به گزارش خبرنگار سینمایی کمال مهر، نشست رهیافتهای انتقادی به مفهوم سینمای ملی که امروز درباره مفهوم سینمای ملی و نظریههای انتقادی در این باره در حوزه مطالعات فرهنگی در حاشیه جشنواره عمار برگزار شد سخنرانش شهاب اسفندیاری بود.
وی در این نشست گفت: اینکه اساساً سینمای ملی یک مفهوم واضح و مشخص است یا هنوز هم جای تعریف دارد یکی از مهمترین محلهای اختلاف درباره این مفهوم است.
اسفندیاری افزود: سینمای ملی نسبت مستقیم با ملیت دارد و به همین دلیل قبل از هر چیز باید هویت ملی را تعریف کنیم چراکه کلمه ملی در هر دورهای از زمان بار معنایی متفاوتی دارد.
وی با بیان اینکه خاستگاه تاریخی ملیگرایی در اروپا به بعد از انقلاب صنعتی برمیگردد، تصریح کرد: به همین دلیل مفهوم مدرن ملت را نباید با مفهوم مردم یکی بگیریم همچنین که در امتداد پروژه دولت ـ ملت مفهوم استعمار را به همراه داشتیم.
اسفندیاری افزود: در کشور خودمان نیز بعد از حکومت رضاخان نوع جدیدی از ملیگرایی به وجود آمد که دین و اسلام را به حاشیه راند که در همین دوره تعارض و تضاد بین اسلامگرایان و ملیگرایان به وجود آمد که پس از آن دو دهه طول کشید تا شاهد آشتی فرهنگ ملی و دینی بودیم و بار معنایی کلمه ملی مجدداً مثبت شد.
این چهره دانشگاهی و سینمایی با طرح سوالاتی از قبیسل اینکه «نسبت سینمای ملی با جشنوارهای مانند عمار چیست؟»، «آیا سینمای ملی بخشی از سینمای اسلامی است و یا برعکس؟»، «آیا این دو با همپوشانی دارند و یا در تضاد یکدیگر عمل میکنند؟»، گفت: تا دهه ۸۰ میلادی در محافل دانشگاهی غرب هم صحبت چندانی از سینمای ملی نمیشد و منظورشان از سینمای ملی فقط آثار غیرهالیوودی بود و طرد و شمول همیشه یکی از ویژگیهای سینمای ملی بود که دو حسن آن قدرت و سیاست است.
وی افزود: این در حالی است که سینمای ملی را نمیتوانیم مجموعهای مشخص از فیلمهای مشخصی بدانیم زیرا مفهوم آن به مراتب گستردهتر و جامعتر است.
اسفندیاری به نظریهای دیگر در عرصه سینما اشاره و تصریح کرد: در نظریه دیگر، سینما به عنوان سلاح اقتصادی ـ فرهنگی مطرح میشود پیش از اینکه دولتها اهمیت سینما را دریابند سینمای صامت، جهانیتر و فراگیرتر، دنیا را در بر گرفته بود ولی از زمانی که دولتهای اروپایی به اهمیت ابزار سینما پی بردند و روی آن مانور دادند که ماهیت آن تغییر پیدا کرد.
وی در ادامه به نظریه دیگری اشاره کرد و افزود: طبق یک نظریه سینما را میتوان در سه بسته سینمای جهانی، سینمای بینالمللی و سینمای ملی تفکیک کرد که سینمای جهانی فقط مربوط به هالیوود است که با قدرتی تمام همه دنیا را در بر گرفته است.
اسفندیاری ادامه داد: سینمای بینالمللی مربوط به فیلمهای جشنوارهای و هنری است که به طرز خودآگاهی سعی میکنند ملی باشند اما این اتفاق نمیافتد و سینمای ملی فیلمهایی است که در داخل کشور با هزینههای متوسط و مفاهیم معمولی و درونمرزی ساخته میشوند.
این منتقد سینما در ادامه بررسی نظریههای سینمای ملی، گفت: در نظریهای دیگر مفهوم سینمای ملی را فقط و فقط باید در تقابل هالیوود بدانیم که از مضرات این نظریه این است که ذاتاً روی آن ارزشگذاری میکنیم و می گوییم چون سینمای هالیوود ذاتاً بد است، سینمای ملی خوب است.
وی افزود: در نظریههای گوناگون ۶ تعریف دیگر میتوان از سینمای ملی ارائه داد ۱- سینمای جشنوارهای که با یارانههای دولتی در سطح معمولی ساخته میشود ۲- سینمایی که نه تنها میخواهد خود را از هالیوود جلوتر بزند بلکه سینمای جشنوارهای را هم قبول ندارد و حرکتی شبیه جشنواره عمار در پیش میگیرد. ۳- سینمای سرگرمکننده اروپایی که مدعیاند در برابر هالیوود ایستادهاند ۴- گونهای از سینمای کشورهای انگلیسی زبان که میخواهند هالیوود را تبلیغ کنند ۵- سینمای سیاهان آمریکا به خصوص وقتی مربوط به اقوامی میشود که ادعاهای جداییطلبانه دارند که حتی در کشور ما هم بحث سینمای قومی قابل طرح و مسئلهساز است که هویت ملی در فیلمهایی که وابسته به قدرت و حکومت است و مفهوم ثابتی نمیپذیرد.
اسفندیاری در پایان بحث خود گفت: در جمعبندی این بحث این سؤالات پیش میآید که آیا در شرایط امروزه هم معنای سینمای ملی مفید است یا سینمای ملی افرادی است که برای سرکوب کردن تفاوتهای فرهنگی اقوام مختلف دنیا و یا وسیلهای برای تبلیغ حکومتها به آن شکلی که میخواهند حرکت میکنند.
وی افزود: از سویی دیگر اگر سینمای ملی را بکوبیم و به آن بها ندهیم سینمای هالیوود را برنده اعلام کردیم که در حال حاضر هم چه مجاز و چه غیرمجاز در کشور ما هم توزیع میشود از همین جنس است.
اسفندیاری ادامه داد: ما خواهان آن هستیم که سینمایی ملی داشته باشیم که رنگ و بوی انقلابی و اسلامی داشته باشد و در شأن و کیفیتی در خور باشد که خجالت نکشیم تا آن را در برابر هالیوود علم کنیم و آخرین نکته اینکه مسئله سینمای دینی آمیختهای از سیاست، قدرت و مفاهیم بینالمللی است و ربطی به تعریف مضحکی که امثال مخملباف از این سینما ارائه میدهند ندارد و این سینما به عنوان یک جریان مهم و تجلی هویتِ بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی را تشکیل میدهد.