به گزارش گروه ورزشی «کمال مهر» :
به نقل از “ورزش سه” حذف پرتغال از جام جهانیای که آخرین فرصت کریستیانو رونالدو برای فتح بزرگترین عنوان تیمی ورزش فوتبال به حساب میآمد، همچنان در کانون توجهات است و این بار وبسایت پرتغالی گلوبو، با انتشار یک یادداشت متفاوت در صفحه اولش، به نکوهش توقعات بیش از حد از این ابرستاره فوتبال در قرن بیست و یکم پرداخته که خواندن آن خالی از لطف نیست. در ادامه این یادداشت را میخوانید؛
هر بار که یک جام جهانی شروع می شود، سرخوشی ناشی از رسیدن به یک حس ناب برمی گردد. این احساس وجود دارد که هیچ چیز کم نیست، همه آنجا هستند و یک نمایش کامل وجود دارد. چند فرهنگ غنی وجود دارد که در قالب تیمهای حاضر، روح نمایش جهانی آداب و رسوم را باز می گرداند. محیطی که این تبادل فرهنگی ایجاد می کند، فانتزی خاصی را تغذیه می کند. هر بازی یک فرصت تکرار نشدنی است. هر بازی دو دنیای فرهنگی است که شانس آنها را به هم میرساند. و جالب ترین چیز این است که تنوع فقط آن چیزی نیست که قابل مشاهده است. به نظر من روحی که در زمین خود را نشان میدهد، جالبتر از کلاههای کاغذی کادماهی است که هواداران پرتغالی بر سر میگذارند یا لباس هواداران مراکشی که اشاره به شیر اطلس دارد. غالباً هر تیمی ویژگی های مردم کشور خود را دارد، اساساً از نظر نگرش ذهنی آنها در هر یک از لحظات مسابقه و بازی نماینده فرهنگ خود هستند و انسان هم، بستر آن است.
من تیمهایی را که به نیمهنهایی رسیدهاند مشاهده میکنم و به عنوان مثال میآورم: یک فرانسه قاطع، با تمایل باورنکردنی برای پایان دادن به هر موقعیت با یک گل و آسیب رساندن به حریف با هر حمله. یک مراکش بسیار رقابتی و قاطع در دفاع از هدف خود. کرواسی صبور که می تواند منتظر لحظه مناسب برای رسیدن به پیروزی باشد. و یک آرژانتین جنگجو، که هرگز از تلاش برای شکست حریف دست نمی کشد، که به نظر می رسد روی رسیدن به عنوان قهرمانی و در نتیجه ادای احترام به بزرگترین رهبر خود، لیونل مسی، تمرکز کرده است.
در دو نیمه نهایی ما ستارگان بزرگ این قهرمانی را داشتیم: بونو، امرابات، زیاش، امباپه، دمبله، گریزمان، واران، مودریچ، کواچیچ، پریسیچ، مسی، انزو فرناندز و آلوارز. دیدن بازی آنها با قدرت، تکنیک، جاه طلبی همراه است و هوش آنها به معنای باز شدن راه برای فوتبال در آینده است.
برخی از تیم هایی که به این نیمه نهایی نرسیدند مانند اسپانیا، پرتغال، بلژیک، برزیل و انگلیس بازیکنان بزرگی داشتند که در این جام جهانی به کار خود پایان دادند. با حذف آنها دیگر شاهد بازی بوسکتس، گاوی، دی بروین، هازارد، نیمار، وینیسیوس جونیور، کریستیانو رونالدو، برونو فرناندز، ساکا و بلینگهام نبودیم. برخی از این بازیکنان بزرگ دیگر هرگز در جام جهانی بازی نخواهند کرد. و نحوه برخورد با برخی از مهمترین چهرههای فوتبال در زمان شکست جای تعجب نداشت. به نظر می رسد عقلانیت در عقیده از بین رفته است، احساس عدالت، احترام به کسانی که به فوتبال این همه جذابیت بخشیدهاند و همچنان به آن ادامه می دهند. شاید درخشش امروز مانند گذشته نباشد، اما این بازیکنان استثنایی هستند. آنها غالباً مایه غرور مردمی در روزهای سخت بوده اند.
دیدن اینکه ارزش بازیکنانی مانند کریستیانو رونالدو شناخته نمی شود، شما را به فکر وا می دارد. به نظر می رسد رونالدو قربانی افکار عمومی شده است که با آمیزه ای خطرناک از فایده گرایی تیره شده است. او مانند کالایی مستهلک دور ریخته می شود، اما در عین حال از او مهارتهاتی فرابشری طلب میشود و بنابراین، در بین این دو قطب، مکان مناسبی که جایگاه انسان است، ناپدید می شود: تنها جایی که درک و همدلی در آن امکان پذیر است. کریستیانو رونالدو با وجود استعداد باورنکردنی اش یک انسان است. به این ترتیب، نمی توان از او به عنوان یک کالا استفاده کرد، و همچنین نمی توان آن را ملزم به حرکات فوقبشری کرد. چنین موقعیت هایی خطر منفعتطلبی در هواداری را آشکار می کند و انتظاراتی که از بازیکنان بزرگ یا به عبارتی بهتر “ستارههای بزرگ” وجود دارد، پوچ میشود.
منفعتطلبی یعنی اینکه به محض اینکه عایدی ذهنی ما از یک ستاره کاهش میباید، با انتظارات خود، درخشش قبلی او را نفی میکنیم و تمام گذشته او را زیر سوال میبریم و به نظر من این دلیلی کافی است تا یک ستاره از درخشیدن خودداری کند. به دلایلی عجیب، ما در زمانهای زندگی می کنیم که هیچ انسانی خطا را از دیگری نمیپذیرد و به همین دلیل لقب ستاره به مرور تبدیل به محملی برای محکومیت میشود. زمانی که با اولین شکست بساط محاکمه برپا میشود.
کریستیانو رونالدو در این وضعیت غیرشفاف هدف افکار عمومی قرار گرفت. به محض اینکه کاراییاش از بین رفت، دیگر به عنوان یک ستاره و یا یک ابرقهرمان شناخته نشد. مردم می گویند: “هرچه بالاتر بروید، سقوط بیشتر است.” هر چه کسی را بالاتر قرار دهید، در این مورد میتوانم بگویم سقوط او بیشتر میشود. تمام گذشته ناگهان فراموش شد، تمام لحظاتی که او با برتری بسیار بیشتر از سایر بازیکنان، به بهای زحماتش، شادی زیادی را به پرتغالی ها هدیه داد. مجال این نیست که بی نهایت لحظات باشکوه رونالدو را با کلمات بیان کنم. حتی مهم نیست. فقط انسانیت او را به یاد دارم، وقتی در فینال جام ملت های اروپا که پرتغال برنده شد، روی زمین چمن نشسته بود، در حالی که پروانه معروفی روی پیشانی اش نشسته بود، برای ادامه بازی گریه کرد.
انسانهایی هستند که با اراده و تداوم، هدف خود را به موفقیت در فوتبال محدود میکنند و در زندگی فوتبال همه چیز آنها خواهد بود و بدون آن زندگی برای آنها هیچ است. این چیزی است که باید درک شود تا همدلی وجود داشته باشد. هر بازیکن بزرگی، کسانی که به آنها ستاره می گویند، وقتی نمی توانند بازی کنند، با هیچ چیز روبرو نیستند. هدف کریستیانو رونالدو در آن فینال بازی و قهرمانی پرتغال در اروپا بود. چیزهایی هست که نباید گفته شود. احساس احترام و قدردانی نسبت به رونالدو نباید خواسته شود. منظور من این نیست که ما نباید نسبت به عملکرد همه بازیکنان نظر انتقادی داشته باشیم، اما نمی توانیم آگاهی خود را نسبت به تاثیری که با به کار بردن هر کلمه میگذاریم، در نظر نگیریم.
کافی است تاثیری که نظرات ما در افکار عمومی دارد را اولویت بندی کنیم. بزرگترین دغدغه ما همیشه باید همدلی باشد، دفاع از انسانها. در این صورت دفاع از انسانهایی که این همه به ما شادی داده اند و بارها به اعتلای پرتغال کمک کرده ( نه فقط نام پرتغال، بلکه فرهنگ یک پرتغالی که قدم به قدم زندگی خود را می سازد) اهمیت پیدا میکند. همه ما میدانیم که دوران حرفهای رونالدو نیز مانند هر شخص دیگری به پایان خواهد رسید و حتی پایین آمدن کیفیت عملکرد او نمیتواند رونالدو را از بازیکنی خارقالعاده به چیز دیگری تبدیل کند. با کمال تشکر منتظر فصلهای بعدی موفقیت کریستیانو رونالدو هستم.