گروه استانی «کمال مهر»؛، به نقل از فردیسان، جنگ هشت ساله که با تحریک و حمایت همه جانبه استکبار جهانی، توسط رژیم بعثی عراق بر مردم ایران تحمیل شد ومردم ایران مردانه در برابر ناجوانمردی استعمارگران ایستادند اگرچه در این راه شهیدان بسیاری تقدیم این آب و خاک نمودند و بسیاری از رزمندگان و ایثارگران با یادگاری های بر جسم و روح خود به میهن بازگشتند اما عزت و ابادانی ایران زمین را حفظ کردند.
در ادامه خاطره ای از علی چهار میری جانباز شیمیایی ۸ سال دفاع مقدس پیش روی شماست.
دریکی از شبهای سرد زمستان سال ۶۲-۶۳ گروهی ۱۲نفره ازسربازان سپاه پاسداران به همراه فرماندشان دریکی ازروستاهای مرزی کردنشین ایران در محاصره گروه منافق کردهای کمله گیرمی افتند.
آن شب بدلیل سرمای زیاد، افراد گروه آتشی روشن میکنند و همه دور آن جمع میشوند. بخاطر گرمای آتش پلک هایشان سنگین وخواب همه وجودشان را فرا می گیرد, به همین خاطر باهم قرار میگذارند که به ترتیب نگهبانی بدهند تا افراد دیگر گروه بتوانند استراحت کنند. بعد از چند ساعت ناگهان صدایی شنیده می شود، گروه بیدار میشوند و میبینند که چند نفر از گروه و نگهبان آنجا نیستند.
زمانی که باز میگردند، جسدهای بی سر آنها را پیدا میکنند و به این ترتیب تا صبح ۲ تن بیشتر از کل گروه باقی نمی ماند. این دوتن هم به سمت درختان داخل کوه فرار میکنند و پناه میگیرند ولی سرمای شدید باعث سرمازدگی و یخ زدگی دستها و پاهایشان میشود.
در همین زمان یکی از دخترهای کرد برای جمع آوری هیزم به همراه قاطرش به کوه می آید و آنها را پیدا میکند و چون هردوی آنها توانی برای حرکت نداشتند آنها را برای اینکه کمله ها پیدا نکنند و سرشان را از تن جدا نکنند، داخل گونی کرده و درب آن ها را میبندد و به پشت قاطر می اندازد و با هیزم آنها را میپوشاند و به سمت روستایشان که در محاصره کردهای کمله بوده میبرد و ازمیان کمله ها رد میکند و به خانه شان می برد. به همراه پدر و مادر پیرش از آنها نگهداری میکند تا کم کم توانشان رابدست می آورند.
چندهفته ای می گذرد، لباس های کردی برایشان تهیه کرده و از روستا فراریشان میدهد و آن دو پاسدار به شهرهایشان باز میگردند.
بعد از چند ماه، دختر نامه ای مینویسد و به علی که یکی از آن دو پاسدار بود ابراز علاقه میکند ولی علی چون ازدواج کرده بود، درجواب نامه او میگوید: شما خواهر خوب و همیشگی من هستید ولی دوستم حسین ازدواج نکرده است و تمایل زیادی برای ازدواج با فرشته نجاتمان دارد, با امید آرزوی خوشبختیت برادرت علی
این جانباز شیمیایی هم اکنون درکما به سر می برند، و این خاطره از زبان خواهر این جانباز درج شده است برای شفای عاجل وی دعا کنید.
انتهای پیام/