گروه دین واندیشه « کمال مهر »؛ زمینه ی شناخت امام سجاد (ع) در روزگار ما زمینه ی مساعدی نمی باشد. متأسفانه تصویری که از این امام همام در اذهان شکل گرفته تصویری نادرست و یا لااقل بسیار ناقص می باشد. به صورتی که هنوز در بین برخی از مومنین آنچه که از یاد حضرت به اذهان متبادر می شود « عابد بیمار» است و در حالت بهتر ایشان را تنها به ممیزه عبادات طولانیشان می شناسند.
در میان آثاری که در مورد ائمه اطهار و به صورت مشخص تر درباره امام سجاد (ع) نوشته شده و توانسته باشد اجزاء مختلف زندگی ایشان را به صورتی منسجم در کنار هم قرار داده باشد می توان به کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» اشاره نمود. این کتاب مشتمل بر بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین علیهم السلام می باشد. این اثر در واقع «یک فرا تحلیل تاریخی است؛ که به جای شرح و تفصیل وقایع زندگی ائمه، نگاهی کل گرا به زندگی هر یک از معصومین باتوجه به بستر تاریخی دوره مربوطه و در راستای مقصود واحدی که همه ی این بزرگواران دنبال می کردند ارائه می دهد.»( انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۰)[۱] در این نوشته سعی شده تا چکیده ای منسجم از فصولی که فضای پس از حادثه عظیم کربلا و دوران امامت امام سجاد را تبیین نموده ارائه نماییم.
ایده اصلی رهبری انقلاب این است که اساسا برای اینکه سیره ی هر فردی به معنای واقعی آن روشن شود لازم است تا جهت گیری کلی او مشخص گردد. در سایه مشخص شدن این گرایش کلی است که حوادث جزئی معنی می یابد.به همین دلیل برای درک صحیح اقداماتی که بعضا در سیره معصومین منسجم به نظر نمی رسند لازم است تا آن جهت گیری کلی آنان را درک کنیم. و آن جهت گیری کلی تلاش برای برپایی حکومت اسلامی است. در حقیقت ایشان با این ایده، یک چارچوب تحلیلی برای مطالعه سیره معصومین ارائه می دهند تا به کمک آن بتوان به درک عمیق تری از زندگانی معصومین نائل آمد.
این جهت کلی درباره امام سجاد(ع) نیز صادق است. یعنی تمامی اقدامات ایشان از جمله دعاها و مناجات ها و مواضع ایشان در قبال دوستان و دشمنان، تمامی معنایی سیاسی یافته و قدمی در راستای تشکیل حکومت می باشد. برای بررسی زندگانی حضرت در گام نخست می توان دوران ایشان را به دلیل تفاوت روشی حضرت به دو دوره تقسیم نمود: دوران اولیه؛ کوتاه و انقلابی – دوران ثانویه؛ طولانی، ملایم و ریشهدار.
۱- دوران اولیه: کوتاه و انقلابی
منظور دوران اسارت حضرت می باشد که پس از واقعه عظیم عاشورا شروع می شود. امام را در این دوره «به صورت یک انقلابی پرخروشی می بینید که کمترین سخنی را تحمل نمی کند و در برابر چشم همه، پاسخ های دندان شکن به دشمنان مقتدر خود می دهد.»(ص۱۷۰) در برابر عبید الله بن زیاد به نحوی سخن می راند که او قصد جان ایشان را می نماید. «در شام، چه در مجلس یزید و چه در مسجد در برابر انبوه جمعیت، حقایق را با روشن ترین بیان برملا می کند، و این گفتار ها و خطبه ها متضمن حقانیت اهل بیت برای خلافت، و افشای جنایت های دستگاه حاکم موجود، و هشدار تلخ و زننده به آن مردم غافل و ناآگاه است.»(ص۱۷۰) زبان تند و برنده و صریح حضرت در این دوره از آن روست که زمینه ی کار و فعالیت خود در آینده را مهیا کند. و آن زمینه، هک شدن تمامی آنچه که بر حسین (ع) و یارانش در عاشورا روا داشته شد، در اذهان مردمان آن روزگار بود. ایشان با گسترش پیام شهادت غریبانه اباعبدالله شوره زار قلب های مردمان روزگار خویش را آماده می نمایند تا امکان پاشیدن دوباره بزرهای معارف الهی در آنان فراهم آید.
۲- دوران ثانویه: طولانی، ملایم و ریشهدار
پس از اتمام دوران اسارت یک تغییر رویکردی در فعالیت های حضرت پدید می آید. یعنی آن فعالیت های تند و تیز و انقلابی تبدیل به رویه ای ملایم و نرم می شود و مبارزات در قالب تقیه امتداد می یابد.برای درک چرایی این تغییر لازم است به زمینه و زمانه دوران امامت حضرت توجه داشته باشیم. در ادامه می خواهیم بر این دوران تاکید کرده و ماهیت فعالیت های سیاسی ایشان را روشن نماییم.
الف) زمینه و زمانه امامت حضرت
این دوران دارای دو ویژگی برجسته می باشد:
نخست می بایست به فضای رعب آلود، وحشت آور و خفقان بار آن دوران اشاره نمود. وقایع مختلفی دست به دست هم می داد تا چنین فضایی ایجاد شود. واقعه عاشورا سبب شد تا شیعیان این طور استدلال کنند که وقتی حکومت به فجیع ترین اشکال بهترین مردمان زمان را به شهادت می رساند، پس چه بر سر ما خواهد آورد. اما با این وجود هنوز سازمان شیعه، به صورت کاملا پنهانی، وجود دارد. اما ضربات بعدی موجودیت آن را با مشکلی اساسی روبرو می نماید. «واقعه حرّه» در سال ۶۳ هجری دوباره ضعف را بر پیکره سازمان شیعه می پوشاند. این ضعف در ادامه با شکست هایی که قیام مختار و قیام توّابین متحمل شدند شدت یافت.
ویژگی دیگر این دوره انحطاط فکری مردم سرزمین های اسلامی و در کنار آن فساد اخلاقی و فساد سیاسی می باشد. که این امر نتیجه بی عنایتی به تعلیمات دین در دوران بیست ساله گذشته بوده است. که باعث شد تا مردم از لحاظ اعتقاد و مایه های ایمانی به شدت پوچ و توخالی گردند. به طور مثال در این دوران دستگاه خلافت نبوت را زیر سوال می برد و تلاش می کند تا شأن خلافت را افضل از نبوت نشان دهد. در همین راستا عنوان خلیفه رسول الله به خلیفه الله تغییر می کند و می خواهند منشاء مشروعیت خود را مستقیما به خداوند متصل نمایند. در نابسامانی اوضاع فرهنگی و اعتقادی این دوره همین بس که وقتی شاعری هرزهگو به نام عمر بن ابی ربیعه می میرد در مکه و مدینه عزای عمومی برپا می شود. و تأسف می خورند که چرا حرم الهی از چنین فردی خالی گشته است. در کنار این «اغلب شخصیت های بزرگ سر در آخور تمنیات مادی که به وسیله رجال حکومت برآورده می شد، داشتند.»(ص۱۹۲)
علاوه بر این دو ویژگی باید به این نکته نیز توجه نمود که حضرت در زمانی به امامت می رسند که «زبدگان از اصحاب امام حسین در ماجرای عاشورا و یا در ماجرای توابین به شهادت رسیدند، اما آن کسانی که باقی مانده بودند آن قدر جرأت و شهامت که اجازه بدهد در مقابل قدرت سلطه جبار یزید و سپس مروان بتوانند حرف حق خودشان را بزنند نداشتند.»(ص۱۶۸)
حال بهتر می توان روشی را که حضرت در طول مبارزات سیاسی خود در پیش می گیرند را درک نمود. «بعضی فکر می کنند اگر امام سجاد می خواست در مقابل دستگاه بنی امیه مقاوت کند بایستی او هم علم مخالفت را بر می داشت و یا اینکه مثلا به مختار یا عبدالله بن حنظله ملحق می شد و یا رهبری آنها را به دست می گرفت و آشکارا مقاومت مسلحانه می کرد. با در نظر گرفتن وضعیت زمان امام سجاد(ع) می فهمیم که این تفکر با توجه به هدف ائمه یک تفکر نادرستی است.»(ص۱۹۳) چراکه ایشان با انجام چنین حرکاتی آن تعداد محدود شیعه ای هم که باقی مانده از بین رفته و امکان حرکات جدی درزمان های بعد نیز از بین می رود. یعنی هرچند هدف اصلی ایشان تشکیل حکومت اسلامی است ولی این هدف در زمان ایشان هدفی میان مدت است و نه کوتاه مدت. به بیان دیگر قرار نبوده که در زمان ایشان حکومت اسلامی تشکیل شود بلکه بایستی زمینه ها مساعد شود تا در دوره امامت دیگر ائمه این امر تحقق یابد.
ب) اهداف امام سجاد(ع)
همان طور که گفته شد آن هدف نهایی که حضرت دنبال می کنند تشکیل حکومت اسلامی است. اما تحقق این هدف مستلزم تحقق چند پیش شرط می باشد. که این پیش شرط ها در واقع اهداف اصلی فعالیت عملی حضرت را شکل می دهند. این موارد عبارتند از:
۱) «باید اندیشه درست اسلامی که ائمه حامل واقعی آن هستند و همین اندیشه است که باید مبنای حکومت اسلامی قرار بگیرد، تدوین و تدریس و منتشر شود.»(ص۱۹۵) حضرت در دورانی به سر می برند که مردم در فساد عقیدتی غرق می باشند و دنیا طلب در آنها موج می زند. در این راستا حضرت برای درمان بشر روزگارشان نسخه ی صحیفه سجادیه را تجویز می فرمایند و در قالب آن مبانی تفکر اصیل اسلامی یعنی توحید، نبوت، مقام معنوی انسان، ارتباط با خدا و بقیه موارد را تدوین می نمایند.
۲) «آشنا کردن مردم نسبت به حقانیت کسانی که حکومت باید به دست آنها تشکیل شود.»(ص۱۹۶) در فضایی که تبلیغات مسموم دشمن باعث شده تا کسی به مقام معنوی ائمه اعتقاد نداشته باشد؛ حضرت باید حقانیت اهل بیت و اینکه حکومت از آن آنهاست را به اثبات رسانند.
۳) «امام سجاد باید تشکیلاتی به وجود آورند که آن تشکیلات بتواند محور اصلی حرکت های سیاسی آینده باشد.»(ص۱۹۶)
ج) اقدامات و روش های مبارزاتی امام سجاد(ع)
در دو قسمت گذشته سعی شد تا در گام نخست مکان شروع حرکت(مقتضیات زمانی دوران امامت ایشان) و در گام بعد مقصدی که حضرت می خواهند آن را تحقق بخشند (اهداف حضرت) ترسیم شود. در این قسمت به ابزارهایی که حضرت به وسیله آنها میخواهند این مسیر را طی نمایند اشاره می شود. از این رو ابتدا به اشکال مختلف بیانات حضرت می پردازیم و سپس به برخی مواضع مقتدرانه حضرت اشاره می نماییم.
ویژگی های بیانات امام سجاد (ع)
بیانات حضرت را در یک تقسیم بندی کلی می توان به دو گونه خطابات عمومی و خطابات خصوصی تقسیم نمود. منظور از خطابات عمومی آن مواردی می باشد که مخاطب حضرت عموم مردم می باشند. لذا در آنها از عباراتی چون ایها الناس استفاده می شود. در واقع جامعه هدف این سخنان افرادی هستند که ایشان را به عنوان امام معصوم قبول ندارند. از این رو در کلام خود به آیات استناد می نمایند و یا از اشارات استعاری به آیات بهره می برند. و سعی می کنند در میان مباحثاعتقادی که مطرح می کنند به شکلی ملایم به مباحث امامت نیز بپردازند.
در کل می توان گفت این خطابات عمومی دو ویژگی دارند: « اول اینکه این بیانات امام که خطاب به عامه مردم است از نوع آموزش نیست، از نوع تذکر و یادآوری است… [چون] هنوز فاصله تا زمان پیامبر آنقدر نشده که عقاید اسلامی به طور کلی انحراف پیدا کند.»(ص۲۰۳) دوم اینکه حضرت در لابه لای کلام به طور ناگهانی به بحث امامت اشاره می کنند.
به طور مثال در میان یکی از این خطابات اینگونه بحث امامت را مطرح می فرمایند که « …أَلَا وَ إِنَّأَ وَّلَمَا یَسْأَلَانِکَ عَنْ رَبِّکَ الَّذِی کُنْتَ تَعْبُدُ هُوَ عَنْ نَبِیِّکَ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکَ وَ عَنْ دِینِکَ الَّذِی کُنْت َتَدِینُ بِهِ وَ عَنْ کِتَابِکَ الَّذِی کُنْتَ تَتْلُوهُ وَ عَنْ إِمَامِکَ الَّذِی کُنْتَ تَتَوَلَّاه»[۲] یعنی تذکر می دهند که همچنانی که پس از مرگ از خدایت، از رسولت، از دینت و از کتابت مورد پرسش قرار می گیری از امامی که ولایت آن را پذیرفتی نیز مورد سوال واقع می شوی.
خطابات خصوصی متوجه مؤمنین(شیعیان) می باشد. ادوات ندا در اینجا مواردی چون ایها المومنون است. از ویژگی هایی که در این خطابات به کرّات دیده می شود بحث از حکومت می باشد. «در اینجا نوا و آهنگ اصلی در خطاب به مومنین، حفظ آنان و ساختن کادرهای لازم برای آینده است. …. امام در این بیان، بیشترین تکیه اش روی این نکته است که مردم را از رفاه های معمولی این زندگی های جلوه دار و متلألی کاذب معمولی که جز به قیمت نزدیک شدن به طواغیت بدست نمی آید برحذر بدارد. … یعنی مردم را از جذب شدن به جریانی که به انسان رفاه می دهد تا ایمان را بگیرد و به او امتیاز می دهد تا از تندی مبارزه او بکاهد، مصون و محفوظ بدارد و این در خطاب به مؤمنین است. … بنابراین مقصود امام از این نوع دوم سخن گفتن(خطابات خصوصی) چیست؟ مقصود کادر سازی است. امام می خواهد از مؤمنین کادرهای لازم را برای هنگام لازم بسازد، لذا اینها را از جذب شدن به قطب های قدرت و جذب شدن به رفاه کاذب برحذر می دارد.»(صص۲۰۶-۲۰۷)
از دیگر ویژگی خطابات حضرت به مؤمنین این است که آنان را به داشتن یک تشکیلات اسلامی ویژه دعوت می نمایند. حضرت می فرمایند « نشانه زاهدان در دنیا- که از دنیا چشم پوشیده و به آن بی رغبتند-این است که هر دوست و یاری را که با آنان هم عقیده و همفکر و همدل و هم خواست نیست، او را ترک می کنند. این آشکارا دعوت به یک «تشکیلاتشیعی» است. … امام می فرمایند رفت و آمد و برخورد شما با کسانی که اراده شما و فکر و راه شما را نمی پیمایند و ندارند و هدف نمی گیرند، بایستی رفتاری غریبهوار و بیگانهوار باشد و آنها را باید ترک کرد.»(ص۲۱۰)
از حیثیت های دیگر نیز می توان به بیانات حضرت پرداخت. بیانات کلی ایشان که در بادی امر معنایی حکومتی ندارد. ولی در حقیقت امری کاملا سیاسی و حکومتی است. به طور مثال آنچه که در رساله حقوق بیان می دارند چهره ی حکومتی را که به اهلش سپرده شده را ترسیم می نماید و می گوید چه بسیار حقوقی که در چنین حکومتی اقامه می شود. و یا مناجات های حضرت که در قالب صحیفه سجادیه نقل شده است کافی است تا یک جامعه را بیدار کند و به سمت اصلاح سوق دهد.
مواضع مقتدرانه امام سجاد
همان طور که گفته شد حضرت به خاطر مقتضایی که درش حاضر بودند و برای حفظ شیعیان از اتخاذ مواضعی صریح که بخواهد با حکومت اصطکاک داشته باشد خودداری می نمودند. با این وجود بعضا حضرت مواضعی بسیار تند علیه حاکمان و یا اطرافیان آنها اتخاذ نموده اند که به آنها اشاره خواهد شد.
نمونه اول: عبدالملک نامه ای به امام می نویسد و حضرت را به خاطر ازدواج با کنیز آزادشده خودش ملامت می کند. حضرت در پاسخ می فرمایند این کار اشکالی نداشته و بزرگانی چون پیامبر خدا نیز چنین کرده اند. سپس با طنزی لطیف ادامه می دهند که « هیچ پستی و خواری برای مسلمان وجود ندارد بلکه پستی و خواری همان پستی و خواری جاهلیت است.»(ص۲۱۶) و به این صورت سوابق جاهلی و شرک و دشمن خدا بودن پدارنش را به او یادآوری می کند.
نمونه دوم: عبدالملک می دانست که شمشیر پیامبر نزد امام می باشد. لذا نامه می نویسد تا آن را از حضرت بگیرند. اما امام درخواستش را رد می کند. پس از چندی امام را تهدید می کند و امام در پاسخ می فرمایند « اما بعد، خداوند عهده دار شده است که بندگان متقی را از آنچه ناخوشایندشان است نجات بخشد، و از آنجا که گمان ندارند روزی دهد. و در قرآن فرموده است: همانا دوست نمی دارد هیچ خیانت گر ناسپاس را. اکنون بنگر که کدام از دو نفر با این آیه منطبق تریم.»(ص۲۱۷)
ایشان « در طول سی و پنج سال سعی می کند تا زمینه شدیدا نا مناسب جهان اسلام را به سمتی سوق دهد که در آن میان، خود آن حضرت و یا جانشینانش بتوانند فعالیت ها و تلاش های اصلی و نهایی را برای ایجاد جامعه اسلامی و حکومت اسلامی به وجود آورند.»(ص۲۲۰) در این مسیر ایشان با افرادی که سردمداران فکر و فرهنگ – علما و شعرا- بودند به برخورد می پردازد. چرا که آنان در حال جهت دهی و هدایت ذهنی مردم بودند و سبب باز تولید حکومت طاغوت در جامعه می شدند. نمونه ای از این قبیل برخورد های حضرت، مربوط می شود به محمد بن شهاب زهری. وی زمانی از شاگردان حضرت بوده ولی به دستگاه خلافت نزدیک شده و از محدثینی شد که در مقابل امام قرار گرفت. او در احادیثی که درباره ائمه نقل می نماید سعی کرده تا این بزرگواران را در دین داری افرادی قاصر و عادی جلوه دهد. امام خطاب به او می فرماید: «بدان کمترین چیزی که کتمان کردی و سبک ترین چیزی که تحمل کردی این است که وحشت ستمگران را تبدیل به راحتی و انس کردی و راه گمراهی را برای آنها هموار ساختی، و این را بدین گونه انجام دادی که به او نزدیک شدی و هر بار تو را دعوت کرد، او را اجابت نمودی.» (ص۲۲۶)
کلام آخر
آنچه که از مطالب ذکر شده برمی آید اینکه حضرت اقدامات سیاسی اجتماعی گسترده ای داشته اند. و اقدامات ایشان کاملا متناسب با مقتضیات زمان ایشان می باشد. و روح حاکم بر تمامی فعالیت هایشان تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی است. «علی رغم اینکه امام سجاد (ع) در دوران امامت پربار خود، که سی و چهار سال طول کشیده است، تعرض کاملا آشکاری با دستگاه خلافت نداشتند، ولی چیدن همان بساط پربار امامت و تعلیم وتربیت تعداد زیادی عناصر مؤمن و مخلص و گستردن دعوت اهل بیت، کار خود را کرد و دستگاه خلافت بنی امیه را نسبت به آن حضرت بدبین و اندیشناک کرد، به طوری که به آن بزرگوار تعرض هایی هم نمودند، و لااقل یک بار آن حضرت را با غل و زنجیر از مدینه به شام بردند.[یعنی به دلیل همین فعالیت های سیاسی اجتماعی حضرت]»(ص۲۲۸)
پی نوشت ها
- ارجاعاتی که به صورت مستقیم ذکر شده بیانات و نوشته های مقام معظم رهبری می باشد که در کتاب انسان ۲۵۰ ساله آمده است. لذا در ادامه در انتهای هر نقل قول تنها صفحه ی مربوطه در این کتاب ذکر می شود.
- تحف العقول، صفحه ۲۴۹
منبع: دیدبان