بنا بر این گزارش، ابتدا مهران مدیری استندآپ کمدی خود را با موضوع خرافه اجرا کرد و بعد از آن نمایش اجرا شد.
در ادامه مهران مدیری میلاد کیمرام را با صفاتی چون «مهربان» و «خوشتیپ» به برنامه دعوت کرد.
کیمرام در ابتدا گفت: از اینکه روبروی شما نشستم، مضطرب هستم. بنا بر این میخواهم کاری کنم تا سنگینی فضا قدری تغییر کند. او از مهران مدیری درخواست کرد تا چند دقیقهای به جای او مجری شود. این عکس العمل میلاد کیمرام با تشویقهای مداوم حاضران برنامه روبرو شد.
به همین بهانه، مهران مدیری چند دقیقهای در جایگاه مهمان قرار گرفت و کیمرام از او پرسید: «چرا شما مصاحبه نمیکنید؟» مدیری در پاسخ گفت: من معتقدم ۲۰ سال یکبار باید مصاحبه کرد؛ چرا که حرفها تکراری است و دلیلی ندارد هر روز مصاحبه کنی.
سوال دوم کیمرام از مهران مدیری درباره مرفه و پولداربودن او بود.
مدیری در پاسخ به این سوال اظهار داشت: به نظر من آدمهای پولدار با بقیه هیج فرقی نمیکنند. به همان اندازه که ما میخوریم، آنها هم میخورند. در واقع از یک جایی به بعد برای پولدارها پول داشتن فرقی نمیکند و کیفیت زندگی از پول مهمتر است.
بعد از پاسخ مهران مدیری به سوالات کیمرام، دوباره برنامه به حالت قبل برگشت و اینبار مدیری در جایگاه مجری سوالاتش را از کیمرام آغاز کرد.
اولین سوال مدیری درباره پیتزافروشی کی مرام بود.
بازیگر «نابرده رنج» گفت: من قبلاً در پیتزافروشی در خیابان یوسف آباد کار می کردم. یک رو خانم گلاب آدینه به پیتزافروشی ما آمد و من به او گفتم علاقه بسیاری به بازیگری دارم. از من خواست که برای فیلمش با عنوان «خواستگاران» تست بدهم که من در ۲۴ نقش متفاوت تست دادم و قبول شدم. البته قبل از آن به کلاسهای مسعود کیمیایی میرفتم. درواقع من همانی هستم که یک وقتی در موتورخانه آموزشگاه کیمیایی میخوابیدم و اگر اکنون اینجا هستم، به لطف حمایت مردم است. این آخرین باری است که جلوی دوربین، از کار کردن در پیتزا فروشی میگویم.
وی درباره سن و سال خود و دلیل مجرد ماندنش اظهار داشت: اکنون ۳۰ سال دارم و هنوز ازدواج نکردم؛ چراکه شرایطش را ندارم. وقتی کار ثابت، خانه و ماشین داشتم، آن وقت ازدواج خواهم کرد. البته تحمل من کار بسیار سختی است؛ زیرا خیلی کم حرف هستم و تنهایی را دوست دارم.
در بخشی دیگر، مدیری از کیمرام پرسید: «آیا به شانس معتقدی؟»
بازیگر «خط ویژه» در پاسخ گفت: به نظرم هر اتفاق خوبی برایمان رخ میدهد، از لطف خداوند است. من هیچ اعتقادی به شانس ندارم. معتقدم هر طور که فکر کنی، کارهایت پیش میرود.
او در پاسخ به اینکه تاکنون عاشق شده، بیان کرد: خیلی دوست دارم عاشق شوم اما اینطور نشده؛ ولی عشق واقعی را وقتی حس کردم که پدر و مادرم مریض شدند. آن موقع حس کردم که چقدر به آنها علاقهمندم.
در پایان میلاد کی مرام کتی را که نقاشی آن را به برنامه آورده بود، به موزه «دورهمی» اهدا کرد.
گزارش از عطیه آقابابایی
انتهای پیام/