به گزارش گروه مهدویت و آخرالزمان کمال مهر،
چکیده
شکلگیری جامعه نمونه و کامل انسانی و تحقق برنامهها و اهداف متعالی دینی، تنها در پرتو اصلاح و بهْسازی فراگیر و چند بعدی انسان و جامعه، امکانپذیر است. تا زمانی که بسترهای واقعی اصلاح و شکوفایی در اجتماع فراهم نشود و تغییرات بایسته و مثبت در آن صورت نگیرد، جامعه نمونه جهانی ـ که مبتنی بر فطرت پاک و سالم انسانی و سرنوشت مشترک جمعی است ـ به وجود نخواهد آمد و تا هنگامی که این جامعه واحد شکل نگیرد، جهان آکنده از چندپارگی، تباهی، بیدادگری، اضطراب و ناامنی، تجاوزگری و انحطاط خواهد بود.
ویژگی اصلی این جامعه نمونه، اخلاقی و عقلانی کردن رفتارها، گفتارها و پندارها است؛ یعنی، رسیدن انسانها به بصیرت اخلاقی و تحقّق جامعه سالم و فاضله که بر اساس منابع معتبر دینی، در عصر ظهور مُصلح کل، امام مهدی علیه السلام صورت خواهد گرفت.
دستیابی انسان به بصیرت اخلاقی، اوج شکوفایی او است تا بتواند بر ناراستیها و کژیها غلبه کند و راه درست و مستقیم الهی را بپیماید. برای تحقّق این هدف و برنامه متعالی، سازکارها و مکانیسمهایی تربیتی و اخلاقی وجود دارد که این مقاله عهدهدار تبیین و بررسی آنها است.
کلیدواژهها: فرهنگسازی، فراگیری تربیت، عقل فردی و جمعی، فکر قرآنی، نفوذ معنوی.
پیشدرآمد
تحقق هر برنامه و دستیابی به هر هدفی، نیاز به روشها و سازوکارهای خاص خود دارد و پویش غیر روشمند و یا بهرهگیری از مکانیسمهای ناهمگون، در روند امور انسانی اختلال ایجاد کرده و موجب انحراف و ناکارآمدی برنامهها میشود. اصل بنیادین دانشها و فنون، روشمند کردن آنها، در مبانی معرفتی، تحقیق و پژوهش، برنامه ریزی و تولید علمی است.
این انگاره در علوم انسانی ـ به خصوص علوم تربیتی ـ جایگاه ویژهای دارد و موجب پویایی و مانایی آن، در عرصه نظریه پردازی و ارائه راهکارهای عملی شده است. مکاتب و مشربهای مختلف تربیتی، با روشها و سازوکارهای خاص خود، درصدد ایفای نقش مؤثری در زمینه تربیت بوده و سعی در حضور جدی و پرثمر در این عرصه حساس و تأثیرگذار دارند.روشهای مطرح در این زمینه ـ به خصوص ـ از منظر دینی را میتوان بدین ترتیب شمارش کرد:
۱. روش اخلاقی: در این روش برای دور کردن مردم از صفات بد و نزدیک کردنشان به فضیلت ها، صفات نیک و بد، یک به یک بررسی میشود و با تکیه بر آیات قرآنی و احادیث اسلامی، محاسن و معایب هر کدام و نتایج و عواقب آنها، مورد توجه قرار میگیرد و راهکارهای متناسب برای رفع کاستیها و عیوب ارائه میگردد.
۲. روش عرفانی: در این مشرب، تکیه اصلی بر تصفیه باطن و قطع ریشههای صفات بد و ایجاد فضیلتهای انسانی، از طریق معرفت نفس و شناخت خدا و انقطاع کامل از غیر او است. در این شیوه، بیشتر به اصل کمال انسانی، اهتمام داده میشود وبر عنصر محبت و عشق به مبدأ وجود تکیه میگردد.
۳. روش فلسفی: در این روش، مبارزه با رذیلتهای اخلاقی و تحقق کرامتهای انسانی، از طریق ابزار عقل و با تعقل درباره خوبی و بدی افعال صورت میگیرد و نیز تبیین و تأکید این نکته که صفات پسندیده، امور وجودی بوده و از آثار وجود است؛ در صورتی که صفتهای بد، اموری عدمی هستند. وجود خیر محض بوده و شایسته است که انسان رو به سوی آن باشد و هرچه شخص بتواند خویش را از عدم، دور کرده و به وجود نزدیک کند، کامل شده است.
۴. روش تجربی: این طریقهای است نوپا و نوظهور که روان شناسی جدید و متولیان امور تعلیم و تربیت در دنیای امروز، مروج آنند. در این روش، بیشتر بر روی ضررهای جسمی، رفاه تن و موفقیتها و شکستهای اجتماعی تکیه میشود و نقش آمار و نمونه دهی در آن حائز اهمیت است و….[۱] هر یک از اینها، مکانیسمها و سازوکارهای متناسب با خود را ارائه میدهند و یا به بعضی از جنبههای تربیتی انسان بیشتر میپردازند.
به نظر میرسد موفقترین مکتب و مشرب تربیتی آن است که به همه جنبهها و ابعاد انسان توجه کند و از روشها و سازوکارهای متناسب و فراگیر بهره ببرد. قرآن و روایات اسلامی، این نگره را مورد توجه جدی خود قرار داده و بر جامع بودن روشها و مکانیسمهای تربیتی تأکید کرده است. براساس فرض این پژوهش مهمترین بعد تربیتی اسلام، رسیدن انسان به «بصیرت اخلاقی» است که از طریق روشها و سازوکارهای خاص خود به دست میآید.
«بصیرت اخلاقی» ـ چنان که در شماره پیش گذشت ـ عبارت است از: رشد و بالندگی توأم فکری و اخلاقی انسان جهت رسیدن به کمال نهایی و دستیابی به روشنبینی دینی و دانایی معنوی که منجر به تزکیه و تهذیب انسان و دوری او از ناراستیها و کژتابیهای گوناگون میگردد و منجر به تشکیل حیات معقول انسانی و حیات طیبه میگردد.
بصیرت اخلاقی، تعلیم و تربیت قدسی انسان است که در عصر ظهور مهدی موعود، به طور کامل محقق میشود؛ یعنی، عصر ظهور، دوران شکوفایی و بالندگی انسان، در پرتو تعلیم و تربیت واقعی و رسیدن او به بصیرت اخلاقی است و آن با مکانیسمها و شیوههای گوناگونی محقق میشود. در واقع چند مؤلّفه مهم اخلاقی ـ فکری در این نظام قابل شناسایی است:
۱. انقلاب بزرگ فرهنگی و اخلاقی؛۲. بالابردن سطح دانایی و خرد ورزی انسان؛۳. ریشه کنی عوامل فساد و تباهی فرد و اجتماع؛۴. کمک گرفتن از عقل و خرد در جهت شناخت مبدأ و معاد و نیکیها و زشتیها؛۵. کمک به قدرت انتخاب گری مردم در جهت دادن به آنها برای تغییر وضع نابسامان خود؛۶. رشد توأم فکری و اخلاقی انسان (تزکیه و تعلیم مردم)؛۷. مهذب کردن اخلاق مردم و آشنا ساختن آنان با فضایل انسانی و….
روشن است برای نجات انسانها از گرداب ضلالت و جهالت و اصلاح جوامع و فروکاستن از مشکلات عدیده، باید سازوکارها و شیوههای مختلفی به کار گرفته و از ابزار و امکانات مناسبی استفاده شود. در عصر ظهور از همه امکانات و مکانیسمهای ممکن برای بهسازی اخلاق و پاکزیستی انسان و ایجاد محیط سالم و متعالی بهره گرفته خواهد شد و این در پرتو عنایات الهی و شخصیت، قدرت و درایت ویژه امام مهدی علیه السلام ممکن خواهد بود.
به عبارت روشنتر، در هر جامعهای،بهترین برنامهها و قوانین، باید به دست بهترین و شایستهترین افراد و مجریان اجرا شود. به همین دلیل ساختن انسان و پرورش و رشد افرادی صالح و خردورز، مقدمه اصلی برای تشکیل هر نظام صالح و انسانی است.
امام مهدی علیه السلام نخست به تربیت انسانها میپردازد تا دیگر برنامههای اجتماعی خود را به شایستگی انجام دهد و عدالت، دادگری، قانونگرایی، صلح، امنیت، آرامش و… را در سطح جامعه پایدار سازد. برای تحقق این برنامه جامع و کامل اخلاقی، از روشها و سازوکارهای گوناگونی ـ متناسب با سطح فکری و اخلاقی مردم ـ بهره گرفته میشود. در این قسمت مکانیسمها و سازوکارهای برگرفته از روایات و منابع دینی، ذکر میشود:
سازوکارهای دستیابی به بصیرت اخلاقی
«بصیرت اخلاقی»، تنها یک اصطلاح و مفهوم پژوهشی نیست؛ بلکه واقعیت عینی است که با تحقق آن، انسان ها به مراحل بالای تربیتی و اخلاقی دست مییابند و گام در مسیر سالم و بایسته میگذارند. این واقعیت با سازوکارها و مکانیسمهای خاص خود، قابل تحقق و اجرا است که در این پژوهش، براساس رویکردهای مختلف (اخلاقی، فکری، علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و…) به آن پرداخته میشود. دقت و ژرف اندیشی در منابع روایی، این رویکردها را مورد تأیید قرار میدهد و فهم و درک تحولات روحی و اخلاقی انسانها را در آن عصر، امکان پذیر میسازد. این رویکردها عبارت است از:
یک. رویکرد جامع فرهنگی ـ تبلیغی
براساس این رویکرد، «بصیرت اخلاقی» و تعلیم و تربیت قدسی انسان، براساس برنامههای جامع فرهنگی ـ تبلیغی و فراگیری و تعمیم ارشاد دینی و هدایتگری به همه انسانها در تمام نقاط جهان، به دست میآید و نشان دهنده اهمیت و بایستگی اصلاح و تربیت فرد و جامعه، در تمامی سطوح و مراحل است. مکانیسمهای جامع فرهنگی ـ تبلیغی عبارت است از:
۱-۱. فرهنگ سازی جامع
عصر ظهور، دوران گسترش فرهنگ سالم و انسانی در همه سطوح جامعه و زدودن خرافات، پیرایهها و آداب و رسوم ناسالم و غیر مفید است. همچنین عصر فعالیتهای گسترده فرهنگی است؛ یعنی، بعضی از مشکلات و کاستیهای جامعه، از طریق فرهنگی (تبلیغی و آگاهی بخشی و ارشادی)، قابل حل است و اقدامات حکومت جهانی نیز، بیشتر ماهیت فرهنگی و ارزشی دارد.
در این برهه نورانی، انسانها به عمق و زشتی مفاسد اخلاقی و کژتابیهای فکری و عملی پی میبرند و از آلودگیها بیزار میگردند و این تنها در سایه ترویج و تعمیق «فرهنگ برتر دینی» و یا «فرهنگ سازی جامع» است؛ یعنی، فرهنگ سالم دینی در همه سطوح گسترش مییابد و ماهیت امور فرهنگی میشود.
در روایتی میفرماید: «یدعوا الناس الی کتاب الله و سنه نبیّه…»[۲]؛ «مهدی علیه السلام مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر و… دعوت میکند» و نیز:«یظهر علی الثقلین و لایترک فی الارض الادنین»[۳]؛ «بر ثقلین (انس و جنس) پیروز میشود و ریشه پستی و انحراف را از روی زمین بر میدارد». این فرهنگ سازی جامع، همان اصلاح گری اخلاقی و الهی است که جامعه و انسانها را از فساد و انحطاط فرهنگی به دور میسازد: «ان یصلح امه بعد فسادها».[۴]
۱-۲. فراگیری و تعمیم تربیت
یکی از انگارههای اهمیت دار در تربیت و بالندگی اخلاقی و روحی انسانها، فراگیری و شمول آن به همه افراد اجتماع است؛ یعنی همگان باید در سطوح و مراحل مختلف زندگی، از برنامههای تربیتی و اخلاقی برخوردار شده و به تزکیه و تهذیب نفس و حکمتآموزی و خردورزی بپردازند. اگر بخشهایی از اجتماع ـ ولو اندک ـ از طهارت نفس و اخلاق فاضله بیبهره باشند، بخشهای دیگر را به تباهی کشانده و مانع تأثیر برنامههای تربیتی میشوند.
مهمتر از آن، افراد هنجار شکن و تباهگر، خود از موانع اصلی تعلیم و تربیت بوده و همواره درصدد انحراف و اغوای دیگران و افساد جوامع بر میآیند. به همین جهت تعلیم و تربیت واقعی، آن است که شامل همه افراد بشر بوده و برای همگان، راهکارهای مناسب اصلاح و بازسازی اخلاقی ارائه دهد.
در عصر ظهور، تعلیم و تربیت، جهانی، فراگیر و کارآمد بوده و شامل همه گروههای سنّی، فکری، اعتقادی، سیاسی، جغرافیایی و… میشود. کسی نیست که از این هدایتگری و تربیتها بیبهره باشد و همچنان بر تباهی و ناراستی خود باقی بماند.
در روایات آمده است:«لایبقی کافرٌ الاّ اَمن و لاطالِحٌ الاّ صَلَحَ»[۵]؛ «روی زمین کافری باقی نمیماند جز اینکه ایمان میآورد و شخص ناشایستی نمیماند، جز اینکه به صلاح و تقوا میگراید». «یذهبُ الشرّ و یبقی الخیر … یذهب الزّنا و شرب الخمر و یذهب الربا»[۶]؛ « شرّ از بین میرود و خیر باقی میماند…زنا و شرابخواری و ربا ریشهکن میشود».
«… یعمل بکتاب الله لایری فیکم منکراً الاّ انکره»[۷]؛ «… او به کتاب خدا عمل میکند و زشتی در شما نمیبیند؛ مگر اینکه از آن نهی میکند».«… تعدم الفتن و الغارات و یکثر الخیرُ و البرکات»[۸]؛ «]به وسیله مهدی علیه السلام [، فتنهها و چپاولگریها از بین میرود و خیرات و برکات بسیار میشود».«به یمحق الله الکذب و یذهب زمان الکلب…»[۹]؛ «خداوند به دست او دروغگویی را از بین میبرد و روزگار سخت را برمیاندازد».
۱-۳. بهرهوری از هدایتهای کلامی
یکی از مؤلفههای مهم و تأثیرگذار در تعلیم و تربیت، بهرهوری از کلام نافذ و تأثیرگذار و بیان صریح و مهرورزانه تعالیم و ایدهها است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در شیوه تربیتی خود، از روش کلامی مستقیم بهره کاملی میبرد و با سخنان نورانی و رسای خود، بر روح و روان مخاطبان تأثیر گذاشته و تا ژرفای وجود آنها نفوذ میکرد.
این شیوه، همواره مورد توجه بوده و به خصوص از سوی اساتید اخلاق و مربّیان نفوس به کار گرفته میشد. بیان صمیمی و شفاف نکات اخلاقی و تربیتی و آگاهی بخشی درباره خیر و شرّ، سعادت و ضلالت، نور و ظلمت، راستی و کژی، ارزشها و ناهنجاریها و…، موجب رشد فکری و اخلاقی انسان شده و او را از غفلت، بیخبری و جهالت خارج میکند.
حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور و از کنار خانه مکرّم الهی، برنامههای خود را با سخنان نورانی و روشن آغاز میکند و مردم جهان را با آموزههای دینی و وحیانی و ارزشهای بایسته انسانی آشنا میسازد و آنها را به نیکیها، حقایق و کتاب الهی دعوت میکند. تأثیر کلام رسا و دلنشین آن حضرت در هدایت و تربیت انسانها و خردورزی و دانایی آنان قابل انکار نیست.
در روایات آمده است: «یدعو الناس الی کتاب الله و سنّه نبیّه و الولایه لعلیّ بن ابی طالب…»[۱۰]؛ «او مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر و ولایت علی بن ابی طالب … دعوت میکند».«… یحق الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین»[۱۱]؛ «او حق را با کلماتش تأیید میکند و پشت کافران را در هم میشکند».
امام باقر علیه السلام میفرماید:«مهدی علیه السلام از مکه به هنگام نماز عشا ظهور میکند؛ در حالی که پرچم و پیراهن و شمشیر پیامبر صلی الله علیه و آله را به همراه دارد و چون نماز عشا را خواند، فریاد بر میآورد: ای مردم! شمارا به ذکر خدا و به ایستادنتان در برابر خدا ]در روز قیامت[ متذکر میشوم؛ در حالی که حجتش را ]در دنیا[ بر شما تمام کرده است و پیامبران را مبعوث نموده و قرآن را فرو فرستاده است.
خداوند به شما فرمان میدهد که به او شرک نورزید و فرمانبر او و پیامبرانش باشید. آنچه را قرآن امر به احیای آن کرده است، احیا و زنده کنید و آنچه را که امر به نابودی آن کرده است، نابود سازید و یاوران راه هدایت باشید و بر تقوا و پرهیزگاری همکاری نمایید؛ زیرا دنیا، فنا و زوالش فرا رسیده و نفخه وداع سرداده است. من شما را به سوی خدا و رسولش و عمل به کتاب او و نابودی باطل و احیا و زنده ساختن سیره پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت میکنم. آنگاه در میان ۳۱۳ نفر از یارانش ظهور میکند»[۱۲].
۱ ـ ۴. اجرای بهینه قوانین الهی و گزارههای اخلاقی
پایبندی به دستورات و تکالیف دینی (قوانین الهی) و گزارههای استوار اخلاقی، راز پویایی و ماندگاری جوامع و راه درخشان بهروزی و رستگاری انسانها است. عدم اجرای کامل و بهینه آنها یا به کار بستن ناقص و ضعیف آنها در اجتماع، موجب زوال و فروکاهیدگی آن و زندگی مضطرب، نابسامان، غیر الهی و غیر اخلاقی میشود.
سستی در اجرای حدود الهی، عمل به قوانین بشری مخالف با دستورات دینی، تبعیض و برخورد چندگانه با تکالیف دینی، تفسیر و تحلیل شخصی و نادرست از آنها، غرق شدن در زندگی مادی و شهوانی و … موجب دوری بشر از خدا و معنویت شده و او را در گرداب ناملایمات و کاستیهای اخلاقی میاندازد.
«عصر ظهور» دوران رهایی انسان از این کاستیها و ناراستیها در پرتو عمل به دستورات الهی ـ به خصوص ارزشهای اخلاقی ـ و برپاداشت قوانین دینی و آموزههای وحیانی است.«لایبقی موضع قَدَم الاّ وطئهُ و اقام فیه الدّین الواجب لله»[۱۳]؛ «جای پایی در روی زمین نمیماند جز اینکه به آنجا گام مینهد و آیینی را که از سوی خداوند واجب گشته، اقامه میکند».
«… یُمهّد الارض و یُحیی السنّهو الفرض»[۱۴]؛ «زمین را مهد ]زندگی[میسازد و سنّت و واجبات ]دینی[ را زنده میکند».«یقیم الناس علی ملّتی و شریعتی و یدعوهم الی کتاب ربّی»[۱۵]؛ «مردم]جهان[ را به ملّت و آیین من در میآورد و آنان را به کتاب پروردگار من دعوت میکند».طبق روایت امام باقر علیه السلام نیز آن حضرت دست خود را بر سر تمامی بندگان خدا میگذارد و عقول آنها را متمرکز و اخلاقشان را کامل میکند (اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم)[۱۶].
دو. رویکرد دانایی محور
در این رویکرد، مکانیسم تربیت عقلانی و دانش اندوزی قدسی مورد توجه قرار گرفته و به فزونی دانایی و حکمت انسان در پرتو تعالیم قرآن و یادگیری کامل آموزههای اعتقادی و معرفتی و بالارفتن سطح دانش و خردورزی او پرداخته میشود؛ انسان در پرتو رشد فکری و علمی و بهرهوری از خرد ناب انسانی، حقایق را بازشناخته و مسیر درست و بایسته را انتخاب میکند. در این رابطه میتوان مکانیسمهای زیر را شمارش کرد:
۲-۱. شکوفاسازی عقل فردی و جمعی
مهمترین مکانیسم رسیدن به بصیرت اخلاقی، کمال فکری است؛ یعنی، توجه ویژه دین به شکوفا کردن عقل و خرد آدمی و بالا بردن سطح دانایی و روشن بینی او. پس نخستین و اساسیترین مکانیسم، شکوفایی بعد فکری و عقلی انسانها است. عقل، پایه و اساس انسانیت، حجت باطنی خداوند، وسیله فهم و دریافت معارف بنیادین اعتقادی و یکی از منابع استنباط احکام فقهی اسلام است. شکوفا سازی و تربیت این موهبت ارجمند الهی، رسالت تمامی ادیان آسمانی، به ویژه دین اسلام بوده است.
اسلام، به عقل و تعقل بسیار اهمیت داده و تربیت اخلاقی را به نوعی تربیت عقلانی و بازپروری قوه استدلال میداند. فیلسوفان و متکلمان شیعی ـ از جمله شیخ طوسی، شیخ مفید، فارابی، بو علی سینا و… ـ بر این باورند که عقل آدمی، توان شناسایی حسن و قبح افعال را دارا است و عقلی دانستن حسن و قبح را نیز به این معنا میدانند که عقل آدمی، میتواند در ابتدا به حسن و قبح عملی پی ببرد.
محتوای برخی از روایات، این است که اساساً زیربنای اخلاق، وابسته به عقل و خرد است؛ زیرا عقل است که آدمی را از ارتکاب اعمال زشت و رفتار ناپسند باز میدارد و او را به پاکی گزینی و روشنبینی ایمانی و اخلاقی دعوت میکند. به عبارت دیگر عقل همانند پیامبر بیرونی است که انسانها را از ارتکاب اعمال زشت باز میدارد. امام علی علیه السلام میفرماید:
«العاقل من تورع عن الذنوب و تنزه من العیوب»[۱۷]؛ «خردمند کسی است که خود را از گناهان بر حذر داشته، خود را از عیوب پاک سازد.» و نیز «العاقل من قمع هواه بعقله»؛ «خردمند کسی است که در پرتو عقلش، بر هواهای نفسانی پیروز گردد».
با توجه به سخنان امام علی علیه السلام عقل عبارت است از : نیروی تشخیص و ادراک حق و باطل در «قلمرو نظر» و خیر و شرّ در «قلمرو عمل» از یک سو و بازدارنده از اعمال گناه و هدایت کننده به اعمال صالحه از سوی دیگر.
پس برای برخورداری از روحیات متعالی و اخلاقی، در درجه اول باید به پرورش خرد و عقل پرداخت. طبیعی است وقتی علت، پرورده باشد، معلول نیز قویتر و استوارتر به وجود خواهد آمد. امام صادق علیه السلام میفرماید: «دعامه الانسان العقل و العقل منه الفطنه و الفهم و الحفظ والعلم»؛ «ستون وجودی انسان، عقل است و هوشمندی و فهم و حفظ و دانش از عقل سرچشمه میگیرند».[۱۸]
وصول به کمالات اخلاقی در پرتو نیروی خرد و عقل امکان پذیر است و هر مقدار عقل دچار رکود گردد، به همان نسبت امکان رشد اخلاقی ممتنع خواهد بود. رسول خدا در روایتی میفرماید : «انما یدرک الخیر کله بالعقل»؛ «همانا همه نیکیها و کمالات در پرتو عقل عاید انسان میگردد».
البته آنچه در امر تربیت عقلانی از اهمیت برخوردار است، بذل توجه به پرورش عقل الهی است؛ چرا که انسان سعادتمند در مکتب اسلام، کسی است که علاوه بر تربیت یافتن در عقل معاش، عقل معاد نیز در وی رشد یابد. به نظر مرحوم نراقی، عقل برترین قوه وجود آدمی است و با پیروی از آن است که دیگر قوا تعدیل شده و به فضایل مربوط دست مییابند.[۱۹]
البته در عین حال که بر عقل تأکید فراوان شده، به تزکیه درون و تحولات درونی نیز توجه گشته است؛ یعنی در امر تربیت اخلاقی، باید به تحوّل و پاکی درونی نیز توجه داشت. قرآن هر گاه از هدایت بشر صحبت میکند؛ این هدایت، بیشتر هدایت درونی، قلبی و شهودی (الهامی و ایجابی) است.
برای مثال در جایی میفرماید:«و یزید الله الذین اهتدوا هدیً»؛[۲۰] «خداوند هدایت آنهایی را که هدایت یافته اند، افزون خواهد نمود». این شهود از منظر اسلام، به معنای تحولی درونی و باطنی است که فرد را به یک منشأ متعالی (خداوند) وصل میکند و آدمی را واجد دریافت الهامات و مکاشفات دینی و مذهبی مینماید.
عصر ظهور، در آن شکوفایی عقل فردی و جمعی بشر و غلبه بر جهل، دانایی بر جهالت و دانش قدسی بر علم پوشالی است. در عقل فردی، انسان خردورز به رشد بالایی از تعقل و اندیشه میرسد و میتواند خوب و بد را بشناسد و خوب را انتخاب کند. در عقل جمعی همه بشر به یک رشد متوازن فکری و درک و فهم بالای اجتماعی میرسند و با تمرکز عقول، زمینه ریشهکنی ناملایمات و ناهنجاریها به وجود میآید و انسانهای فهیم و دانا به حقیقت زندگی دست مییابند.
در روایت بسیار قابل توجهی، به این بعد از کمال فکری و عقلی بشر ـ که در عصر ظهور در حد بالایی خواهد بود ـ اشاره شده است. امام باقر علیه السلام میفرماید: «اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و کملت به احلامهم»[۲۱]؛ «وقتی قائم قیام کند، دست (عنایتش) را بر سر بندگان مینهد و بدین وسیله عقل آنها زیاد شده و فهمشان بالا میرود (کامل میگردد)». علامه مجلسی در مراه العقول درباره این روایت میگوید: «ضمیر در «یده» یا به خداوند بر میگردد و یا به قائم و در هر دو حال این سخن کنایه از بخشندگی و مهربانی، یا قدرت و تسلط میباشد و این دومی احتمالش بیشتر است».
به نظر میرسد این جمله، کنایه از تربیت مردم، توسط امام قائم علیه السلام میباشد و تعبیر از «رؤوس» (سرها)، به آن دلیل است که مردم، سر را مرکز خرد و اندیشه میدانند و دست بر سر نهادن کنایه از اقناع و تربیت است و فرقی نمیکند که خداوند مربی باشد و یا مهدی علیه السلام ؛ زیرا قانون مهدوی، همان قانون الهی است و تربیت او، آیت تربیت پروردگار بلند مرتبه میباشد. بدین ترتیب نتیجه طبیعی و مطلوب تربیت ـ که عبارت از گرد آمدن عقلها و تکامل اندیشهها است ـ به بار مینشیند.[۲۲]
منظور از گرد هم آمدن عقلها، توافق بر عقیدهای واحد و برنامه قانون واحد میباشد. آن طور که به سختی میتوان، تصور کرد بین دو نفر که در تفکر کلی دولت جهانی مهدوی ذوب شدهاند، اختلافی درگیرد، به ویژه زمانی که امت و بشریت به درجهای از کمال برسند که افکار عمومی آنها «معصوم» گردد و همنوایی و اتفاق در کارها بسیار آسان شود.
مراد از تکامل اندیشهها (کملت به احلامهم)، رشد یافتگی هر چه بیشتر انسانها است. این تعبیر به جنبه خیرخواهانه انسان باز میگردد؛ همان جنبهای که نخستین مرحله آن عدالت فردی و بالاترین مرحلهاش «عصمت»[۲۳] است که جامعه بشری سرانجام به آن خواهد رسید.
این نتیجه در هر دو جنبه علمی و روانی، موجب پدید آمدن بینش و بیداری در دولت و جامعه مهدوی میشود؛ همان بینشی که در ژرفای آن، جز برای کسانی که در آن عصر زندگی میکنند، ممکن نیست و ما نیز تنها عناوین کلی آن را میشناسیم.
پس دست نهادن بر سر بندگان خدا، به معنای تربیت و اعتلای اندیشهها و افکار و عواطف انسانها است که اگر همراه با رشد اخلاقی و تزکیه و تربیت صحیح باشد در انسان «بصیرت اخلاقی» ایجاد میکند و او را به سرمنزل مقصود رهنمون میسازد.
روایت دیگر از امام باقر علیه السلام : (فَجَمعَ به عقولهم و اکمل به اخلاقهم)مؤید این برداشت است. پرورش خرد و اندیشه آدمی (تربیت عقلانی) و بالابردن سطح دانایی و بصیرت او، مکانیسمی تأثیرگذار و با ارزش در رشد و شکوفایی معنوی او است که در هر عصری کارساز بوده و در جامعه مهدوی، به طور کامل محقق خواهد شد.
۲-۲. شکل گیری اندیشه و فکر قرآنی (اندیشه واحد قرآنی)
قرآن، برنامه جامع و کامل برای ساختن جامعهای سالم و آباد، انسانی فرهیخته و متعالی و آیندهای رو به رشد و مترقی است. وجود آموزههای وحیانی قرآن، به عنوان مبنا و معیار درستی و نادرستی اندیشهها و افکار و تربیت کننده و اصلاح گر نفوس و دلها، عامل رستگاری و نجات همه انسانها در هر سطح و منزلتی است.
حاکمیت فکر قرآنی و قانون جامع الهی، افکار و آرای گوناگون فلسفی و سیاسی و اندیشههای ناقص و دنیاگرایانه، عامل برخی از انحرافات، ارزش ستیزیها، دنیاگراییها، تشویشها و حتی بیعدالتیها و جنگها است.
از منظر دینی، بسیاری از این آرا و نظریات، برخاسته از هواهای نفسانی و فکر ناقص بشری هستند و چون راهی به حقیقت ندارند، در گره گشایی از کار بشر، ناتوان میباشند. اگر بتوان این آرا و اندیشهها را در پرتو قرآن بال و پر داد و از تعدد و چندگانگی آنها جلوگیری کرد، میتوان امیدوار به حل مشکلات شد.
حضرت علی علیه السلام در باره اینکه امام مهدی علیه السلام نظرات، قوانین و خواستها را مطابق با قرآن میکند، میفرماید: «یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرأی علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرأی…»[۲۴]؛ «او خواستهها را تابع هدایت وحی میکند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوسهای خویش قرار میدهند و در حالی که به نام تفسیر، نظریههای گوناگون خود را بر قرآن تحمیل میکنند، او نظریهها و اندیشهها را تابع قرآن میسازد».
بر همین اساس او افکار و اندیشهها را متمرکز میکند: «اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و کملت به احلامهم».«وقتی قائم ما قیام میکند، دست ]عنایتش[ را بر سر بندگان مینهد و بدین وسیله عقل آنها زیاد شده و ]فهمشان بالا میرود[ و عقولشان متمرکز میگردد».[۲۵] و آنها را به سمت اندیشه واحد قرآنی سوق میدهد: «هو الذی یجمع الکلم و یتم النعم»[۲۶]؛ «او کسی است که وحدت کلمه را ایجاد میکند و نعمت را کامل میسازد».
برای اینکه این اندیشه واحد و جامع شکل بگیرد، آن حضرت حقایق قرآنی و آموزههای اصیل آنرا تعلیم میدهد و موجب دانایی پرهیزگارانه انسانها میشود؛ چون قرآن کریم هم بر نور دلها میافزاید و هم بر دانش و حکمت آنان: «….. یعلم الناس القرآن علی ما انزل الله جل جلاله»[۲۷]؛ «قرآن، همان گونه که خداوند نازل کرده به مردم یاد داده میشود» و «استأنف بکم تعلیم القرآن و شرایع الدین… کما انزل الله علی محمد»[۲۸]؛ «وقتی قائم قیام میکند، قرآن و احکام دین را همان گونه که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است، از نو به شما میآموزد».
۲-۳. تعلیم حکمت قدسی
«حکمت» عبارت است از: معرفت لازم برای شناخت و دریافت اصول و قواعد کمال در عرصه دنیا و سرای ابدیت و به کار بستن آنها در مسیر حیات معقول.[۲۹] آیات قرآنی، حیات با حکمت را (که هدف از بعثت پیامبران تبلیغ آن بوده است)، از آن خدا و به حیات طیبه تعبیر نموده است؛ بلکه آن را حیات حقیقی نامیده است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً»؛[۳۰] «هر کس، از مرد یا زن، کاری شایسته کند و با ایمان باشد، قطعاً او را به حیاتی پاک، زنده خواهیم داشت».
نیروی علم، خیر و صلاحش در این است که به آسانی میان گفتار دروغ و راست، عقاید حق و باطل و کارهای زشت و زیبا فرق بگذارد و چون این نیرو به دست آمد، ثمره حکمت از آن حاصل میشود که سرچشمه اخلاق نیکو است و همان است که خدا دربارهاش فرموده است: «و من یؤت الحکمه، فقد اوتی خیراً کثیراً»؛ «به هر کسی که حکمت داده شده، خیر فراوانی به او اعطا گشته است».
نیروی خشم حسنش نیز در این است که انقباض و انبساطش به اندازهای محدود شود که حکمت اقتضا دارد. همچنین شهوت، خیر و صلاحش در این است که به فرمان حکمت (عقل و دین) باشد و….[۳۱] در این رویکرد میبینیم که حکمت جایگاه ویژهای در رشد فکری و اخلاقی انسان دارد و نوری الهی است که بر دل مردان الهی متجلی میشود و منجر به بصیرت میگردد (درجه بالای حکمت، بصیرت است). بدین جهت «تعلیم حکمت قدسی» بارزترین ویژگی عصر ظهور است تا مردم در پرتو آن، پاکگزین و خیرگرا شوند و از نیروی دانش و خرد، در جهت نورانیت و معنویت درون استفاده کنند.
«تؤتون الحکمه فی زمانه…»[۳۲]؛ «در زمان ظهور، به مردم حکمت عطا میشود» و «یملأ الله عزوجل به الارض نوراً بعد ظلمتها و عدلاً بعد جورها و علماً بعد جهلها»[۳۳]؛ «خدای عزوجل به وسیله او، زمین را پس از تاریکی آن از نور آکنده میسازد و پس از ستم آن، از داد پر مینماید و آن را پس از جهل و نادانی، از دانش مالامال میکند». این حکمت آموزی باعث درمان و ریشه کنی جهالت و نادانی و فزونی علم و دانایی میشود: «او مانند پیامبر صلی الله علیه و آله نشانههای جاهلیت را از بین میبرد«کما هدم رسول الله امر الجاهلیه».[۳۴]
به راستی «جهل» سرچشمه و منشأ بسیاری از آفتها و رذایل است؛ زیرا بدون معرفت و دانایی، نخستین شرط سلامت عمل محقق نمیشود و آفتها و رذایل اخلاقی از جهالت و نادانی سر ریز میگردد. امری که در عصر ظهور، معکوس شده، شکل درست و طبیعی خود را پیدا میکند (جهالتها از بین میرود).
۲-۴. نهادینه کردن آموزههای بنیانی
بر اساس این سازوکار، برای اینکه انسان بتواند اعمال و رفتار درست و با اعتدالی بروز دهد و اخلاقگرا و معنویتگرا، باید زیربناهای فکری و معرفتیاش استوار و فخیم گردد؛ یعنی، تا انسان شناخت درست و باور عمیقی نسبت به مبانی اعتقادی خود (به خصوص توحید)، نداشته باشد و آنها را با دل و جان نپذیرد، کمتر هنجار پذیر شده و به سمت کمالات واقعی خود حرکت میکند. پس رشد فکری و اخلاقی بشر، مترتب بر تعمیق باورهای دینی و آشنایی عمیق با آغاز و فرجام خود و حاملان وحی (انبیا) و راهبران طریق (امامان) است.
همان گونه که مهمترین برنامه رسول اکرم صلی الله علیه و آله، جایگزینی توحید، به جای شرک و بنیان نهادن تمدن توحیدی بود؛ آن هم با تغییر در باورهای اعراب جاهلی. در عصر ظهور نیز تقویت بنیانهای فکری و اعتقادی مورد توجه خاصی خواهد بود:
«یدعو الناس الی کتاب الله و سنه نبیه و الولایه لعلی بن ابیطالب و البراءه من عدوه»[۳۵]؛ «مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر، ولایت علیبنابیطالب و بیزاری از دشمنان او دعوت میکند» و «لا یبقی فی الارض الانودی فیها شهاده لا اله الاالله»[۳۶]؛ «هنگامی که او قیام میکند، زمینی باقی نمیماند، مگر آنکه گلبانگ توحید در آن بلند گردد».
منابع
[۱]. سیدمهدی موسوی، روش های تربیت، ص۱۳و۱۴.
[۲]. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج۲، ص ۵۷، ج۴۹.
[۳]. نعمانی، الغیبه، ص ۲۷۵، ح۵۵.
[۴]. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص ۴۷۳.
[۵]. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص ۲۹۰.
[۶]. صافی، منتخب الاثر، ص۵۹۲، ح۴.
[۷]. کلینی، کافی، ج۸، ص۳۹۶، ح۵۹۷.
[۸]. صافی، منتخب الاثر، ص۲۰۹، ح۴۹.
[۹]. طوسی، کتاب الغیبه، ص ۱۸۵.
[۱۰]. محمدبن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص ۵۷، ح۴۹.
[۱۱]. نعمانی، الغیبه، ص ۱۸۴، ح۳۵.
[۱۲]. ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۴؛ مقدسی شافعی، عقدالدرر، ص۱۴۵؛ صراط المستقیم، ج۲، ص۲۶۲.
[۱۳]. صدوق، کمال الدین، ج۲، ص ۴۱۱.
[۱۴]. صافی، منتخب الاثر، ص ۲۱۰.
[۱۵]. صدوق، کمال الدین، ج۲، ص ۶۱۱، ح۶.
[۱۶]. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص ۸۴۱، ح۷۱.
[۱۷]. غرر الحکم.
[۱۸]. مختار امینیان، مبانی اخلاق اسلامی، ص۱۲۵.
[۱۹]. محمد مهدی نراقی، علم اخلاق اسلامی، ترجمه مصطفوی، ص۹۶.
[۲۰]. مریم (۱۹)، آیه ۷۶.
[۲۱]. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص ۲۵، ج۱.
[۲۲]. ر.ک: سید محمد صدر، تاریخ پس از ظهور، ص ۴۶۰.
[۲۳]. همان، ص ۴۶۰.
[۲۴]. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
[۲۵]. کلینی، کافی، ج۱۱، ص۲۵، ح۱.
[۲۶]. حائری یزدی، الزام الناصب، ص ۷۵.
[۲۷]. مفید، الارشاد، ج۲، ص ۳۸۶.
[۲۸]. حر عاملی، اثبات الهداه، ج۳، ص ۵۶۰، ح ۶۲۸.
[۲۹]. محمد تقی جعفری، عرفان اسلامی، ص ۱۴۹.
[۳۰]. نحل (۱۶)، آیه ۹۷.
[۳۱]. ر. ک: المحجه البیضاء، ج۵، ص ۱۳۶.
[۳۲]. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۹، ح۳۰.
[۳۳]. صدوق، کمال الدین، ج۱، ص ۲۶۰، ح۵.
[۳۴]. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۰، ح۱۳.
[۳۵]. عیاشی، تفسیر عیاشی، ج۲، ص ۵۷، ح۴۹.
[۳۶]. همان، ج۱، ص ۱۸۳.
حجتالاسلام والمسلمین رحیم کارگر منبع: ماهنامه انتظار موعود – شماره