امیررضا احمدی، پژوهشگر البرزی در یادداشتی اختصاصی برای گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «تیتر یک» نوشت: در میان فیشبرداریهای تحقیقات و پژوهشهایم بعضاً به اشعار نوین و منتشرنشدهای از شاعران، متقدمین و متأخرین ادبیات فارسی برمیخورم که در دیوان اشعار و کلیات جامع آنها رصد نشده و به چاپ نرسیده است.
یکی از معضلات و اتفاقات ناخوشایند در عرصه تحقیق، تصحیح نسخ و متون کهن و خطی زبان فارسی، بسنده کردن محقق و پژوهشگر به منابع و مآخذ در دسترس است.
در این یادداشت ادبی به غزلی از رضوانی شیرازی که در دیوانش چاپ نشده است، میپردازیم:
جناب سید محمد شیرازی ملقب به فصیحالزمان و متخلص به رضوانی و مشهور به فصیحالزمان رضوانی شیرازی است که در سال ۱۲۴۰ هجری شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش سید ابوالقاسم، سلطانالعلما، از دانشمندان زمان خود بود.
فصیحالزمان؛ شاعر، خطیب و واعظ دوره قاجار بود. وی در تهران به دربار ناصرالدین شاه راه یافت و از او لقب فصیحالزمان را دریافت کرد. فصیحالزمان در فصاحت بیان و کلام شهرت داشت و به وعظ و خطابه در دربار و جامعه اشتغال داشت.
پس از قتل ناصرالدین شاه (که از ملازمان او هنگام قتل بود) برای تسلیت نزد ولیعهد مظفرالدین شاه به تبریز رفت و همراه وی به تهران بازگشت و ملقب به سلطانالواعظین شد. او سالهای متمادی در تهران منبر میرفت که بسیار با استقبال رو به رو شد. فصیحالزمان در سال ۱۳۲۴ شمسی در تهران درگذشت.
دیوان اشعار فصیحالزمان رضوانی شیرازی به اهتمام سید هادی حائریکورش در سال ۱۳۶۳ به چاپ رسیده است. برخلاف اینکه این چاپ که نخستین چاپدیوان است، ادعای جامعیت و کاملیت اشعار را دارد، با این حال غزلی عاشورایی در مراثی حضرت رقیه (س) رصد کرده و یافتم که در دیوان فصیحالزمان به چاپ نرسیده است.
با تورق و فیشبرداری در حین تحقیقات در کتاب پنجرهای رو به آفتاب، تألیف سید احمد هاشمی به این غزل چاپ نشده رسیدم که متن کامل آن به شرح ذیل است:
امید است که اینگونه آثار چاپنشده در قالب چنین یادداشتهایی ماندگار شود.
بابا تو ز حال دل غمدیده گواهی
هجران توام سوخته همچون پر کاهی
خوش آمدهای دیدن ما سوی خرابه
این منزل ویران نبود لایق شاهی
از نور رخت گلخن ویران شده گلشن
آتشکده ویران شده از نیم نگاهی
صد شکر که افتاد گذارت به خرابه
آسوده شده خاطر یک چشم به راهی
جانم به لب آمد پدر از حسرت رؤیت
در سینه نمانده است مرا ناله و آهی
یک پرسشی از غمزدگان کن ز سر مهر
شاهانه ز گلزار تو هستیم گیاهی
چون در بر تو شکوه ز دشمن کنم امشب؟
از ضربت سیلی و ز بازوی سیاهی
الهه ملاحسینی _ تیتر یک
انتهای خبر/