به گزارش خبرنگارکمال مهر، قدرتهای جهانی در یک سده گذشته سعی فراوانی داشته اند تا کشورهای دنیا را به دو گروه “باما” یا “علیه ما” تعریف و تقسیم نمایند، البته و در اکثر اوقات آنها موفق شده اند گروه “باما” را بسیار توسیع دهند.
نظام های کنونی جهان رو به وابسته سازی بودند و نه مستقل سازی چرا که منافع قدرتهای جهانی در عدم استقلال حاکمیت های موجود در دنیا تعریف می شد.
در این میان، کلونی های کوچکی در برخی از کشورها شکل گرفت تا استقلال همه جانبه موطن هایشان را احیاء و سپس تثبیت نمایند.
اقدامات محمد عبده در مصر که از پیشگامان نواندیشی دینی در دنیای اسلام به حساب می آید، نلسون ماندلا در افریقا، جنبش فیدل کاسترو و ارنستو چه گوارا در امریکا نمونه ای از این کلونی های یادشده است که تا اندازه ای در دستیابی به آرمانهایشان -نه لزوما تثبیت آنها – موفق بودند.
مهمترین اقدامات این گروهها مبارزه علیه قدرتهای جهانی و سیستم یکپارچه استکبار بود.
خیزش های اسلامی کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال افریقا متاثر از آینه ی انقلاب اسلامی ایران نمونه های نزدیکتر زمانی به ما محسوب می شوند که برای مخاطب بسیار ملموس تر است.
تمامی عملیات های استقلال طلبی و دین خواهی در کشورهای یادشده با سد عظیمی برای موفقیت حتی در مرحله ی اولیه روبرو بوده اند.
چه گوارا و برخی دیگر از شخصیت های مبارز و برجسته قاره امریکا در آن سالها بصورت علنی توسط سرویس های جاسوسی ایالات متحده دستگیر و بعضا کشته شده اند تا “رویاها و آرمانهای” آنها نیز در خاک دفن شود.
گذشت زمان و گسترش رسانه ها باعث شد تا استکبار برای برخورد و مقابله با این کلونی ها سناریوهای دیگری را برگزیند.
نفوذ در حلقه ی نخست انقلابیون هر کشوری برای جهت دهی و کنترل خیزش های مردم آن کشور، برنامه ای مرموزانه تر به حساب می آمد که هدفش پوکاندن یک انقلاب از درون بود و صدها مزیت نسبت به ترور رهبران آن انقلاب برای غرب داشت.
تغییر مسیر انقلاب مردم مصر در دو سال گذشته، نفوذ در انقلابیون لیبی، مقابله سخت با انقلاب مردم بحرین و… نمونه ای از عملیاتی شدن این طراحی ها دارد.
عینیت یافتن این پروژه های امنیتی در زمان حدوث انقلاب اسلامی مردم ایران واقعیتی انکار ناپذیر است که دشمن توانسته است پس از گذشت سه دهه همچنان از آن بهره ببرد.
سرویس های اطلاعاتی غرب از سالها قبل تحلیلی مبنی بر احتمال وقوع یک انقلاب مردمی و مستقل در ایران را داشته اند هرچند که این احتمال در منظر آنها نزدیک به صفر بوده است اما هیچگاه نسبت به بروز چنین رخدادی بی توجه نبودند و حتی بر پایه ی چنین تحلیلی برنامه ریزی نمودند و ابدا نسبت به ان بی تفاوت ننشستند.
نظام سلطه با “هدایتگری” انقلاب را منحرف یا منهدم می کند!
حاصل این طراحی و برنامه ریزی نفوذ افرادی چون قطب زاده، ابوالحسن بنی صدر، محسن سازگارا و دوستان نزدیک این آقایان به حلقه ی درجه اول و دوم اقلابیون بود بگونه ای که افراد نامبرده همراهان حضرت امام خمینی (ره) از پاریس به تهران بودند.( که البته این افراد بعدها به مهره ی سوخته تبدیل شدند)
طراحی استکبار بگونه ای بود که عامل نفوذی آنها توانست به عنوان رئیس جمهور ایران از فیلترهای تایید صلاحیت – البته کاملا مشکوک – عبور نماید و به ریاست اولین دولت جمهوری اسلامی برسد.
و پس از اتمام پروژه بنی صدر نفوذ در دولت رجایی و باهنر و ترور رئیس جمهور ایران اقدام دیگری بود که توسط مسعود کشمیری و دوستان داخلی اش بوقوع پیوست.(کشمیری با جلب اعتماد باهنر و رجایی همواره در کنار آنها بعنوان شخصیت امین دولت مشغول به کار- بخوانید خیانت- بود)
اما نکته ی اعجازگونه ی این وقایع که جملگی توسط سرویس های برجسته ی امنیتی غرب طراحی شده مقابله ی داهینه ی حضرت امام (ره) بود که بی شک تعیّن و تحقق آیه ی شریفه ی “مکروا و مکر اللَّه واللَّه خیر الماکرین” بدست مرجع عالیقدر و باکفایت جهان اسلام آیت الله العظمی خمینی (ره) است و توطئه عظیم دشمن با عنایات الهی و هوشیاری سایرانقلابیون دلسوز با شکست روبرو شد.
بی شک این آخرین اقدام دشمن برای براندازی و یا به انحراف کشاندن جمهوری اسلامی نبوده و نخواهد بود.
نظام سلطه پس ازسوختن مهره ای چون بنی صدر سعی کرد توسط عوامل داخلی خود نقش “هدایتگری” را برعهده داشته باشد.
هدایتگری که در سال ۱۳۵۸در جریان تسخیر لانه جاسوسی و بعدها در ترور شهید رجایی و باهنر توسط مسعود کشمیری و در ۱۸ تیر ۷۸ در ماجرای کوی دانشگاه و کمی نزدیکتر در خرداد ۱۳۸۸ بروز یافت.
بسیاری از وقایعی که از ابتدای انقلاب تا کنون رسما به براندازی نظام اسلامی توجه داشته اند با واسطه یا بی واسطه به یک گروه مشکوک چند ده نفره ختم می شود که از منظر افکار عمومی ناشناخته هم نیستند.
این افراد سعی می کنند تفکرات براندازانه و انحراف گونه ی خود را توسط واسطه اجرایی نمایند تا هیچگاه بعنوان متهم درجه ی اول شناخته نشوند.
تاکنون هیچ کدام از جنبش های آزادیخواه و استقلال طلب دنیا به اندازه انقلاب اسلامی نتوانستند در حوزه ی نظام سازی و تثبیت آن موفق باشند اما جمهوری اسلامی ایران توانست به کمک مردم و رهبرانش سنگرهای مبارزه با استعمار و استکبار را یکی پس از دیگری فتح نماید.
جنگ تحمیلی ۸ ساله ، فتنه ۷۸ و ۸۸ از جمله “اقدامات براندازانه ای” بود که توسط سرویس های امنیتی دشمن طراحی می شد اما توسط افراد داخلی شان عملیاتی می شد زمینه سازی “اقدامات براندازانه” که ذکر شد بعضا توسط دوستان نادان و گاها ناخواسته مهیا شد.
زمینه سازی هایی که امیدوار بودند در صورت عدم موفقیت براندازی نظام اسلامی، بتوانند آنرا به انحراف بکشانند و مبانی را که امام خمینی (ره) پایه ریزی کرده بودند تغییر دهند.
پرواضح است که در برخی زمانها این “هدایتگران” عرصه ی سیاسی – اجتماعی به چنان قرابتی با مسئولان دولتی دست می یافتند که زمینه ساز فتنه و یا انحراف می شد که هر دو لبه ی یک قیچی بودند.
گذشت سه دهه از وقوع انقلاب اسلامی توانست چهره ی برخی از این “هدایتگران” را بوضوح برای ملت ایران آشکار کند که صدالبته بسیاری دیگر از این چهر های مشکوک همچنان در پشت صحنه، مشغول ادای دین به استکبار و استعمار هستند!
افرادی همچون عطالله مهاجرانی، اکبر گنجی ، محسن سازگارا و و سایر هم مسلک هایشان از جمله ی همین افراد هستند.
مسئولین امر بایستی مراقب راهبردهای “نامرئی” این افراد باشند تا خدای ناکرده آلت دست این گروه قرار نگیرند.
ابوالفضل چمندی
انتهای پیام/