نمازم را می خوانم و ساعت ۶ راهی کرج می شوم و هر روز ۱۰ کیلو بار کشمش باخودم می آورم که بعضی مواقع دست نخورده برمی گردانم و برخی مواقع هم که خداروشکر از بارم برای فروش کم می آورم. اما از زندگی ام راضی ام، چرا که به غیر از سرو سامان دادن فرزندانم چیز دیگری نمی خواستم.
همسر من ۷ سالی می شد که در شهرداری قزوین مشغول به کار بود اما در شهرداری بر حسب منوالی که وجود دارد، کارگران ۶ ماه کار می کنند و ۶ ماه اخراج می شوند. همسرم هم اخراج شد و ماهم که دیدیم زندگیمان نمی چرخد ترجیح دادیم که دیگر به شهرداری نرود و کار دیگری را دست و پا کند اما پس از آنکه از شهرداری اخراج شد دچار بیماری اعصاب شد و در حال حاضر تمامی فروشی که حاصل از بار کشمش من است صرف هزینه بیماری وی می شود نه بیشتر …..
خودم هم بیمار هستم از فروش محصولم چیزی برایم نمی ماند تا خرج دوا و دارو کنم ، اما با دارو گیاهی به نحوی خود درمانی می کنم تا حداقل بتوان رو پای خودم بایستم و خرج زندگی ام را فراهم کنم.
بانوی فروشنده در ادامه گفت: من آرزوهای زیادی در دلم داشتم که از میان آنها فقط ازدواج ۷ فرزندم برآورده شده است و فقط تنها آرزوی کنونی ام خوشبختی جوانانی است که می بینم در جامعه ای بزرگ می شوند که غرق در تجملات است.
من اگر رئیس جمهور بودم حتما سعی می کردم به داد همه فقرا برسم، رئیس جمهور یارانه ۵میلیون نفر را قطع کرده است اما یارانه فقرا را و افرادی مثل ما که کم درآمد هستند را اضافه نمی کند.
من مشکلات زیادی دارم و در روستایی زندگی می کنم که معدن کشمش محسوب می شود و همه کارشان فروش کشمش است و مردم مجبور می شوند برای آنکه بتوانند خرج زندگیشان را فراهم کنند محصولات خود را با قیمت اندک بفروشند، اما من برای آنکه بتوانم هزینه بیماری همسرم را بپردازم به کرج می آیم . درست است سود آنچنانی ای ندارم اما خداروشکر میکنم که دستم جلوی کسی دراز نیست و خودم بار زندگی ام را به دوش می کشم ، و از این بابت خدا را شکر میکنم چرا که این توانایی را درمن بوجود آورده است که بتوانم کار کنم و شرمنده فرزندانم نباشم.
فاطمه در پایان با توجه به سرگذشت سخت و روزهای سختی که در حال حاضر سپری می کند، می گوید: زندگی پایین و بالا دارد، اما جوانان امروزه فقط خوشبختی را در بالای زندگی می بینند و نمی دانند که سختی ها باعث می شود که ساخته شوند، اما بعد از دیدن سختی از دنیا دست می کشند و فکر می کنند زندگی یعنی سپری کردن ناخوشی ها ، همه می توانند در خوشی زندگی کنند، اما گذران سختی هاست که به آدم فرصتی می دهد تا خود را ثابت کند.
در جامعه امروز زنانی از این دست بسیار هستند که نه تنها باید به فرزندان و سروسامان دادن زندگی خود در نقش یک مادر بپردازند بلکه باید مشکلات اقتصادی و رفع نیازمندیهای خانواده را در نقش یک مرد به دوش بکشند و اینجاست که توجه سازمانها و کانونهای حمایت از زنان و نگاه زنان مسئول کشور برای ساماندهی آنها میتواند راهکاری برای حل این مشکلات زنان محسوب میشود.
انتهای پیام/