به حرفهاى آنهایى که بر خلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب مىکنند و مىخواهند ولایت فقیه را قبول نکنند، گوش ندهید. اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا یا طاغوت. یا خداستیا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است وقتى غیر مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او، اطاعت طاغوت است وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتى از بین مىرود که به امر خداى تبارک و تعالى یک کسى نصب بشود. شما نترسید از این چهار نفر آدمى که نمىفهمند اسلام چه است، نمىفهمند فقیه چه است، نمىفهمند که ولایت فقیه یعنى چه. آنها خیال مىکنند که یک فاجعه به جامعه است. آنها اسلام را فاجعه مىدانند نه ولایت فقیه را. آنها اسلام را فاجعه مىدانند ولایت فقیه فاجعه نیست، ولایت فقیه تبع اسلام است. (۱)
من به همه ملت، به همه قواى انتظامى اطمینان مىدهم که امر دولت اسلامى اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبى بر این مملکت نخواهد وارد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامى و نترسند از ولایت فقیه. ولایت فقیه که آنطور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرمودهاند به کسى صدمه وارد نمىکند، دیکتاتورى بوجود نمىآورد، کارى که بر خلاف مصالح مملکت است انجام نمىدهد. کارهائى که بخواهد دولتیا رئیس جمهورى یا کس دیگر بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف مصالح کشور انجام دهد، فقیه کنترل مىکند، جلوگیرى مىکند. شما از اسلام نترسید، از فقیه نترسید، از ولایت فقیه نترسید. شما هم مسیر همین ملت را طى کنید و با ملتباشید، حساب خودتان را از ملت جدا نکنید، ننشینید پیش خودتان طرح بریزید و پیش خودتان برنامه درست کنید. شما باید دنبال ملتباشید، باید هوادار ملتباشید. شما اینقدر اشکال به برنامههاى اسلامى نکنید. شمایى که از اسلام هستید لکن از اسلام درست اطلاع ندارید، مسلم هستید لکن از احکام درست مطلع نیستید، شیعه هستید لکن از احکام ائمه علیهم السلام درست مطلع نیستید، اینقدر کارشکنى نکنید. ملت راى داده استبه جمهورى اسلامى، همه باید تبعیت کنید، اگر تبعیت نکنید محو خواهید شد. بر خلاف مسیر ملت، بر خلاف مسیر اسلام راهى را پیش نگیرید، گمان نکنید که آن طرحى را که اسلام داده است موجب نابودى اسلام مىشود. این منطق، منطق آدم ناآگاه است. نگوئید ما ولایت فقیه را قبول داریم، لکن با ولایت فقیه اسلام تباه مىشود. این معنایش تکذیب ائمه است، تکذیب اسلام است و شما من حیث لا یشعر این حرف را مىزنید، بیائید دنبال ملت که همه با هم به جمهورى اسلامى راى دادهاند و در مقابل آنها یک عده، یک عده بسیار معدود، یک از صد، یک و نیم از صد با اینکه همه قواى خودشان را جمع کردند راى خلاف دادند. شما تبعیتبکنید از اکثریت قریب به اتفاق ملت، تبعیتبکنید از اسلام، تبعیتبکنید از قرآن کریم، تبعیتبکنید از پیغمبر اسلام. مخالفت نکنید اینقدر، از مجلس خبرگان کنارهگیرى نکنید. این کنارهگیرى از ملت است، کنارهگیرى از اسلام است. کارشکنى نکنید براى مجلس خبرگان، که این بر خلاف مسیر ملت است، بر خلاف مسیر اسلام است. خودتان را پیش ملت مفتضح نکنید – شما – باید از شما کار صحیح انجام بگیرد، وقتى ملتشما را بر خلاف مسیر خود دانست طرد مىکند. آگاهانه عمل کنید، آگاهانه حرف بزنید، آگاهانه راى بدهید، بدون توجه، بدون ادراک، بدون فهم راى ندهید. (۲)
آقایان بگذارید یک چند وقتى هم مردم الهى بشوند، تجربه کنید، لااقل بفهمید این معنا را که، با تجربه بفهمید که یک ملتى که تا حالا تحتبار طاغوت بوده استحالا هم تحتبار الله باشد، این را تجربه کنید. اگر از اسلام بدى دیدید، بگوئید چه بدى از اسلام تا حالا دیدید، تا حالا که اسلامى در کار نبوده است، در مملکت ما نمىگذاشتند، حالا هم شماها نمىگذارید. آن وقت دشمنها نمىگذاشتند. حالا بعض دوستهائى که معتقد هستند نمىگذارند یا شاید بعضىشان هم دشمن باشند. چرا باید شما بترسید از اینکه یک نفر آدم در مثلا اتاقش نشسته و یک چیزى مىنویسد در روزنامه هم درج مىکند اینها نمىدانند اصلا معناى اسلام چه است، اینها مخالف نهضت اسلام هستند، اینها اگر مخالف با رژیم هم باشند، مخالف با اسلام هم هستند، اینها یک چیز دیگرى مىخواهند، نه رژیم باشد و نه اسلام باشد، یک جمهورى دموکراتیک، آنهم به آن معنایى که غرب وارد کرده اینجا، به آن معنا که حتى در غرب است، آن جمهورى که در آن دموکراتیک که در غرب هستحتى در ایران نیامده تا حالا، آن وارداتى است. این دموکراتیک که در ایران آمده، آن آزادى و آن نمىدانم استقلال و آن مسائلى که تا حالا آمده، همانهایى بوده است که آریامهر فریاد مىکرد تمدن بزرگ و همان بود که همه دیدید این تمدن بزرگ پدر این ملت را درآورد، بس است! کافى است! آریا مهر کافى ستبراى ما تا قیامت. اینقدر تبعیت نکنید از این رژیم، اینقدر تبعیت نکنید از این غربىها، از این شرقىها، کافى است ظلمى که تاکنون به ما شده است. باز هم باید ما زیر بار ظلم برویم، باز هم از زیر بار اسلام مىخواهند خارج بشویم. این یک مساله تشریفاتى، بله، آقایان بعضىشان مىگویند: «مساله ولایت فقیه، یک مساله تشریفاتى باشد مضایقه نداریم، اما اگر بخواهد ولى دخالتبکند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم حتما باید یک کسى از غرب بیاید. ما قبول نداریم که یک کسى اسلام تعیین کرده، او دخالتبکند.» اگر متوجه به لازم این معنا باشند، مرتد مىشوند، لکن متوجه نیستند. (۳)
من از خداى تبارک و تعالى مىخواهم که ما را از شر دوستهاى جاهل و دشمنهاى شیطان نجات بدهد و در این مرحله که داریم که بعد آن پیش مىآید مجلس شورا، آن شورائى که نصیحت را عرض کردم که باید چه بکنید و با قوت و با بینش کامل این راه را طى بکنید و طى مىکنید، این ملت است، ملت مىخواهد، ما چه بکنیم. شما فرض بکنید که یک فاجعه است، ما فرض مىکنیم که فاجعه است، این فاجعه را ملت مىخواهد، شما چه مىگوئید؟ این فاجعه ولایت فقیه را شما مىگویید، این فاجعه را ملت ما مىخواهند، شما چه مىگویید؟ بیائید سؤال بکنیم، به رفراندم مىگذاریم که آقا ولایت فقیه را که آقایان مىفرمایند فاجعه است، شما مىخواهید یا نمىخواهید؟ بروید آرىاش چقدر، نهاش چقدر. خدا همهتان را توفیق بدهد، مؤید بکند. (۴)
ملت ما اگر بخواهند سردى بکنند، یکى از امورى که توطئه در آن هست این است که راجع به این قانون اساسى مردم را سرد کنند. از آنها بپرسید خوب این قانون اساسى که شما مىگویید که قانونى است ارتجاعى، کدام یکى از این موادش ارتجاعى است؟ اولى که دست رویش مىگذارند، دست مىگذارند روى ولایت فقیه اول دست آنجا مىگذارند براى اینکه این یک طرح اسلامى است و آنها از اسلام مىترسند. آنها اسلام را ارتجاع مىدانند، آنها جرات نمىکنند به کلمه اسلام بگویند ارتجاعى است، مىگویند که اینها مىخواهند ما را به ۱۴۰۰ سال پیش برگردانند. این همان تعبیر دیگر است منتها کلمه اسلام را نمىگویند. (۵)
قیام بر ضد حکومت اسلام، خلاف ضرورى اسلام است، خلاف اسلام استبالضروره. حکومت الآن حکومت اسلام است، قیام کردن بر خلاف حکومت اسلامى، جزایش جزاى بزرگى است. این را نمىشود بگوئیم که یک ملائى عقیدهاش این است که باید بر خلاف حکومت اسلامى قیام کرد. همچو چیزى محال است که یک ملائى بگوید، یک ملائى عقیده داشته باشد به این معنا که بر خلاف اسلام باید عمل کرد، باید شکست اسلام را، اینها نسبت مىدهند به بعضى از مراجع این مسائل را. دروغ است این حرفها، هرگز نخواهند گفت. قیام بر ضد حکومت اسلامى در حکم کفر است، بالاتر از همه معاصى است، همان بود که معاویه قیام مىکرد، حضرت امیر قتلش را واجب مىدانست. (۶)
من باید یک تنبیه دیگرى هم بدهم و آن اینکه، من که ایشان را حاکم کردم، یک نفر آدمى هستم که به واسطه ولایتى که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را که من قرار دادم واجب الاتباع است، ملتباید از او اتباع کند، یک حکومت عادى نیست، یک حکومتشرعى است، باید از او اتباع کنند. مخالفتبا این حکومت مخالفتبا شرع است، قیام بر علیه شرع است، قیام بر علیه حکومتشرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست و جزاى آن بسیار زیاد است. من تنبه مىدهم به کسانى که تخیل این معنى را دارند که کارشکنى بکنند یا اینکه خداى نخواسته یک وقت قیام بر ضد این حکومتبکنند، من اعلام مىکنم به آنها که جزاى آنها بسیار سخت است در فقه اسلام. قیام بر ضد حکومتخدایى قیام بر ضد خداست، قیام بر ضد خدا کفر است و من تنبه مىدهم به اینها که به روى عقل بیایند، بگذارند مملکت ما از این آشفتگى بیرون برود، بگذارند خونهاى محترم ریخته نشود، بگذارند جوانهاى ما دیگر اینقدر خون ندهند، بگذارند اقتصاد ما صحیح بشود، ما به تدریج کارها را اصلاح بکنیم. (۷)
آن کسى که بر ضد خدا قیام کند، بر ضد احکام خدا قیام کند، آن کسى که خیانت کند بر اسلام، خیانت کند بر مملکت مسلمین، عاقبتش این است و این عاقبتسهلى است، عاقبتهاى بالاترى در کار است. این الان بهشتش این است که در دنیا باشد با همه نکبت، این موفق به توبه نخواهد شد، من نمىگویم نباید بشود اما نخواهد شد. حضرت سجاد سلام الله علیه از قرارى که منقول استبه یزید یاد داد که از چه راه توبه کن. حضرت زینب فرمود: آخر به این، این موفق نمىشود به توبه، کسى که امام را بکشد موفق به توبه نمىشود، اگر موفق مىشد به توبه صحیح، قبول مىکرد خدا، لکن نمىشود، یعنى قلب جورى مىشود، قلب انسان طورى مىشود که دیگر براى انسان امکان ندارد آن قلب را از آن طبعى که برایش واقع شده است، از آن ظلمتى که برایش واقع شده است، بتواند نجات بدهد، نمىتواند اصلا. دعا کنید که انسان اینطور نشود، خداوند در قلب انسان مهر نگذارد، یک مهرى که دیگر نتواند خودش هم هیچ کارى بکند. (۸)
اینها گاهى وقتها با همین صورتسازى که مثلا مىخواهد چه بشود و به دیکتاتورى مىرسد و دیکتاتورى عمامه و عصا و – نمىدانم – از این حرفهائى که تزریق کردهاند به آنها و دیکته کردهاند و اینها هم همان را پس مىدهند. مثل بچهها که یک چیزى را دهنشان مىگذارند پس مىدهند، اینها هم از این قبیل هستند. شما از این به بعد انشاء الله وقتى که دانشگاهها باز بشود، مبتلاى به این مسائل هستید و باید با هوشمندى و با مطالعه و با مشورت بین خودتان افرادى را که مىبینید یا با اسم آزادى و – نمىدانم – این حرفها که مىخواهند یک آزادى خاصى در کار باشد، دلبخواهى در کار باشد، نه آزادى مطلق، یا به اسم دموکراسى و امثال ذلک، الفاظ جالبى که در هیچ جاى دنیا معنایش پیدا نشده تا حالا، هر کس براى خودش یک معنائى مىکند، به اینطور چیزها گرفتار هستید. (۹)
این از امورى است که مترقىترین موادى است که در قانون اساسى اینها چیز کردند و اینها دشمنترین مواد پیششان این است. همینها بودند که فریاد مىکردند و مىنوشتند که خوب دیگر اسلام را مىخواهد چه کند، خوب بگویید جمهورى، از اسلام مىترسیدند «خوب به جاى اسلام بگذارید دمکراتیک، جمهورى دمکراتیک» اینها نمىفهمند که این همه دمکراسى که در عالم معروف است، کجاست؟ کدام مملکت را شما دارید؟ این ابرقدرتها کدام یکىشان به موازین دموکراسى عمل کردهاند؟ یک دموکراسى که در هر جائى یک معنا دارد، در شوروى یک معنا دارد، در آمریکا یک معناى دیگر دارد، پیش ارسطو یک معنائى دارد، پیش حالا یک معناى دیگر دارد، ما مىگوئیم یک چیزى که مجهول است و هر جا یک معنا از آن مىکنند ما نمىتوانیم آن را در قانون اساسىمان بگذاریم که بعد هر کسى دلش مىخواهد آنجورى درستش کند.ما مىگوئیم اسلام. (۱۰)
ولایت فقیه براى شما یک هدیه الهى است. در هر صورت ما الآن گرفتار یک مشت اشخاصى مختلف السلیقه و مختلف العقیدهاى که – همه در این معنائى که – همه در این معنا که نخواهند این مملکت به سر و سامان برسد شریکند، در عقائد مختلفند، بعض گروههاشان با بعض گروههاى دیگر دشمن هم هستند لکن در یک چیز موافقند و آن اینکه مخالفتبا اسلام، مخالفت با آن چیزى که همه ملت ما به آن راى دادند، در این، اینها موافقند یعنى در باطل خودشان اتفاق دارند. شماها در حق خودتان مجتمع باشید، این باطلها نمىتوانند کارى بکنند. شماها توجه داشته باشید که اسلام براى شما، براى ما، براى همه، براى همه بشر مفید است. اسلام یک طرحى است که براى مستضعفین بیشتر از دیگران مفید است و براى همه مفید است. (۱۱)
جلو دیکتاتورى را ما مىخواهیم بگیریم، نمىخواهیم دیکتاتورى باشد، مىخواهیم ضد دیکتاتورى باشد. ولایت فقیه ضد دیکتاتورى است، نه دیکتاتورى. چرا اینقدر به دست و پا افتادهاید و همهتان خودتان را پریشان مىکنید بیخود؟ هر چه هم پریشان بشوید و هر چه هم بنویسید، کارى از شما نمىآید من صلاحتان را مىبینم که دستبردارید از این حرفها و از این توطئهها و از این غلط کارىها. برگردید به دامن همین ملت، همانطورى که توصیه به دموکراتها کردم به شما هم مىکنم و شما و آنها را مثل هم مىدانم منتها شما ضررتان بیشتر از آنها است. (۱۲)
اینها اصلا اطلاعى ندارند که قضیه ولایت فقیه چى هست. اصلا از سر و ته ولایت فقیه سر در نمىآورند که اصلا چى چى هست، در عین حالى که سر در نمىآورند مىنشینند مىگویند اگر بنا باشد که ولایت فقیه بشود دیکتاتورى مىشود. کذا مىشود. مگر امیر المؤمنین که ولى امور مردم بود دیکتاتور بود، مگر خود پیغمبر که ولایت داشت دیکتاتور بود. مگر بگویند که ولایتبراى پیغمبر هم نیست، پیغمبر هم مثل سایر مردم، و از اینها بعید نیست این را بگویند، لکن جرات نمىکنند بگویند. دیکتاتورى کدام است، در اسلام همچو چیزى مطرح نیست. اسلام دیکتاتور را محکوم مىکند، اسلام یک نفر فقیه بخواهد اگر دیکتاتورى بکند از ولایتساقطش مىکند. چطور دیکتاتورى مىگویید مىکند اسلام و این حرفها را مىزنید. اگر مىدانید و مىگویید، چرا باید در مخالف مسیر ملتسیر بکنید و این مسائل را بگویید. و اگر نمىدانید، چرا انسان ندانسته یک حرفى را بزند همین بیخود بدون اینکه بفهمد چى هست مساله بیاید یک همچو مسائلى را بگوید.(۱۳)
اینها (مخالفین حکومت اسلامى) به اسلام عقیده ندارند، اینها با قرآن مخالفند. – اگر – از قرآن – به قرآن اعتقاد دارند، قرآن فرموده است: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم» چرا از اولى الامر اطاعت نمىکنند؟ چرا قیام بر ضد حکومت کردند؟ چرا قیام بر ضد اولى الامر کردند؟ (۱۴)
همه فقهاى اهل سنت مىگویند اطاعت اولى الامر واجب است و اینها نمىکنند، یعنى خلاف مىکنند، بر خلاف رفتار مىکنند. پس بدان اینها سنى نیستند اینها مىخواهند شما را بازى بدهند، بگویند که ما سنى هستیم. (۱۵)
آقا، اینها اینطور نیست که شما خیال بکنید که ما اسلام را مىخواهیم اما ملا نمىخواهیم، مگر مىشود اسلام بى ملا، مگر شما مىتوانید بدون ملا کار را انجام بدهید، باز این ملاها هستند که جلو مىافتند کار انجام مىدهند، اینها هستند که جانشان را مىدهند. الآن هم ما تو حبس ملاها داریم الان هم علما داریم، الآن هم علماى فداکار داریم. الآن هم هستند توى حبس و زیر بار این ظلمها نمىروند و چیزشان مىدهند که شما هم عذرى بخواهید و نمىخواهند. خوب الآن هم داریم، الآن هم داریم، الآن هم علماى ما در حبس هستند، علماى بزرگ ما در حبس هستند. من این که عرض کردم یک چیزهائى بود که خود من مشاهده کردم و خیلىهایش هم یادم نیست و جلوترش هم که ما دیگر اهل تاریخ نیستیم که ببینیم. این گله هم که من دارم از این آقایان روشنفکرها این است که یک همچو جناح بزرگى که ملت پشتسرش ایستاده، این را از خودتان کنار نزنید بگویید که«ما اسلام مىخواهیم ملا نمىخواهیم»این خلاف عقل است،این خلاف سیاست است. (۱۶)
شمائى که دلسوزید براى اسلام، شمائى که مىگویید ما اسلام را مىخواهیم، نگویید که ما اسلام را مىخواهیم آخوند نمىخواهیم، شما بگویید اسلام را مىخواهیم آخوند هم مىخواهیم. (۱۷)
اگر شما بخواهید خودتان باشید و منهاى آخوند، تا قیامت هم در زیر بار دیگران هستید. شما همه جمع بشوید، همه با هم باشید، همه برادر باشید، اینها را رد نکنید، این یک قدرت لایزال است، این قدرت ملت است، شما این قدرت ملت را کنار نگذارید بگویید ما نمىخواهیم، شما هر چه هم بگویید ما نمىخواهیم – خوب – مردم مىخواهند، شما یک عدهاى هستید، دیگران همه هستند، بازارها مىخواهند اینها را، خیابانها اینها را مىخواهند. گله من از این طبقه روشنفکر در عین حالى که من علاقه دارم به اینهائى که خدمت مىکنند به اسلام خصوصا این خارج، اینهائى که خارج کشور هستند، اینهائى که در آمریکا هستند، اینهائى که در اروپا هستند، اینهائى که در هندوستان هستند، من با اینها روابط دارم، اینها خدمتگزارند، اینها مىخواهند به اسلام خدمتبکنند، اینها گاهى که اشکالاتى که در آنجا شده است با تمام قوت رفع کردهاند، اینها مىخواهند رفع ظلم بکنند، اینها علاقه به اسلام دارند لکن نباید اینهائى که علاقه به اسلام دارند، بعضى از اینها خدمتهاى علماى اسلام و آخوند جماعت را ندیده بگیرند و بگویند که ما اسلام مىخواهیم منهاى آخوند، نمىشود آقا این، اسلام بى آخوند مثل اینکه بگویید ما اسلام مىخواهیم، اسلامى که سیاست نداشته باشد، اسلام و آخوند اینطور توى هم هستند، اسلام بىآخوند اصلا نمىشود. پیغمبر هم آخوند بود، یکى از آخوندهاى بزرگ پیغمبر است، راس همه علما پیغمبر است. حضرت جعفر صادق هم یکى از علماى اسلام است، اینها فقهاى اسلاماند، راس فقهاى اسلام هستند. «من آخوند نمىخواهم» حرف شد؟! من گله دارم از اینها. (۱۸)
پىنوشتها:
۱. صحیفه نور – جلد ۹- صفحه ۲۵۳- ۱۲/۷/۵۸.
۲. صحیفه نور – جلد ۹- صفحه ۱۷۱و۱۷۰- ۲۸/۶/۵۸.
۳. صحیفه نور – جلد ۹- صفحه ۲۵۴- ۱۲/۷/۵۸.
۴. صحیفه نور – جلد ۹- صفحه ۲۵۵- ۱۲/۷/۵۸.
۵. صحیفه نور – جلد ۱۰- صفحه ۱۵۵و۱۵۴- ۱۶/۸/۵۸.
۶. صحیفه نور – جلد ۱۰- صفحه ۱۵- ۲۹/۷/۵۸.
۷. صحیفه نور – جلد ۵- صفحه ۳۱- ۱۵/۱۱/۵۷.
۸. صحیفه نور – جلد ۵- صفحه ۱۴۵- ۱۴/۱۲/۵۷.
۹. صحیفه نور – جلد ۹- صفحه ۱۸۳- ۳۰/۶/۵۸.
۱۰. صحیفه نور – جلد ۱۰- صفحه ۱۵۵و۱۵۴- ۱۶/۸/۵۸.
۱۱. صحیفه نور – جلد ۱۰- صفحه ۸۸و۸۷- ۹/۸/۵۸.
۱۲. صحیفه نور – جلد ۱۰- صفحه ۲۹- ۳۰/۷/۵۸.
۱۳. صحیفه نور – جلد ۱۰- صفحه ۹۰و۸۹- ۹/۸/۵۸.
۱۴. صحیفه نور – جلد ۸- صفحه ۲۷۳- ۲/۶/۵۸.
۱۵. صحیفه نور – جلد ۹- صفحه ۴- ۷/۶/۵۸.
۱۶. صحیفه نور – جلد ۱- صفحه ۲۶۲- ۱۰/۱۰/۵۶.
۱۷. صحیفه نور – جلد ۱- صفحه ۲۶۲- ۱۰/۱۰/۵۶.
۱۸. صحیفه نور – جلد ۱- صفحه ۲۶۲- ۱۰/۱۰/۵۶.