از آنجا که رژیم صهیونیستی، خاطره تلخ رویارویی نظامی مستقیم با حزبالله را به همراه دارد به نظر میرسد بازخوانی آنچه که توسط رسانههای عربی به “جنگ تموز” و از سوی رسانههای صهیونستی به “جنگ دوم لبنان و اسرائیل” معروف شده، خالی از لطف نباشد.
این جنگ ۳۴ روزه که از ۱۲ ژوئن سال ۲۰۰۶ میان نیروهای حزبالله لبنان و ارتش اسرائیل آغاز شد، مناطق مختلف لبنان، مخصوصا جنوب و شرق پایتخت این کشور (بیروت) و از سوی دیگر مناطق “الجلیل”، “کرمئیل”، “مرجبنعامر” و “هضبهالجولان” در سرزمینهای اشغالی را در برگرفت.
در مقابل، نیروهای حزبالله نیز که آمادگی کامل برای پاسخ احتمالی ارتش رژیم صهیونیستی را داشتند، با هدف قرار دادن نیروهای این رژیم، ۲ تانک ارتش اسرائیل را منهدم کرده و ۸ تن از سربازان آن را نیز به هلاکت رساندند.
به این ترتیب؛ در روز دوم جنگ، نیروهای هوایی اسرائیل طی هجوم گستردهای به جنوب لبنان پایگاههای برق، فرودگاه بیروت و همچنین پلها و راههای ارتباطی مهم در این مناطق را هدف قرار دادند که در نتیجه آن دهها نفر از شهروندان لبنانی به شهادت رسیدند.
به این ترتیب؛ وی مسئولیت مقابله با تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی را به طور رسمی پذیرفت.
نصرالله همچنین با بیان اینکه دو سرباز اسرائیلی به مکانی بسیار دور منتقل شدند، باری دیگر دولت رژیم صهیونیستی را به مذاکره غیر مستقیم در جهت تبادل اسرا دعوت کرده و هشدار داد “نیروهای حزبالله در آمادگی کامل برای پاسخ به اقدامات اسرائیل به سر میبرند”.
در پی سخنرانی دبیرکل حزبالله، ارتش اسرائیل، لبنان را به طور کامل در محاصره هوایی و دریایی قرار داده و از تمام توان نظامی خود برای سرکوب حزبالله استفاده کرد.
گفتنی است؛ مقامات اسرائیلی تقریبا در هر روز از جنگ، به بیان هدف جدیدی از تجاوز نظامی خود به لبنان میپرداختند، از جمله “بازگرداندن سربازان خود”، “در هم شکستن مقاومت و حامیان آن”، و همچنین “رسیدن به بخشی از خاک لبنان در راستای جلوگیری از پرتاب موشکهای حزبالله به داخل مرزهای خود”!
جالب اینجاست که با وجود اعلام اهداف متعدد از سوی مقامات رژیم صهیونیستی، تا آخرین روز جنگ، سرانجام این جنگ ۳۳ روزه بدون تحقق حتی یکی از این اهداف به پایان رسید.
تمام اینها در حالی بود که با گذشت هر روز از زمان آغاز جنگ، نشانههای پشیمانی مقامات اسرائیل بیشتر نمایان میشد.
عدم توفیق ارتش اسرائیل و شکست آن در حوزههای نظامی و اطلاعاتی، به حدی رسیده بود که تنها چند روز پس از گذشت جنگ “کوفیعنان”، دبیرکل وقت سازمان ملل، هشدار داده بود “اگر اسرائیلیها بخواهند آنچه که آنان منطقه امن میخوانند را اجرایی کنند منطقه خاورمیانه به منطقهای امنیتی تبدیل خواهد شد، اما نه برای دیگران، بلکه برای خود رژیم صهیونیستی و این امر در نهایت منجر به تقویت جریان مقاومت خواهد شد”.
وزرای خارجه این دو کشور، ضمن آنکه گروگانگیری دو سرباز اسرائیلی را “ماجراجوییهای غیر مسئولانه” خواندند، با صدور بیانیههایی به طور جداگانه، “برخی عناصر لبنانی” را محکوم کردند!
این در حالی بود که به موازات اقدامات سازشکارانه دولتهای این دو کشور، مردم مصر در حمایت از حزبالله لبنان به خیابانها آمدند و با بالا بردن پرچمها و عکسهای مرتبط با مقاومت، خواستار حمایت نظامی ارتش کشورشان از حزبالله لبنان شدند.
در همین راستا، “محمد مهدی عاکف”، رهبر وقت اخوانالمسلمین مصر، گفته بود “اخوانالمسلمین آماده است هزاران نفر از نیروهایش را به لبنان فرستاده تا در کنار رزمندگان حزبالله علیه اسرائیل بجنگند”.
گفتنی است؛ “حیفا” تنها شهرکی نبود که آماج موشکهای حزبالله قرار گرفت بلکه شهرهای “کریات شمونه”، “شلومی”، “نهاریا”، “عکا”، “صفد”، “کرمئیل”، “سخنین”، “المغار”، “طبریه”، “الناصره”، “العفوله”، “رامات”، “دیفد”، “بیسان” و “الحظیره” نیز از حملات موشکی حزبالله در امان نبود.
سرانجام در روز ۱۴ آگوست ۲۰۰۶ و با اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت مبنی بر توقف اعمال متجاوزانه و با ارسال ۱۵ هزار نیروی حافظ صلح از سوی سازمان ملل به این منطقه، نیروهای ارتش اسرائیل به منطقه “الخطالازرق” عقبنشینی کرده و جنگ ۳۳ روزه پایان یافت.
همچنین “محمود احمدینژاد”، رئیسجمهور وقت ایران اعلام کرد “حزبالله لبنان برنامههای آمریکا برای سیطره بر خاورمیانه را در هم شکست”.
از سوی دیگر، سید حسن نصرالله تاکید کرد “رزمندگان حزبالله پیروزی تاریخی را نه فقط برای لبنانیها بلکه برای کل امت اسلامی به ارمغان آوردند”.
اما ناگهان سخنان وی توسط برخی از نمایندگان مجلس اسرائیل قطع شد، به طوریکه یکی از آنان خطاب به اولمرت گفت “آیا دارید به بیان پیروزی میپردازید؟ آیا شما پیروز شدید؟! شما شکست خوردهاید آقای اولمرت”!
امری که منجر به اخراج وی از پارلمان رژیم صهیونیستی شد، در حالی که اولمرت فریاد میزد “تو نماینده حزبالله هستی، تو مزدور حسن نصرلله هستی”.
انتهای پیام/