به گزارش گروه مناسبتی کمال مهر؛ پرویز حاجی زاده/
تولد دردانه عالم هستی و رسول رحمت حضرت محمد بن عبدالله(ص) و آغاز هفته وحدت بهانه ای گردید تا نکاتی را درباب عدم تحقق وحدت حقیقی میان مسلمین اعم از اهل سنت و شیعیان بیان کنم و از راهنمایی های دوست عزیزم آقای رسول قرایی راد در نگارش این وجیزه تشکر می کنم.
مقدمه: در طول تاریخ زندگى بشر، از طرف اندیشمندان و صاحبنظران، معیارهاى مختلف و متعددى جهت تحقق مفهوم وحدت ارائه شده است. معیارهایى همچون: وحدت بر اساس منافع قومى و ملى، جغرافیایى، سیاسى و طبقاتى. اما در نهایت، بیشتر این ملاکها یا توفیق در این مهم پیدا نکرده یا دامنه موفقیت آنها گذرا و ناپایدار بوده است.چه آنکه بناى چنین اصولى براى رسیدن به وحدت متزلزل بوده و به دلها راه نیافته است.
پس کدام اصول و معیار است که وحدتى پایدار و تمدنساز را براى بشر به ارمغان مىآورد و سعادت دنیوى و اخروى آنان را تضمین مىکند و آنان را به امت واحده مبدل مىسازد؟
بازگشت به قرآن براى اصلاح مسائل سیاسى و اجتماعى
بحران و ضعف سیاسى و اجتماعى مسلمانان در برههاى از تاریخ امت اسلامى، خاصه در سده اخیر چنین اقتضا مى نمود که اندیشمندان و مصلحان جامعه اسلامى، در پى راه حلى براى بازیابى عزت، شوکت و قدرت اسلامىباشند. از این جهت، آنان راه حل خویش را براى خارج شدن از این بحران سیاسى- اجتماعى، بازگشت به قرآن مى دانستند.
امام خمینى(ره) نیزمی گوید: «مشکلات مسلمین زیاد است. لکن مشکل بزرگ مسلمین این است که قرآن کریم را کنار گذاشتهاند و تحت لواى دیگران درآمده اند. قرآن کریم که مىفرماید: «وَ اعتَصِمُوا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا» (آل عمران، آیه ۱۰۳) ما اگر همین یک آیه را، مسلمین اگر همین یک آیه را عمل به آن بکنند، تمام اشکالات اجتماعى و سیاسى و اقتصادى و همه چیزشان بدون تشبث به غیر، رفع مىشود.»
همچنین دیگر متفکران اسلامى و پژوهشگران، ضعف یا سقوط سیاسى و اجتماعى را از مهمترین اسباب طرح بازگشت به قرآن دانستهاند و به علت اهتمام به قضیه، آثارى را تحت همین عنوان (العوده الى القرآن/ بازگشت به قرآن) تدوین کردهاند و در آن براى حل این بحران بر عنوان (بازگشت به قرآن) تأکید کرده اند.
مبانى وحدت در قرآن
ایمان و توجه به خدا (توحید)
«هُوَ الَّذِى أَیدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِین * وَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْت َ مَا فِى الأَرْضِ جَمِیعاً مَّآ أَلَّفْت َ بَینَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَینَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»؛ (انفال،۶۲ – ۶۳)… او همان کسى است که تو را با یارى خود و مؤمنان تقویت کرد و در میان دلهاى آنها الفت ایجاد نمود، اگر تمام آنچه روى زمین است صرف مىکردى که در میان دلهاى آنها الفت بیافکنى، نمىتوانستى ولى خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد. او توانا و حکیم است.
عقل و تجربه بشرى در طول تاریخ هستى خویش، ثابت کرده است که هر نوع وحدتى که بر اساس ایمان به خداى بىهمتا باشد، وحدتى پایدار و سعادتآور است، به طورى که صفات عداوت و کینهتوزى را به دوستى، محبت و برادرى مبدل مىسازد.
فضائل انسانى (اخلاق)
یکی دیگر از مبانى وحدت، رعایت ارزشهاى انسانى است. به تعبیر دیگر، عامل دیگرى که عملا وحدت بین مؤمنان، مسلمانان، مذاهب و حتى اجتماعات انسانى در سطح بینالملل را مىتواند محقق کند، عمل به ارزشها و فضائل انسانى است. اگر در همهجا عدالت، تقوا، محبت، تعاون، ایثار، حرمت، همدلى و… حکمفرما باشد، اختلاف، نزاع و درگیرى یا به کلى نیست و یا بسیار اندک است و اگر ظلم، تجاوز به حریم و حرمت دیگران، بىعدالتى، بىتقوایى، غارت یکدیگر و… حاکم باشد، یقیناً درگیرى، اختلاف و… نیز به مراتب هست. لذا، خداوند متعال مىفرماید: «یسْئلُونَکَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذَات َ بَینِکُم» (انفال،۱) از تو درباره انفال مىپرسند، بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است، پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و میان برادرانى را که با هم ستیزه دارند آشتى دهید و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید.
در این آیه شریفه بعد از امر به تقوا که یکى از صفات انسانى است، امر به اصلاح و حل اختلاف شده است؛ معلوم مىشود تا فضائل انسانى نباشد، امر به صلاح و یگانگى و وحدت معنا ندارد.
دعاى اهل ایمان این است که: «وَ لاَ تَجْعَلْ فِى قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» (حشر،۱۰) و در دلهایمان حسد و کینهاى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا ! تو مهربان و رحیمى.
وجود آیات اخلاقى متعدد در قرآن که به رعایت نکات اخلاقى در قبال مخالفان فرمان مىدهد و آداب و اخلاق گفتگو را در مناسبتهاى مختلف یادآور مىسازد، بهترین ابزار تقریبى محسوب مىشود.
از جمله این آیه عبارتست از:
«ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِى» (نحل، آیه ۱۲۵) به راه پروردگارت با حکمت و پند پسندیده فراخوان و به روشى که آن روش بهتر است با آنان مناظره کن. به راستى پروردگارت به حال کسى که از راهش گمراه باشد، داناتر است و او به راهیافتگان نیز داناتر است.
آیه شریفه مذکور، آداب و اخلاق مناظره و گفت وگو را بهخوبى تبیین مىکند و رعایت این آداب قرآنى، مناظره را ثمربخش خواهد کرد و یا حداقل، تکلیف با رعایت آن، ساقط مىگردد.
حداقل هدف وحدت و برخى شیوهها
یکى از اهداف وحدت اسلامى رفع اختلاف و نبود درگیرى و نزاع است: «وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاَتَنَزَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَب َ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّبِرِینَ» (انفال،۴۶) و اطاعت (فرمان) خدا و پیامبرش نمایید و نزاع (و کشمکش) مکنید تا سست نشوید و قدرت (و شوکت و هیبت) شما از میان نرود و استقامت نمایید که خداوند با استقامتکنندگان است.
لذا، لازم است مذاهب ِ مختلف براى رفع اختلافات و درگیرىهاى درونى به مشترکات تمسک کنند، تا در برابر بیگانگان، یگانگى و اتحاد خود را حفظ کنند؛ اما در غیر این صورت و مشغولشدن و درگیرى بین خود، قواى جسمى، فکرى، اقتصادى و… هدر مىرود و آنکه در این وسط سود مىبرد، دشمنان و بیگانگان هستند. چنانچه دنیاى اسلام امروز گرفتار همین درد است.
نکته قابل ذکر اینکه، براى رسیدن به این اهداف، بهرهگیرى از روشها و شیوههایى که وحدت را عملا محقق مىسازد، امرى ضرورى است؛ مثلا یکى از روشها، استفاده از وحدت کلمه است. «قُلْ یا أَهْلَ «الْکِتَاب ِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَه سَوَآءِ بَینَنَا وَ بَینَکُمْ أَلاَّنَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لاَنُشْرِکَ بِهِ شَیاً وَ لاَ یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (آل عمران،۶۴) بگو: اى اهل کتاب، بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را شریک او قرار ندهیم و بعضى از ما بعضى دیگر را، غیر از خداوند یگانه، به خدایى نپذیرند، هرگاه (از این دعوت) سر برتابید، بگویید گواه باشید که ما مسلمانیم».
وحدت، از نظریه تا عمل
یکى از آفات درگیرىهاى سیاسى داخلى این است که فرصتطلبان از غفلت مسؤولان و نیروهاى انقلابى سوء استفاده مىکنند و به ترویج افکار باطل خود مىپردازند.
خطرناکترین گروهى که با فرصتطلبى ویژهاى مشغول سوءاستفاده از شرایط کنونى است، گروه متحجرى است که از دین و مذهب، تفسیرى واپسگرایانه دارد و نه تنها براى مصالح امت اسلامى هیچگونه حسابى باز نمىکند، بلکه دانسته یا ندانسته تیشه به ریشه بناى رفیعى مىزند که پیامبر اسلام(ص) به توصیه قرآن کریم براى عظمت بخشیدن به مسلمانان پىریزى کرده و زحمات زیادى را براى حفاظت از آن متحمل شده است. این گروه، که نه براى کلام الهى «ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون» ارزشى قائل هستند و نه گوش به بیان نجاتبخش پیامبر خدا(ص) مىسپارند که فرمود: «من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس منهم» و «من سمع رجلاً ینادى یا للمسلمین فلمیجبه فلیس بمسلم» همواره آب به آسیاب دشمن مىریزند و بر طبل جنگ میان مسلمانان مىکوبند.
موانع و دشوارىهاى تقریب
شاید بتوان مهمترین آنها را بدین قرار برشمرد:
یکم: عامل خارجى
کاملاً روشن است که دشمنان همهگونه زمینه و شرایط تفرقه و پراکندگى این امت را فراهم مىآورند و در برابر تمامىکوششهاى وحدتآفرین، مىایستند؛ دیدهایم که استعمار غرب طى دوره اشغال جهان اسلام و بویژه در دورانى که تقریباً تمامى جهان اسلام را به اشغال خود درآورد و در ربع اول قرن بیستم میلادى، آخرین دولت سراسرى اسلامى را از سر راه برداشت، سیاست سه گانهاى با اهداف زیر، در پیش گرفته بود:
ابقاى امت بر عقبماندگى علمى، اقتصادى، فرهنگى، آموزشى و….
گستراندن فضاى لائیسم غربى بر روح اسلام در جوامع اسلامى و برانگیختن گرایشهاى ملىگرایانه و نژادپرستانه ؛ گو اینکه این پروژه خیلى زود به شکست انجامید و یکى از نویسندگان معاصر را بر آن داشت تا از آن به عنوان «پیروزى سریع الزوال لائیسم» سخن بهمیان آورد.
پاره پاره کردن جهان اسلام و تبدیل آن به کشورها و ملل پراکنده و برانگیختن نعرههاى مذهبى، جغرافیایى، قومى، نژادى و حتى تاریخى به دلیل وحشت از وحدت اسلامى که در آنزمان صحبت آن مىشد و نیز هراس مستمر از آن، از سوى رهبران و اندیشمندان و نویسندگان غربى و تئوریزهکردن کارزار دائمى با جهان اسلام.
دوم: منافع شخصى برخى رهبران و حاکمان
این چیزى است که ما در روزهاى تاریک گذشته دیده و امروزه نیز شاهدیم که چگونه برخى از نفوذ خود براى برانگیختن تودههاى مردم و حتى برخى وابستگان به اهل علم براى تحریک درگیرىهاى فرقهاى، سوء استفاده مىکنند.
یکى از نویسندگان و تاریخ نگاران در توصیف یکى از جنگهاى فرقهاى با تحریک مقامات حاکمه مىنویسد: «هیچ سالى بدون خشونت و درگیرى میان آنچه به فرقههاى سنى و فرقههاى شیعه در مناطق عربى اسلامى موسوم است، سپرى نمىشد.»
سوم: تکفیر
این پدیده از جمله مهمترین مانع در تقریب مذاهب است و بهرغم اینکه اسلام، مرزهاى میان کفر و ایمان را کاملاً روشن ساخته و بهدقت مشخص کرده، چنین وضع شگفتى به شدت مطرح شده است.
چهارم: تردید در منویات طرفهاى مقابل
تردید در منویات طرفهاى گفتگو، مسلماً فضایى آرام و مطلوب براى گفتگو را فراهم نمىسازد و به نوعى گریز یا بهانهجویى و وقتکشى مىانجامد و مانع از تحقق نتایج مطلوب مىگردد. مشابه این وضع را در روند گفتگو میان پیروان ادیان مختلف که خود برخاسته از رسوبات ذهنى هرطرف از طرف مقابل است، مىبینیم؛ به عنوان مثال، مسیحیان با کینههاى صلیبى و القائات خاورشناسان و آنچه که «بدعتهاى اسلامى» مىنامند، همراه با تصورات و نگرانىهاى مربوط به «خیزش اسلامى» و رقابتى که با پروژههاى سلطهآمیز غرب مىتواند داشته باشد، پیش مىآیند و در مقابل، طرف اسلامى نیز با سابقههاى ذهنى بسیارى در خصوص خدمت چندین سدهاى مبلغان و تبلیغ مسیحى به استعمار، قدم پیش مىنهد.
ولى کار جدّى و توجه به آموزههاى روشنگر اسلامى که به حسن ظن نسبت به برادر مسلمان فرا مىخوانند مانع از آن مى شود که این عامل، نقش خود را در پیشگیرى از تقریب، ایفا نماید بهویژه اگر این امر میان علماى عاملى صورت گیرد که در عرصههاى مختلف علم و اخلاص و عمل در راه امت، برترینها بشمار مىروند.
پنجم:بزرگنمایى،مبالغه،یادآورى گذشته، بىحرمتى به مقدسات و بىاحترامى به یکدیگر
بزرگنمایى، مبالغه، یادآورى گذشته، بىحرمتى به مقدسات و بىاحترامى به یکدیگر، هریک از اینها به تنهایى مىتواند مانعى بر سر راه تحقق گفتگوى مطلوب و در نتیجه رسیدن به تقریب باشد؛ متون اسلامى، سرشار از هشدار نسبت به این موارد در ممانعت از تحقق آنهاست: «قل إنما أعظکم بواحده أن تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفکروا ما بصاحبکم من جنه» (سوره سبأ ۴۶) بگو: تنها شما را به سخن یگانهاى اندرز مىدهم و آن اینکه: دوتن دوتن و تک تک براى خداوند قیام کنید، سپس بیندیشید در همنشین شما دیوانگى نیست…؛ ما را از گفتگو در فضاى متشنج و ساختگى باز مىدارد.
«قل لاتسألون عما أجرمنا و لانسأل عما تعملون» (سوره سبأ ۲۵) بگو: نه آنچه ما گناه کردهایم، از شما مىپرسند و نه آنچه شما مىکنید، از ما پرسیده مىشود؛ نیز ما را از یادآورى گذشته بازمىدارد و به احترام به دیگرى وامىدارد. در آیه دیگرى که ما را از دشنامگویى حتى به خدایان مشرکان نهى کرده است نیز این گرایش کاملاً مشهود است.
ششم:علاوه بر همه اینها، اختلاف روشهاى استدلال و شیوههاى استنباط نیز مانع از همسویى نتیجهگیرىهاست و بنابراین باید در راستاى تحقق موارد زیر کوشش کرد:
۱- رهایى از هرگونه پیشداورى، پیش از آغاز گفتگوها.
۲- توافق بر شیوه واحدى براى استنباط، که البته کار چندان دشوارى هم نیست.
۳-تعیین دقیق مسأله مورد گفتگو تا چنان نباشد که هرطرف به مسأله یا مفهومى نظر داشته باشد که دیگرى را با آن کارى نیست.
پرویز حاجی زاده کارشناس ارشد سیاسی و مسائل بین الملل