به گزارش گروه مهدویت و آخرالزمان «کمال مهر»؛
«اميد»، از مسائل مهم و اساسي در عرصه فرد و اجتماع است و براي بسياري از مسائل اجتماعي نقشي محوري دارد؛ و محرک ذاتي و اصلي زندگي و عامل پويايي روان انسان است.
بديهي است، موضوع اميد در اديان، مخصوصا اديان ابراهيمي که داعيه اصلاح فرد و اجتماع را دارند، به نحو ويژهاي مطرح گردد، اين اميد در اديان ابراهيمي در سه مقوله اصلي: اميد به آينده، اميد به آخرالزمان، و اميد به آمدن منجي، قابل دسته بندي است. به عبارت ديگر، آموزههاي ديني مرتبط با موضوع اميد در اديان ابراهيمي در جهت ايجاد اميد در اين سه محور ميباشد:
1. اميد به آينده: اين آموزهها در صدد ايجاد روحيه اميد به آينده و عدم ياس از وضعيت موجود است.
2. اميد به آخرالزمان: اين دوره ميعادگاه اميد بشر و از اهميت ويژهاي برخوردار است. در بخش اول آن، تاريکي و خطر و آسيب و در بخش دوم، سراسر نور و زيبايي و عدالت است.
3. اميد به آمدن منجي: اين اميد، بر آمدن فردي الاهي از نسل پاکان منطبق و متصور ميگردد و نسبت به دو اميد قبل از جايگاه ويژهاي برخوردار است؛ چون از طرفي مکمل مقوله اميد است و از طرفي مهمترين مصداق براي اميد به آينده و آخرالزمان ميباشد. اميد به منجي است که پويايي و نشاط و معنابخشي در جامعه ايجاد ميشود و پناهگاهي معنوي براي مردم و زمينهساز رشد و تعالي بشر و محرکي براي نبرد با ظلم و ستم و انقلاب ميگردد و تسکين دهندهاي قوي براي مصائب و مشکلات ميباشد و طبعاً از عوامل مهم انسجام اجتماعي به شمار ميرود.
بديهي است هر کدام از اديان که تصور واضحتري نسبت به اميد و منجي ارائه كند، در رسيدن به کارکردهاي فردي و اجتماعي موعود باوري، توفيق بيشتري (هم از لحاظ کمي و هم از لحاظ کيفي) مييابد. در اين بين، مذهب شيعه، نسبت به مقوله اميد نگرشي خاص و ويژه ارائه ميکند که از همه اديان و مذاهب متمايز است. اين اميد به آينده و آخرالزمان و منجي، در نگرش شيعي، در بسياري از مسائل فردي و اجتماعي نقش محوري و کليدي به خود گرفته است.
واژگان كليدي: اميد، منجي، اديان ابراهيمي، آخرالزمان، آينده، مسيحيت، يهوديت.
مقدمه
اميد، محرک ذاتي و اصلي زندگي و عامل پويايي روان انسان بوده و براي به فعليت رسيدن خواستههاي بشر، بستري مناسب ميباشد. تنها با کمک اميد است که ميتوان به قوا و پتانسيلهاي نهفته دروني، جامه عمل پوشاند. اميد، زندگي را زيبا و هدفمند ميکند و براي مواجهه با مشکلات و سختيها ابناي بشر را مجهز ميسازد.
اميد، از نعمتهاي الاهي و رحمتي از جانب حق تعالي براي بندگان است؛ چنان که نبي مکرم6 ميفرمايند:
اميد، رحمت خدا براى امت من است. اگر اميد نبود، مادرى فرزند خود را شير نمىداد (پاينده،1382: 344).
انسان اميدوار، در رويارويي با پديدهها و جهان اطراف خود نگرشي مثبت و سازنده دارد و انسان نا اميد، چون از آينده خويش مايوس است، زندگي را خسته کننده و ملال آور ميداند و اگر با نور اميد، خود را از تاريكي نااميدي نجات ندهد، کمکم پايههاي عقيده و زندگي او سست و شکننده ميشود. اهميت اين مطلب، زماني روشنتر ميشود که بدانيم افسردگي، به عنوان بيماري قرن، شايعترين و دشوارترين اختلالي است که انسان معاصر با آن مواجه است.[3]
اميد، در اديان ابراهيمي به نحوي خاص، مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته است. با بررسي آموزههاي مرتبط با موضوع اميد، ميتوان اين آموزهها را در سه مقوله اصلي: اميد به آينده، اميد به آخرالزمان و اميد به منجي، دسته بندي کرد. به عبارت ديگر، آموزههاي ديني مرتبط با موضوع اميد در اديان ابراهيمي در جهت ايجاد اميد، در اين سه محور است.
از آنجا که بستر اين اميد در فرد، به نوع نگاه او به قدرت لا يزال الاهي وابسته است؛ هر ديني که تصويري والاتر و جامع از اين قدرت الاهي براي پيروان خود ترسيم کند، نور اميد را در دل پيروان خود فروزانتر خواهد ساخت و در نتيجه از کارکردهاي مهم آن بهرهاي بيشتر و والاتر خواهد برد.
طبيعي است موضوع اميد در اديان، مخصوصا اديان ابراهيمي که داعيه اصلاح فرد و اجتماع را دارند، به نحوي خاص و ويژه مطرح گردد و در مذهب شيعه که نسبت به قدرت الاهي بهترين نگرش را ارائه کرده و بالاترين برنامه را براي اصلاح فرد و اجتماع در دستور کار خود دارد، موضوعاتي چون اميد و انتظار فرج و گشايش، از جايگاه والايي برخوردار باشند.
1. اميد به آينده
انسان اميدوار همواره مسيري رو به جلو دارد و آينده نگر است. او آينده را روشن و دست يافتني دانسته و خواسته امروز خود را در فردا ميجويد. او ميداند که بايد از وضعيت نامطلوب امروز گذر کند و فردا را بطلبد و روحيه خمودي و تنبلي، آفت اصلي راه است.
دوآنشولتس، سلامت رواني را پيشنگر ميداند، نه پسنگر. او دورنما را وضعيتي ميداند كه شخص اميدوار است روي دهد، نه آنچه پيشتر روي داده است و دگرگونپذير نيست (حاتمي، 1385: 159). آلپورت، نيز معتقد است افراد سالم کساني هستند که به آينده مينگرند و حتي در آينده زندگي ميکنند او ميگويد:
راهنماي اشخاص بالغ، زمان حال و هدفها و انتظارهايي است که از آينده دارند. افراد سالم به آينده مىانديشند و در آينده زندگى مىكنند (پور سيد آقايي، 1388: 114).
هاکس، اميد را آرزو و انتظار براي چيزهاي نيك و مقاصد پسنديده ميداند و معتقد است که اميد، مؤمنين را بر احتمال امتحانات حاليّه اين جهان تقويت ميدهد و ايشان را غيور ميسازد (هاکس، 1377: 108).
انسان همواره تشنه معارف و معنويتي است که اميد به آينده در راس آن تجلي کند. از اين رو همه اديان و مذاهب اخلاق محور، با ترسيم آيندهاي روشن، به انسان اميد به آينده و به خواستههاي متعالياش نويد وصال دادهاند؛ مخصوصا براي مديريت بحرانها و سختيهاي بزرگ، به ايجاد روحيه اميد در دل پيروان خود همت گماشته و در صدد برافروختهتر کردن اين شعله کم فروغ بودهاند.
در اين بين، اديان ابراهيمي که طلايه دار ايجاد چنين روحيهاي در بين پيروان خود ميباشند، همواره نور اميد را در ضمير پيروان خود فروزان نگه داشته و فرا رسيدن فرج و گشايش و عبور از وضعيت نا مطلوب و بد موجود را نويد دادهاند و با ترويج فرهنگ اميد به آينده و آموزه انتظار، بحرانها را مديريت کرده و متذکر شدهاند که در آيندهاي نه چندان دور، همه چيز به کام آنها خواهد بود.
الف – اميد به آينده در آيين يهود
آيين يهود با سابقهاي بيش از چهار هزار سال، ترسيم خاص قومي نسبت به آينده ارائه ميکند. به عبارت ديگر، خود را قوم برگزيده الاهي ميدانند و معتقدند آيندهي روشني در انتظار آنهاست و اين عبارت کتاب مقدس ميان يهوديان رايج است:
اگر چه ابتدايت صغير ميبود؛ عاقبت تو بسيار رفيع ميگرديد (ايوب 8: 7).
و نويسنده کتاب انتظار مسيحا در اين باره مينويسد:
يهوديان با گذشتهاي تيره و تار در انتظار آينده بهتر بودند که پايان رنجهاي خود را در آن بجويند. کاميابي و فضيلت را نه در دوران طلايي گذشته، بلکه در آينده ميجويند (گرينستون، 1387: 18).
و تورات اين اميد را به اين نحو ذکر ميدهد:
اهالي اورشليم را دلداري دهيد و به آنان بگوييد که روزهاي سخت ايشان به سر آمده و گناهانشانبخشيده شده است (اشعيا 40: 2).
اميد به آينده در يهوديان با فراز و نشيبهايي همراه بوده است که دوران اوج اين اميد را بعد از اسارتهاي بابلي در سال 586 قبل از ميلاد بايد دانست و از آن دوران، همواره رسيدن به آرمان نجات خود را اميد دارند و نقش انبيا در اين دوران، براي ايجاد اين روحيه پر رنگ است.
يکي از پيامبراني که در اين زمينه نقش مهمي براي يهوديان داشته است، حزقيل بود. او اسيران را به داشتن ايمان به خداوند و نجات او فرا ميخواند تا دوباره به يهودا بازگردند (کلاپرمن، 1349، ج 1: 192). به اعتقاد برخي، حتي هدف کتاب دانيال به عنوان اول کتاب مکاشفهاي، ايجاد و تقويت روحيه اميد به رهايي قوم از ناملايمات و تحقق وعده الاهي و تحول و تغيير وضعيت آنها بوده است (كلباسي اشتري،1385: 145).
اين اميد، به قدري براي يهود اهميت داشت که در سده اخير به انحراف و سوء برداشت از اين اعتقاد منجر گرديد و جريان صهيونيسم مذهبي شکل گرفت. اين جريان، صرف اميد به رهايي يهوديان را در آخرالزمان کافي نميداند، بلكه در کنار اين اميد، وظيفهاي براي خود تعريف ميکند که بايد خود به تشکيل حکومت و تصرف ارض موعود بپردازند تا اين اميد هرچه زودتر محقق گردد.
ب- اميد به آينده در آيين مسيحيت
هرچند آيين مسيحيت در بسياري از موارد، همچون متون ديني و اعتقاد به انبيا و برخي قوانين با دين يهود مشترک است و به نحوي برآمده از آن دين ميباشد؛ با گذر زمان در هويت ديني جديد و متفاوت با آيين يهود گسترش يافت.
در مسيحيت، اميد و مژده به آينده جايگاه ويژهاي دارد؛ حتي بنا بر نظر ميشل، نويسنده کتاب «کلام مسيحي»، نام کتاب مقدس (انجيل) هم گوياي اين امر است. ايشان معتقد است واژه انجيل برگرفته از واژه يوناني euangelion به معناي مژده است (ميشل، 1387: 43)؛ بدان معنا که بايد اين مژده و اميد را در آينده جستوجو کرد و اميدوار بود.
بنابر آموزههاي انجيل، آنچه بستر اميد است وآن را ايجاد ميکند، ايمان است. به عبارت ديگر، ايمان به خداوند زمينه ساز اميد است. در رساله عبرانيان چنين آمده است:
از آن جهت که شريعت هيچ چيز را کامل نميگرداند؛ هم برآوردن اميد نيکوتر، که به آن تقرّب به خدا ميجوييم (عبرانيان 7: 19).
مراد از ايمان، همان آمادگي براي اعتماد به وعدههاي خداوند و نيز اعتماد به صداقت و خوش عهدي خدايي است که چنان وعدههايي داده است (مک گراس، 1384: 461).
كارل لاوت، الاهيدان اُرتدكس روسي انديشه مسيحيت را بر اميد به پايان تعارضات و مصيبتها متكي ميداند و ضمن آنكه اين اميد را مقبول همه نسلها دانسته؛ آن را بستر اعتقاد به معاد معرفي كرده است (كنت، جان، 1383، ص149). به عبارت ديگر اميد در مسيحيت نقش محوري و داراي كاركردي ويژه است كه هرچند يك مسيحي از اين اميد فاصله بگيرد در واقع از عقايد مهمه و اصلي آئين خود دور شده و موجبات بياعتقادي در او فراهم گرديده است.
ج- اميد به آينده در آيين اسلام
اسلام براي مبارزه با خمودگي و نااميدي، مسئله «انتظار فرج» را تبيين[4] و همواره موجبات رسيدن به بالاترين مرتبه اميد را فراهم ميکند تا درون انسان، چون دژي محکم در برابر ناملايمات سخت گردد و مديريت برون رفت از مشکلات را فرا گيرد.
شهيد مطهري معتقد است که اصل «انتظار فرج» از يك اصل كلى اسلامى و قرآنى ديگر استنتاج مىشود و آن اصل «حرمت يأس از رَوح اللَّه» است. مردم مؤمن، به عنايات الاهى، هرگز و در هيچ شرايطى اميد خويش را از دست نمىدهند و تسليم يأس و نااميدى و بيهودهگرايى نمىگردند (مطهرى، 1387، ج24: 406).
اگر بستر اعتقادي مسلمان بر مبناي آموزههاي وحياني و صحيح شکل گيرد، نور اميد به آينده و انتظار فرج و گشايش براي او فراهم ميگردد و هرچه اين اعتقاد از عمق بيشتري برخوردار باشد، بيشک نور اميد به آينده فروزانتر خواهد بود و موجبات بهتري براي کاهش فشارهاي دروني را فراهم ميکند.
در متون ديني اسلام، اميد خود موضوعيت دارد:
انتظار الفرج من اعظمِ الفرج (شيخ صدوق، 1395، ج1: 320).
اين نكته، به عنوان عملي که محبوب الاهي است، بر شمرده شده؛ چنان که امير المومنان7 ميفرمايند:
همانا دوستداشتنيترين کارها در پيشگاه خداوند انتظار فرج است تا وقتي که مؤمن اين حالت خود را حفظ کند (مجلسى، 1378: 894).
انتظار فرج در بيانات مبارک نبي اسلام6 خود عبادت است:
انتظار الفرج عبادة (طوسى، 1414: 405).
حتي بالاترين عبادت دانسته شده است:
افضل اعمال امّتي انتظار الفرج (ابن بابويه، 1385، ج 1: 4).
نبي مکرم و ائمه اطهار:، عملاً همواره مومنين را به اميدوار بودن نسبت به آينده و پايانپذيري مشکلات توجه دادهاند ؛ چنان كه اميرمؤمنان7 در اين باره ميفرمايند:
إِنّ للمحنِ غايات و للغايات نهايات؛ به درستى كه از براى محنتها مدّتهاست، و از براى مدّتها پايانهاست (تميمى آمدى، 1366: 102).
آنان همواره در هنگامههاي سختي و بروز مشکلات به پيروان خود، اميدوار بودن به آينده را دستور دادهاند. امام صادق7 ميفرمايند:
فإنّ اللّه سيجعل لك فرجا (كلينى، 1407، ج2: 250).
نتيجه اين اميد را جستن هدف و رسيدن به آن برشمردهاند؛ چنانكه امام علي7 ميفرمايند:
فإنّ كلّ راج طالب؛ هر اميدواري جوينده است (همان، ج 2: 343).
2. اميد به آخرالزمان
بشر همواره نسبت به سرنوشت خود نگران بوده است. اين دغدغه و نگراني با نگرشي کوتاه به تاريخ گذشته حيات بشر به دست ميآيد. انسان برمبناي فطرت الاهي خود و مباني ديني، آينده را روشن ميداند؛ اما نسبت به آخرين برهه از آينده که به آخرالزمان شهرت يافته است؛ نگرش ويژهاي دارد؛ چون دراين برهه از زمان است که آخرين اميد بشر محقق ميگردد.
اديان ابراهيمي، ضمن تاييد و تبيين اين دوره، اميد بشر را به اين قطعه زماني معطوف کرده و آخرالزمان را برههاي خاص و متمايز از گذشته ميدانند که اين، خود به دو دوره تقسيم ميشود:
الف – دوره اول: مشخصه اصلي آن، ظلم و ناعدالتي در همه ابعاد و عرصههاي زندگي بشر است. اين دوره آبستن حوادث و لغزشگاههاي بسياري است. اين اديان ضمن تبيين اين دوره و تذکر به پيروان خود، براي برون رفت از مشکلات اين دوره، راهكارهايي ارائه کردهاند.
ب- دوره دوم: همان دوره زيبا و سرشار از عدالت در همه عرصههاي زندگي بشر است. در اين دوره به تمام اميد و خواستههاي والاي انسان در سايهسار حکومت عدل الاهي جامه عمل پوشانده خواهد شد.
براي مباحثي در زمينه آمدن موعود، جاودانگي روح، پايان اين جهان و فرارسيدن جهان ديگر، واژه «اسكاتولوژي» به كار ميرود.
الف – اميد به آخرالزمان در آيين يهود
باور رايج قوم يهود اين است که ظهور «ماشيح» در آخرالزمان صورت ميگيرد و در اين دوره است که عزت از دست رفته قوم يهود باز ميآيد و آنها به ارض موعود و مقدس خود باز گشته، به باز سازي هيکل سليمان ميپردازند. پيشگوييهاي حزقيال نبي در تورات، ترسيم كننده آخر الزمان است.
در بيشتر عبارات کتاب مقدس يهود، آخرالزمان به معناي «روز خداوند» و «روز انتقام از گنهکاران و پاداش به نيکوکاران» است که هم به معناي پايان جهان و شروع قيامت و عالم جديد و هم به معناي پيروزي قوم برگزيده خداوند و حکومت آن بر سرتاسر جهان و شکست اهريمن است ؛ دوراني که انتظار قوم يهود به سر ميآيد و وعده الاهي تحقق مييابد (محمدي، 1390: 60).
در تومارهاي بحر الميت، «روز داوري» و «روز خداوند» بسيار نزديك تصور شده است. نويسندگان اين تومارها، از پيروان خود ميخواهند هرلحظه منتظر فرارسيدن آن روز باشند. يكي از اين تومارها، «جنگ فرزندان نور با فرزندان ظلمت» نام دارد. اين تومار جنگ بزرگي را شرح ميدهد كه در آخر الزمان ميان نيروهاي خير و شر درخواهد گرفت و سرانجام پس از چهل سال، فرزندان نور به ياري خداوند و فرشتگان، بر فرزندان ظلمت و نيروهاي شيطاني پيروز خواهند شد. تومار ديگري به نام «سرود شكرگزاري» از داوري بزرگ و پاك شدن جهان از گناه، فساد، مرگ و نو شدن هستي سخن ميگويد و حتي در نوشتههاي پس از اسارت بابل، بازگشت الياس نبي، با آخر الزمان پيوند خورده است. او به منزلة پيشاهنگ ماشيح مطرح ميشود. الياس در واداشتن يهود به توبه و پيريزي صلح و آرامشميان طبقات مختلف و برگرداندن دلهاي پدران و فرزندان به يكديگر نقش مهمي خواهد داشت (رسول زاده، 1389: 67).
ب- اميد به آخرالزمان در آيين مسيحيت
حيات مسيحيت بر اعتقاد به بازگشت دوباره «مسيح» در آخرالزمان استوار است و خود، عاملي مهم براي پويايي و تحرک اين دين به شمار ميرود. مسيحيان معتقدند مسيح براي کفاره گناه نخستين به صليب شد و به آسمان بازگشت و براي کارکرد آخرت شناسانه خود، به زمين باز ميگردد که اين بازگشت، در آخرالزمان صورت ميپذيرد. از اين رو همواره اميد فرد مسيحي به آخرالزمان پيوند خورده است.
آخر الزمان در مسيحيت، دورهاي است كه در آن، عيسي بازميگردد و «روز عظيم» آغاز ميشود. در آن روز، داوري نهايي انجام ميشود و انسان به پاداش و كيفر كار نيك و بد خود ميرسد. بنابراين، در مسيحيت، آخر الزمان و آخرت انطباق دارند (رسول زاده، 1389: 67). مکاشفه توحنا تبين كننده دوران آخرالزمان در دين مسيحيت ميباشد.
وبر، معتقد است که اميد به آخرالزمان، در مسيحيان اوليه در اوج بوده است. او ميگويد: مسيحيان اوليه سرشار از اميد به معاد و دلبستگي به آخرت بودند (شجاعي زند، 1379: 111) اما در قرون بعد، با انحرافاتي كه در ميان آنان مخصوصا در قرون وسطا صورت پذيرفت، اين اميد شيب نزولي به خود گرفته و کم رنگ شده است.
ج- اميد به آخرالزمان در آيين اسلام
با مطالعه متون اسلامي به دو نگاه آخرت شناسانه بر ميخوريم:
الف- آخرتي به معناي معاد و قيامت که مراد، رستاخيز نهايي و قيامت کبراست که آن، با رستاخيز همه مردگان و حضور در دادگاه عدل الاهي شروع ميشود و سرآغاز زندگي جاودانه انسان است.
ب- آخرتي به معناي آخرالزمان که اين دوره، در همين دنيا و قبل از برپايي قيامت صورت ميگيرد و خود به دو بخش تقسيم ميگردد:
1) بخش اول که با ظلم و انحطاط واقعي بشر همراه است.
2) بخش دوم که با ظهور مهدي4 از نسل پيامبر خاتم6 شروع ميگردد و به حاکميت دين مبين اسلام منجر خواهد شد. اين دوره، دوره تجلي واقعي حق و عدالت در همين دنيا ست.
امتياز دين اسلام نسبت به دو دين ديگر، در آن است که نجات بشر و پيروزي دين حق در نهايت، هم در دنيا و هم در آخرت است و اين باعث اميدواري بيشتر مردم و جامعه ميگردد (محمدي، 1390: 276).
همه مسلمانان، بر مبناي قرآن و احاديث نبوي، اميد خود را به بخش دوم آخرالزمان معطوف كردهاند و به مهدياي معتقد هستند که در آخرالزمان ظهور ميکند و: «هو إمامٌ يَخْرُجُ في آخِرِ الزَّمانِ» (ابن أبي زينب، 1397: 9) و به دوراني اميدوارند که در سايه قدرت الاهي حکومت صالحان و عدل برپا خواهد شد. امام علي7 در وصف ياران منجي عالم بشريت ميفرمايد:
رِجال مؤمنون عرفوا اللّـه حقّ معرِفته و هم أَنصار الْمهْديّ في آخرِ الزّمان (مجلسى، 1403، ج57: 229).
3. اميد به آمدن منجي
اميد به آمدن مصلحي بزرگ در آينده و استقرار عدل و عدالت از مشترکات همه اديان است و از آنجا که اين نكته بر آمده از فطرت ابناي بشر است، مورد قبول و اتفاق همه مردم ميباشد و اين انديشه، با وجود آدمي، آميخته شده و به قوم يا دين يا مذهب منحصر نميشود.
از اصليترين آموزههاي پيامبران در اديان جهان، نويد و ايجاد نور اميد در دل پيروان خود، نسبت به آمدن مصلحي الاهي براي برپايي حکومت شايستگان است. اديان غير الاهي نيز براي اين خواسته فطري بشر راهکاري ترسيم كرده و مصداقي براي اين نداي دروني ارائه كردهاند.
اميد به مردي الاهي از نسل پاکان که براي رهايي بشر سرخورده و ستم ديده پا به عرصه خواهد گذاشت و حکومت عدل الاهي را پايهگذاري خواهد کرد و به اميد بشر به آينده و آخرالزمان جامه عمل خواهد پوشاند ؛ از اصول حتمي در اديان ابراهيمي است و نسبت به دو اميد قبل جايگاه ويژه و بالاتري دارد و به نحوي مکمل و مصداقي براي اميد در آينده و اميد به آخرالزمان ميباشد.
الف – اميد به منجي در آيين يهود
يهوديان همواره به آمدن موعود (ماشيح) اميدوارند تا واسطه رساندن آنان به ارض موعود گردد. آنها به آمدن موعودي اميدوار هستند که تاييد يافته از طرف «يهوه» و داراي موهبت و قدرت الاهي است. او ميآيد تا قوم برگزيده يهوه را با عزت به ارض موعود رهنمون گردد.
ظهور مسيحا و اميد به آيندهاي روشن، از اصليترين آموزه يهود است (طاهري، 1390: 216). يهوديان از زمان حضرت داوود، همواره منتظر ظهور ماشيح بوده و ميباشند و پيش از او «الياهو»، منادي ظهور ماشيح خواهد بود (کلاپرمن، 1349، ج 2: 154).
آنان بر اساس باوري ديرينه معتقدند كه خدا از ميان همه ملتها، آنان را برگزيده است و تيرهروزيهاي آنان با آمدن فرزندي از نسل داوود به پايان خواهد رسيد. آنان با وجود اين باور و اميد به آن آينده، سختيهايي چون اسارت، تبعيد، پراكندگي و غارت همسايگان را تحمل كردهاند (صادقنيا،1386: 173).
يهوديان همواره به اين جمله کتاب ارميا اميدوار بودهاند «اينک روزي فرا خواهد رسيد که من شخصعادلي را از نسل داوود به پادشاهي منصوب خواهم كرد. او پادشاهي خواهد بود که با حکمت و عدالتحکومت کرده، در سراسر دنيا، عدالت را اجرا خواهد نمود (ارميا 23: 5).
کتاب مقدس يهوديان، روزگار آمدن موعود را اينگونه وصف كرده است:
او با عدالت و صداقت حکومت خواهد کرد. در آن زمان گرگ و بره در کنار هم به سر خواهند برد؛ پلنگ و بزغاله با هم خواهند خوابيد؛ گوساله با شير راه خواهد رفت و يک کودک، آنها را به هر جا که بخواهد، خواهد راند. گاو در کنار خرس خواهد چريد؛ بچه خرس و گوساله در کنار هم خواهند خوابيد، و شير مانند گاو علف خواهد خورد. بچه شيرخوار در ميان مارها، بدون خطر بازي خواهد کرد؛ و طفلي که از شير گرفته شده باشد، دست خود را داخل لانه افعي خواهد کرد، بيآنکه آسيب ببيند (اشعيا، 11: 6-9).
ب- اميد به منجي در آيين مسيحيت
از آنجا که شکل گيري مسيحيت بر مبناي بازگشت دوباره مسيح است؛ در اين آيين، اميد و شوق به بازگشت مسيح (در قالب منجي) از جايگاه ويژه و با اهميتي برخوردار است.
در واقع، اعتقاد به رستاخيز عيسي بود که گروهي از يهوديان سده اول ميلادي، با قبول و ترويج آن، راه را از آموزههاي يهودي جدا کرده و ديني جديد (مسيحيت) تاسيس كرده و همواره نور اميد به آمدن دوباره مسيح را در دل پيروان خود روشن نگه داشتهاند. اين اعتقاد، به سنگ زير بناي ايمان فردي مسيحي تبديل گشت:
زيرا انسان با قلب، ايمان ميآورد و نيک محسوب ميگردد و با لبهاي خود به ايمانش اعتراف ميکند و نجات ميبايد (روميان 10: 9).
موضوع بازگشت مسيح، در انجيل، بيش از سيصد مرتبه مورد بررسي قرار گرفته که گوياي اهميت والاي آن است. فرد مسيحي مؤمن، همواره در انتظار بازگشت شكوهمند مسيح خواهد بود تا با او در ملكوت الاهي همراه گردد.
جامعه مسيحيت در آغاز، باور داشت که عيسي به زودي با شکوه تمام باز ميگردد و به اين دليل، بيصبرانه منتظر روز پاياني بودند (ميشل، 1387: 100). نويسنده کتاب قاموس کتاب مقدس ميگويد:
مسيح اميد تمام مؤمنين است؛ زيرا تمام اعتماد ايشان بر اوست و در آمدن دوباره او، اميد جلال ايشان صورت ميگيرد و تحقق فعلي پيدا ميكند (هاکس، 1377: 108).
فرد مسيحي همواره به تحقق اين فراز کتاب مقدس اميدوار است که ديگر طولي نخواهد کشيد و آنکه قرار است بيايد؛ خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد (رساله به عبرانيان10: 37). او ميآيد تا به همه ايمان و اميد آنها جامه عمل پوشانده و آنان را به کمال برساند:
در روزي که او ميآيد، از مقدّسين خود جلال خواهد يافت و تمام ايمانداران از ديدن او متعجّب خواهند شد و شما نيز جزء آنها خواهيد بود؛ زيرا به شهادت ما ايمان آورديد. به اين سبب، ما هميشه براي شما دعا ميکنيم که خداي ما، شما را شايسته دعوت خود گرداند و همه آرزوهاي نيکوي شما را برآورد و فعاليتهاي شما را که از ايمان سرچشمه ميگيرد، با قدرت خود به کمال برساند! (دوم تسالونيکيان1: 10- 11).
ج- اميد به منجي در آيين اسلام
از آنجا که پيروزي جريان حق و عدالت بر باطل و ظلم، خواسته فطري هر انسان است ؛ اديان بزرگ ظهور فردي را براي به ثمر رساندن اين خواسته بشر نويد دادهاند. در اين بين، دين اسلام، مخصوصا با نگرش شيعي آن، نسبت به اين انگاره تبيين گستردهتري صورت داده است. ظهور مردي از اهل بيت پيامبر6 به نام مهدي4 که عدالت را در گستره عالم اجرايي کند، همواره مورد انتظار و اميد مسلمانان بوده است.
قرآن و سنت نبوي6 مهمترين منبع و خواستگاه شکل گيري اين انديشه ميباشد.
در قرآن، به منجي مورد نظر اسلام توجه ويژه شده؛ مانند، پيروزي حق بر باطل (فتح: 28؛ توبه:33؛ مجادله: 56؛ انفال: 7؛ صافات: 172و انبياء: 18) و تشکيل حکومت مستضعفان و صالحان (انبياء: 105؛ اعراف: 128؛ قصص:5 و نور: 55) نويد داده شده که مصداق اتم و اکمل آن «مهدويت» تلقي ميشود.
سنت نبوي در اسلام، در بردارنده تمام چيزي است که براي تاسيس آموزه منجي موعود در مجموعه آموزههاي دين لازم است. روايات فراواني آشکارا منجي موعود اسلام را با اسم و عنوان معرفي ميکند. اين احاديث در بر دارنده جزئيات بسياري درباره شخص منجي، حوادث پيش از او، مقارن ظهور او، و ثمرات و نتايج قيام اوست (محمدي مظفر، 1389: 270).
اين انديشه ميتواند براي ايجاد روحيه اميد و پويايي بهترين نقش را داشته باشد که خود عاملي براي رشد اجتماع، آنهم در همه عرصهها خواهد بود. به عبارت ديگر، باور به مهدويت است که بستر و پيامآور اين اميد است.
اما اميد به منجي، در نگرش شيعه اثنا عشري، از جايگاه والاتري برخوردار است؛ زيرا از طرفي شيعيان، مهدويت را در امتداد امامت و وحي و رابطهاي بين خود و خدا و نيز موعود را آخرين امام و واسطه فيض ميدانند و از طرفي منجي خود را متولد شده و موجود ميدانند که بر جامعه اثر دارد و در ناملايمات و سختيها دستگير آنهاست و از طرفي اعتقاد به انتظار و اميد به فرج را امري مقدس و وظيفهاي شرعي دانستهاند؛ امري در رديف شهادت و جهاد ميباشد:
المنتظر لأمرِنا كالمتشحّط بِدمه في سبِيلِ اللهِ؛ منتظر امر ما مانند كسى است كه در راه خدا به خون خود درغلتد (صدوق، 1380، ج2: 548).
موضوع انتظار ظهور حضرت حجت، آخرين امام زنده و حاضر شيعيان در عصر غيبت، يكي از مهمترين عناصر تفكر شيعي ميباشد. اين عنصر است كه شيعه را از ديگر فرقههاي اسلامي متمايز ميسازد و به عنوان مهمترين عامل تحرك و پويايي شيعيان و اميد آنان به آينده روشن جهان شمرده ميشود. به همين دليل، بزرگترين دغدغه و آرمان انساني آنان، فرارسيدن زمان قيام حضرت بقيتالله الأعظم4 است كه موجب ميشود همواره با شوق فراوان، تعجيل در ظهور آن مصلح جهاني از خداوند بخواهند (صمدي، 1386: 57). به عبارت ديگر، هدف اصلي از انتظار، زنده نگه داشتن روح اميد و نشاط، احساس تعهد و مسئوليت و پيوند روحي با امام موعود است (حاتمي، 1385: 169).
نتيجه
«اميد»، از مسائل مهم و اساسي در عرصه فردي و اجتماع است و براي بسياري از موضوعات اجتماعي نقش محوري دارد. طبيعي است موضوع اميد در اديان، مخصوصا اديان ابراهيمي که داعيه اصلاح فرد و اجتماع را دارند، به نحو خاص و ويژهاي مطرح گردد.
اين موضوع در سه محور مورد بحث و بررسي قرار گرفته است:
1. اميد به آينده: اين نگاه، براي ايجاد روحيه اميد به آينده و عدم ياس از وضعيت موجود است تا ضمن ايجاد بارقههاي اميد، آنها را از خمودي رهايي دهد و با ترسيم آيندهاي بهتر از امروز، موجبات گذر از وضعيت موجود را فراهم سازد.
2. اميد به آخرالزمان: اين محور از اهميت ويژهاي برخوردار است که در قسمت اول آن تاريکي و خطر و آسيبهاي فراواني به چشم ميخورد. اديان ابراهيمي براي حفظ ايمان و برون رفت از اين ورطه، راهکارهايي ارائه کردهاند. قسمت دوم سراسر نور و زيبايي و عدالت است که اين دوره ميعادگاه اميد بشر است.
3. اميد به آمدن منجي: در اين محور، اميد به آمدن فردي الاهي از نسل پاکان متصور ميگردد. اين اميد نسبت به دو اميد قبل از جايگاه ويژهاي برخوردار است؛ چون از طرفي مکمل مقوله اميد است و از طرفي مهمترين مصداق براي اميد به آينده و آخرالزمان ميباشد. اين اميد به منجي است که موجب پويايي و نشاط و معنابخشي در جامعه ميشود؛ پناهگاهي معنوي براي مردم و زمينهساز رشد و تعالي بشر و محرکي براي نبرد با ظلم و ستم و انقلاب قلمداد ميگردد؛ تسکين دهندهاي نيرومند براي پيروزي بر مصايب و مشکلات ميباشد و از عوامل مهم براي انسجام اجتماعي به شمار ميرود.
بديهي است هر کدام از اديان که نسبت به اميد و منجي تصور واضحتري ارائه کنند، در رسيدن به موارد مذكور، هم از لحاظ کمي و هم از لحاظ کيفي توفيق بيشتري دارند. در اين بين، نگرش شيعه از مقوله اميد بيش از همه اديان و مذاهب است که اين اميد و منجي در بسياري از مسائل نقش محوري و کليدي خود را نشان داده، داراي کارکردهاي بسياري است.
منابع
قرآن کريم
1. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم (1397ه.ق). الغيبة، ترجمه علياكبر غفارى، اول، تهران، نشر صدوق.
2. پاينده، ابو القاسم (1382). نهج الفصاحة، چهارم، تهران، دنياى دانش.
3. پور سيد آقايي، زهرا سادات (1388). بررسي تطبيقي شخصيت انسان منتظر با شخصيت سالم از ديدگاه روانشناسي کمال، مشرق موعود، شماره 12، سال سوم، قم، آينده روشن.
4. تميمى آمدى، عبد الواحد (1366). تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ترجمه مصطفى درايتى، قم، دفتر تبليغات.
5. حاتمي، محمدرضا، تجلي اميد در فرهنگ مهدويت، قم، فصلنامه مشرق موعود، پيش شماره، سال اول، تابستان 85.
6. رسول زاده، عباس (بهار1389). آخرالزمان و حيات اخروي در يهوديت و مسيحيت، شماره2، قم، معرفت اديان.
7. شجاعي زند، علي رضا (1379). آنك مسيح… اينك انسان، قم، فصلنامه هفت آسمان، شماره 8، سال دوم.
8. شرفي، محمدرضا (1382). مقدمهاي بر آثار تربيتي و روان شناختي انتظار، شماره 38، قم، موعود.
9. شيخ صدوق (1380). كمال الدين و تمام النعمة، ترجمه پهلوان، اول: قم، دار الحديث.
10. شيخ صدوق (1385). علل الشرائع، اول، قم، كتاب فروشى داورى.
11. شيخ صدوق (1395ه.ق). كمال الدين و تمام النعمة، دوم، تهران، اسلاميه.
12. صادقنيا، مهراب (1386). درآمدي بر آموزه نجاتبخش در مسيحيت، مشرق موعود، شماره 4، سال اول، قم، آينده روشن.
13. صمدي، قنبرعلي (1386). تأثير مردم در تعجيل در ظهور، مشرق موعود، شماره 4، سال اول، قم، آينده روشن.
14. طاهري، محمد حسين (1390). يهوديت، اول، قم، مرکز بين المللي المصطفي.
15. طوسى، محمد بن الحسن (1414ه.ق). الأمالي، اول، قم، دار الثقافة.
16. کلاپرمن، ژيلبرت و ليبي (1349). تاريخ قوم يهود، ترجمه مسعود همتي، اول، تهران، نشر گنج دانش.
17. كتاب مقدس (1895م). ترجمه قديم، سوم، ايلام، بينا.
18. كلباسي اشتري، حسين (1385). عناصر و نوشتههاي پيش گويانه در عهد عتيق، مجله پژوهشهاي فلسفي.
19. كلينى، محمد بن يعقوب (1407ه.ق). الكافي، چهارم، ترجمه على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الإسلامية.
20. كِنت، جان (1383). ويژگي و امكان الاهيات مسيحي در روزگار ما، ترجمه: محمدرضا بيات، شماره 21، سال ششم، قم، هفت آسمان.
21. گرينستون، جوليوس (1387). انتظار مسيحا در آيين يهود، دوم، ترجمه حسين توفيقي، قم، دانشگاه اديان.
22. مجلسى، محمد باقر (1378). مهدى موعود، ترجمه بحار الأنوار، بيست و هشت، تهران، اسلاميه.
23. مجلسى، محمد باقر (1403ه.ق). بحار الأنوار، دوم، بيروت، دار إحياء التراث.
24. محمدي مظفر، محمد حسن (1389). گونه شناسي انديشه منجي موعود درقرآن و سنت نبوي، اول، قم، دانشگاه اديان، 1389ش.
25. محمدي، محمد حسين (1390). آخرالزمان در اديان ابراهيمي، دوم، قم، بنياد حضرت مهدي، چاپ دوم.
26. مطهرى، مرتضي (1387). مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج27، تهران، صدرا.
27. مک گراس، آليستر (1384). الهيات مسيحي، اول، ترجمه بهروز حدادي، قم، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان.
28. ميشل، توماس (1387). کلام مسيحي، سوم، ترجمه حسين توفيقي، قم، دانشگاه اديان.
29. وحيدي مهرجردي، شهاب الدين (1389). در آمدي بر آيين پروتستان، اول، قم، نشر اديان.
30. هاکس، جميز (1377). قاموس کتاب مقدس، اول، تهران، اساطير.
محسن شريعتي دانش آموخته سطح 3 مرکز تخصصي مهدويت
مهراب صادق نيا استاديار دانشگاه اديان و مذاهب
[3]. ر ک : شرفي، محمدرضا، مقدمه اي بر آثار تربيتي و روان شناختي انتظار،موعود، شماره 38:22.
[4]. «انتظار فرج»، مفهوم وسيعي دارد و فرج و ظهور و حضرت مهدي4 از مصاديق اهم اين مقوله است.
منبع:[مجله شماره 41 : فصلنامه علمي – ترويجي امامت و مهدويت – مقالات]