به گزارش «کمال مهر» ؛فضای خانه پر از هوای «شهید علی رضا مراد خانی » بود، پدر دردها و خس خس سینه شیمیایی اش را فراموش کرده بود و حنجره خسته اش می گفت : من فرزندم را تقدیم انقلاب اسلامی کردم و حاضرم دو فرزند دیگرم را با افتخار تقدیم کنم! تمام لحظه هایی که با پدر شهید در حال گفت و گو بودیم اشک چشمان «مادر» شهید نیز با ما سخن می گفت، که بعد از گذشت ۲سال هنوز داغ فرزندش تازه است.
روز گذشته خبر دار شدیم که پدر پاسیار شهید علیرضا مرادخانی ۴ ماه است که باهمه مجروحیت های بجا مانده از جنگ تحمیلی ، روزه می گیرد! و شنیده ها حاکی از آن است که ایشان در شرف «اعتصاب غذا » هستند به همین دلیل گفتگویی با این پدر شهید تدارک دیدیم که در ادامه می خوانید ؛
شرح ماجرا
* باسلام ، در صورت امکان نحوه شهادت فرزندتان را بازگو کنید؛
صبح روز ۲۲آذر ۹۰ خودروی حامل ۸ نفر از زندانیان ندامتگاه مرکزی کرج بهمراه ۸ سرباز تحت امر فرزندم در اتوبان محمد شهر با برنامه ریزی قبلی و تصادف ساختگی دو خودروی زانتیا و پیکان ،متوقف می شود و فرد مسلحی که در نظر داشت یکی از زندانیان را فراری دهد وارد خودرو شده و پس از شلیک به سقف خودرو به پسرم می گوید سلاح را زمین بگذارد و فرزندم همین کار را انجام می دهد و فرد مسلح برای برداشتن سلاح اقدام میکند که پسرم حمله کرده اسلحه فرد مسلح را می گیرد که در این درگیری با شلیک مستقیم قاتل به قلب پسرم، او را به شهادت می رساند.
من برای مجازات عاملین شهادت فرزندم شکایتی نکردم ! نظام خود بر این امور مقدم است/ پرونده فرزندم وکیل می خواهد
*آقای مرادخانی شنیده ایم که بمدت ۴ ماه است روزه گرفتید و قصد دارید اعتصاب غذا کنید ، علت این اقدام شما چیست؟
بنده اعتقاد دارم که فرزندم در راه حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی و پاسداری از قانون به شهادت رسیده و در یک اقدام برنامه ریزی شده مسلحانه و در حال انجام وظیفه به این درجه نائل شده است.
ما در همین راستا به خود می بالیم و برای ایستادن پای ارزش های انقلاب اسلامی حاضرم هر دو فرزند دیگرم را تقدیم این نظام و اسلام کنم. من روزه گرفتم بدلیل اینکه پرونده فرزند شهیدم وکیل می خواهد!
*لطفاًبیشتر توضیح بدهید؛
پیگیری و دستگیری عاملان این جنایت و روند پرونده با اقتدار مراجع انتظامی و قضایی بدون درخواست “ما” صورت گرفت و جنایت کاران در مدت کوتاهی دستگیر شدند، و مراحل رسیدگی به پرونده پسرم خیلی خوب پیش می رفت،تا روز داداگاه که همه چیز عوض شد !
به نظر شما در یک جرم عمومی با این شرایط “فراهم کردن زمینه فراری دادن یک محکوم و عملیات مسلحانه ” که طبق قانون از مصادیق جرایم سنگین می باشد و خود دستگاه قضایی اقدام به پیگیری و رسیدگی می کند،چرا باید دادگاه کیفری استان البرز این پرونده را تنها با عنوان یک قتل معمولی مورد رسیدگی قراردهند؟ که ما به این روند معترض شدیم.واکنون وکیل می خواهم و وکیلم ما خداست چون ما با خدا معامله کرده ایم !
در خواست عفو از طرف نمایندگان مجلس شورای اسلامی ، خانواده متهم و معاون دادستان / تهدید به مرگ هم شدیم!
*شنیده ایم چند وقت پیش از طرف خانواده قاتل برای در خواست عفو منزل شما آمده بودند، صحت دارد؟
خانواده قاتل چندین بار برای درخواست بخشش و گذشت نزد ما آمدند اما ما از حق طبیعی مان برای قصاص قاتل فرزندمان نمی گذریم.
به طرق مختلف برای در خواست عفو منزل ما رفت آمد می کنند، منجمله یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نماینده حقوقی مجلس شورای اسلامی و حتی معاون دادستان هم به طریقی در خواست عفو داشته اند!
نکته دیگر اینکه حتی من و همسرم را تهدید به مرگ شده ایم و ما می ترسیم چون از کسانی که در روز روشن دست به اسلحه می برند و چنین عملیاتی را با بستن اتوبان انجام می دهند بعید نیست که ما را هم بکشند.
رونوشت نامه رییس مجلس شورای اسلامی به استانداری البرز به دست بنده رسید، ولی یکماه است به استانداری نرسیده است!
*خواسته شما از مسئولین چیست؟
بنده نامه های متعددی به رییس قوه قضائیه آیت الله لاریجانی ارسال کردم مبنی بر اینکه این موضوع باید از جنبه عمومی پیگیری شود و… ولی ترتیب اثری داده نشد ! به نماینده های مردم کرج در مجلس شواری اسلامی نامه نگاری هایی نیز انجام دادم و تا حدودی پیگیری شدولی نتیجه ای در بر نداشت ، حتی در زمان حضور آیت الله کازرونی نماینده ولی فقیه در استان البرز نیز به خدمت ایشان رسیدم که ارجاع داده شدم به مراجع دیگر و تا به امروز نیز به نتیجه مشخصی نرسیدیم. نامه های متعددی به مراجع اعظام در قم ارسال کردم ولی پاسخی دریافت نکردم.
اما ابتدای این ماه ، نامه ای مجدد به آقای لاریجانی رییس محترم مجلس شورای اسلامی نوشتم که در صورت عدم پیگیری “اعتصاب غذا “خواهم کرد و سریعاً به نامه ام جوابیه ای ارسال شد خطاب به «استانداری البرز» که موضوع هرچه سریعتر رسیدگی شود ، به استانداری مراجعه کردم گفتند هنوز نامه به استانداری نرسیده است ! این در حالی است که ۲۰ روز است رونوشت نامه را بنده دریافت کرده ام!
رونوشت نامه را خودم به استانداری تحویل دادم و گفتند شنبه هفته جاری ۲۴ اسفند ماه در استانداری جلسه می گذارند و به این موضوع رسیدگی خواهند کرد! امیدوارم که اینطور باشد.
*حرف آخر اگر دارید بفرمایید؛
خدا می داند که همانطور که بنده خودم با تمام وجود در صحنه های نبرد حق علیه باطل ایستادگی کردم و فرزند شهیدم با تمام وجود برای این نظام و انقلاب ایستاد و شهید شد حاضرم دو فرزند پسر دیگرم را تقدیم انقلاب و رهبر و نظام مقدس جمهوری اسلامی کنم. و امید دارم مسئولین نیز برای حفظ ارزش های انقلاب اسلامی حفظ خون شهدا لحظه ای از وظیفه اشان کوتاهی و غفلت نکنند تا شرمنده شهدا نباشند.امیدوارم مسئولین امر عاملان این جنایت را به سزای اعمالشان برسانند .
انتهای پیام/
کمال مهر سپاسگذار …
انشالله به حق صاحب این روز حضرت زهرا سلام الله این پدر شهید به آرزویش برسد…
درود بر شهدا
چه ناکس مردمانند سنگ را می بندند سگ را رها می کنند.
متاسفم که در جامعه ی اسلامی در حق یک پدر شهید که خود رزمنده ای با اخلاص و زجر کشیده است چنین جفایی صورت میگیرد
مسئولین عزیز:کاری کنیم که شرمنده ی شهدا و امام شهدا نباشیم .
به امید پیگیری جدی مسئولین ذیربط
سلام ؛ خدا قوت
بسم الرب الشهدا و الصدیقین
با سلام و درود به پدر این شهید بزرگوار
سپاس از این همه شجاعت کمال مهر
درود به روان همه ی شهدا که با جانبازی جانشان را تقدیم انقلاب کردند…
خدای مهربان به حق ایام فاطمیه و بی بی فاطمه الزهرا علیه السلام
این پدر شهید را به آرزویش برسان”
بسم الرب الشهدا و الصدیقین
با سلام و درود به پدر این شهید
سپاس از این همه شجاعت کمال مهر
درود به روان همه ی شهدا که با جانبازی جانشان را تقدیم انقلاب کردند…
سلام بر کمال مهر
سلام بر پدربزرگوار ا شهید عزیزی که مردانه واز خودگذشتگی درس ایثار و رشادت به ما آموخت….
مسولین محترم قضایی رسیدگی بفرمایید!
باسلام..وقتی مطالب این پدر شهید را خواندم خیلی متاسف شدم چگونه میشود کسی که باعث به شهادت رساندن مآمور شجاع دولت وایجاد رعب و وحشت مردم شده هنوز بسزای عملش نرسیده…
مسولین محترم: شهید مرادخانی برای امینت از جان ومال ما اینگونه اماج تیر قرار گرفت…لذا برای حفظ خون شهدا و آرمانهای امام راحل (ره).. عاملین این واقعه را بسزای عملشان برسانید تا درس عبرت شود برای متجاوزان امینت و آسایش مردم.وتسلی خاطری شود برای همزمان جان برکف..
لعنت خداوند بر کسانی که حق مظلوم را نمی گیرند و به ظالم یاری می رسانند.
با سلام و تشکر از این که صدای این پدر شهید را برای درخواست به حق و بجایش به گوش همه ما می رسانید. باشد که لطف همیشگی خدای مهربان شامل حالش شود و به خواسته بر حقش برسد.
با سلام
از مسئولین خواهشمندم صدای مظلومانه این پدر شهید را بشنوند.
چرا سکوت؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
انشالله به شما توفیق بدهد (خبرنگاران کمال مهر) با شهدا مهشور و رنگ و بوی آنها در زندگی و دلهای شما پایدار بماند.
ین طور که پیش می رود
فردا و فرداها دیگر نمی توان توقعی از مسئولین نیروی انتظامی داشت.
چرا که هنوز حق این شهید و خانواده داغدارش ادا نشده است.
پدر شهید همچنان روزه دار است…
کاش کسی درد این پدر را می فهمید.
من با پدر شهید در ارتباط نزدیک هستم
این پدر دلسوخته همچنان روزه است
چرا هیچ کس صدای این پدر مظلوم را نمی شنود؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
با توجه به شناختی که از این خانواده دارم
پدر شهید با وجود دستور اکید پزشک مبنی بر بستری شدن در بیمارستان بقیه الله، همچنان به روزه گرفتن ادامه می دهد تا به احقاق قانونی خود برسد.
خواهشمند است رسیدگی فرمائید.
به بردار سربازم گفتم ..برادر جان اگر روزی چند نفر گانگستر جاده را بستن و باعث وحشت زن و بچه ها ی مردم شدن فقط نگاه کن !!
بردارم گفت چرا!گفتم برو زندگی نامه شهید مراد خانی را بخوان ..برو چهره داغ دیده پدر شهید را ببین که چگونه برای اجرای حکم عاملین شهادت فرزندش پژمرده اش کردند.!!
سلام و دورد بر شما عزیزان کمال مهر که حرف دل این پدر شهید و سایر ین را به گوش مسئولین میرسانید…
امیدوارم مقامات محترم هرچه سریعتر رسیدگی نمایند// من ا…التوفیق
خون دادستان زابل چه فرقی با خون این شهید دارد که مسئولین قاتلین، دادستان زابل را اعدام می کنند و قاتلین این شهید را آزاد!!!!!
ما به کجا می رویم؟؟؟؟!!!!!!
وقتی کودک بودم مگفتن حضرت علی (ع) فرموده اند حق گرفتنی است نمی دانم چرا این پدر شهید پس از۳سال تلاش بیهوده نتوانسته حق آن شهید رابگیرد به سخن امیر مومنان ؟؟؟؟؟یا قانون کشورم شک کنم که پای بند سخن امیرش نیست؟؟؟شما بگوئید.
باسلام وتشکر اززحمات شما،باپدرشهیدوالامقام علیرضا دررابطه بااجرای حکم اعدام عوامل شهادت فرزندبرومندش صحبت کردم،ایشان فرمودند:ما به جزخداوند منان پارتی وپول نداریم که اگر چنین بودقاتل فرزند ماهم مثل عوامل شهادت دادستان زابل کمتر ۶ماه اعدام می شد؟وهمچنین مثل شهید امربه معروف علی خلیلی ؟ولی ما فقط خداراداریم .ما به کجا می رویم؟؟؟؟!!!!!!
با سلام و ارادت به شما پدر بزرگ وار امیدوارم در این کشور که ظلم و بی حقی بیداد میکند . خون پسر شهید خود را نگذارید که پایمال شود هرچند که شما از آقا زاده ها نیستید که اگر به ناحق نیز باشد به نفع شما تمام شود چون از مردم عامه و عادی جامعه هستید فقط امیدوارم عدالت در باره شما حداقل اجرا شود و لاغیر به عدالت خدانیز شک خواهم کرد ……
با سلام به شما خانواده محترم شهید علیرضا مراد خانی بسیار متاسفم که بعد از گذشت ۳ سال هنوز نتوانسته اید حق فرزند خود را بگیرید امیدوارم خداوند که حاکم و قادر مطلق می باشد صدای شما را شنیده و شاید او سکوت را بشکند ؟؟؟؟
باسلام وتشکر اززحمات شما ،اعدام قاتلین شهید والامقام علیرضا یک خواسته ملی ومیهنی است قوه قضائیه به خاطر خدای بزرگ رسیدگی کنید.
نباید تحت تأثیر مظلوم نمایی این افراد قرار گرفت. کم ترین مجازات برای چنین اشخاصی اعدام است. حتی اگر خانواده محترم آن شهید عزیز از حکم قصاص خودداری کنند، این قاتل باید به جرم محاربه اعدام شود.
با سلام:
مثلی با گویش رامسری داریم که می گوید:
دار دار ِ بی ینه یا توآر دار ِ که ترجمهء فارسی اش می شود: درخت درخت را می برد یا تبر درخت را.
و اینکه کدام بزرگ بود که می گفت: انقلاب فرزندان صادق خود را قربانی می کند.
الهی صبری جمیل نصیب این پدر و مادر گردد آخر:
آتش گرفته ام تا بدانم چه می کشند
احساس سوختن به تماشا نمی کنم.
باسلام وتشکرازکما ل مهر،متأسفم برای همچین زمانی تو مملکت اسلامی این اتفاقات بیفته.جالبه شنیدم با قید وثیقه آزادند ضاربها!عجب انسانها وجدانهای بیدار کجایید؟مملکت اسلامی مدعی مسلمانی و این همه تأسف
printlogo
کد خبر: ۶۲۰۹۵تاریخ: ۱۳۹۴/۲/۱۰ ۰۰:۰۰
این مرد میخواست پدرزن اعدامیاش را نجات دهد که مأمور زندان را کشت
تیرانداز خودروی زندان در ایستگاه مجازات
گروه شوک: دامادی که در صحنه فراری دادن پدر زن اعدامیاش از خودروی زندان دست به قتل زده است در یک قدمی چوبهدار قرار گرفت.
«علیرضا مرادخانی» مأمور بدرقه زندانیان ۲۲ آذرماه سال ۹۰ هنگام انتقال زندانیان به دادسرا با شلیک گلوله گروهی مهاجم به قتل رسید. عامل این جنایت در حالی که تصور میشد به لحاظ حمله مسلحانه به مأمور دولت محاکمه و در قالب افساد فیالارض با محکومیت مرگ مواجه شود به خاطر قتل با قصاص نفس روبهرو شد. ساعت ۹ صبح ۲۲ آذرماه خودروی حامل زندانیان از ندامتگاه مرکزی کرج به سمت دادگاه انقلاب میرفت که در پل محمدشهر کرج با یک تصادف ساختگی دچار حادثهای مرگبار شد. راننده پیکان که قصد داشت پدر زن خود را فراری دهد با تفنگ کلاشنیکف به خودروی زندان نفوذ کرد و به تیراندازی پرداخت. مرد خطرناک وقتی مقاومت علیرضا مرادخانی مأمور بدرقه زندان را دید بیرحمانه به سوی وی تیراندازی کرد و پس از ناکامی در اجرای نقشهاش با گذاشتن خودروی پیکان با کمک همدستانش از صحنه گریخت.
با مخابره این حادثه مرگبار تیمی از مأموران کلانتری ۲۱ مهرشهر خود را به محل جنایت رساندند. وقتی عمق فاجعه پیش روی مقامات قضایی و پلیسی قرار گرفت اقدامات اطلاعاتی ویژهای کلید خورد و کارآگاهان پی بردند مهاجمان سه مرد بودند که سوار بر خودروی تندرویی پا به فرار گذاشتهاند.
وقتی مشخص شد عاملان جنایت اهل یکی از استانهای غربی کشور بوده و در سرآسیاب ملارد زندگی میکردند مأموران دریافتند آنان بعد از تیراندازی مرگبار خانههایشان را ترک کرده و پنهانی زندگی میکنند. ردیابیهای تخصصی ادامه داشت تا اینکه روز ۲۹ آذرماه سال ۹۰ مخفیگاه جنایتکاران در جاجرود ردیابی شد و همهشان به دام افتادند.
«فرود» ۲۹ ساله که از مجرمان قدیمی است و تیرانداز صحنه حمله مرگبار به خودروی زندان بود، در بازجوییها گفت: عبدالحمید پدرزنم است که به خاطر قاچاق موادمخدر به اعدام محکوم شده است و آن روز در خودروی حامل زندانیان بود. برای فراری دادن وی با همدستی برادر زن ۲۰ سالهام به نام یونس و دوستش که میثم نام دارد نقشه کشیدیم. صبح همان روز تصمیم گرفتم با تفنگی که از چند ماه پیش با پرداخت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان خریده بودم به خودروی زندان حمله کنم به همین خاطر با یک تصادف ساختگی سد راه آنان شدم، تصور میکردم کارم راحت است اما یکی از زندانبانان مقاومت کرد و به ناچار او را هدف گلوله قرار دادم و با خودروی دیگرم فرار کردیم.
وی در ادامه گفت: میخواستم پدرزنم را نجات دهم اما خودم گرفتار شدم و حالا نگران دختر ۵ سالهام هستم. یونس نیز در بازجوییها گفت: پدرم یکبار به خاطر قاچاق مواد مخدر دستگیر شده بود و در حالی که محکومیتش رو به پایان بود در مرخصی از زندان وقتی خودرویش را به دوستش امانت داد در زمان پس گرفتن مأموران پدرم را دستگیر کردند و در بازرسی از خودرویش دو کیلو هرویین کشف کردند، چون نمیتوانستیم ثابت کنیم پدرم بیگناه است او به اعدام محکوم شد و من و دامادمان تصمیم گرفتیم او را فراری بدهیم.
میثم که راننده خودروی زانتیا بود و در زمان حادثه مرد جنایتکار را فراری داد نیز در بازجوییها گفت: من به خاطر بیگناهی پدر دوستم خواستم به آنها کمک کنم و هرگز فکر نمیکردم جنایتی رخ دهد.
وی ادامه داد: پس از فرار با شناسنامه مادرم در جاجرود خانهای اجاره کردیم و همانجا مخفی شدیم اما یک هفته بعد ویلایمان محاصره شد و به دام افتادیم.
اعدام در ملأعام
با اعترافات داماد جنایتکار، ۵ قاضی شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز ۵ اردیبهشت سال ۹۱ «فرود» را به خاطر قتل مأمور بدرقه زندان به قصاص نفس – اعدام – در ملأعام و در محل وقوع جنایت محکوم کردند. همچنین از آنجایی که وی تفنگ جنگی نگهداری کرده بود براساس ماده ۶ و ۸ قانون مجازات اسلامی این تیرانداز به دو سال زندان محکوم شد.
یونس نیز با سه سال زندان و اما میثم نیز بیگناه شناخته شد.
دلگویههای پدر مقتول
غلامرضا مرادخانی هنوز بغض دارد، وی به شوک گفت: با وجود گذشت سه سال از قتل پسرم عامل جنایت هنوز اعدام نشده است و نمیدانم چرا این مرد که به خودروی دولت حمله مسلحانه کرده نباید مفسدفیالارض شناخته شود، خصوصاً اینکه پسرم مأمور دولت بود و به خاطر جلوگیری از فرار زندانیان کشته شده است.
وی افزود: خانواده قاتل به جای التماس برای بخشش دائم ما را تهدید میکنند، با اینکه پسرم علیرضا پاسیار بود و به همراه ۹ سرباز در حال انجام وظیفه برای تأمین امنیت جان مردم شهید شد و حالا باید چشمانتظار مجازات قاتل باشم در حالی که تصورم این بود قاتل یک مأمور دولت خیلی زودتر مجازات شود تا درس عبرتی برای دیگران باشد.
پدر قربانی جنایت گفت: مرتب تهدید میشوم و دست و دلم میلرزد، اگر قاتل مسلح محارب شناخته میشد دیگر هدف تهدید خانوادهاش قرار نمیگرفتم و امیدوارم هرچه سریعتر وی را به مجازت برسانند تا از این کابوس نجات پیدا کنم.
printlogo
کد خبر: ۶۲۰۹۵تاریخ: ۱۳۹۴/۲/۱۰ ۰۰:۰۰
این مرد میخواست پدرزن اعدامیاش را نجات دهد که مأمور زندان را کشت
تیرانداز خودروی زندان در ایستگاه مجازات
گروه شوک: دامادی که در صحنه فراری دادن پدر زن اعدامیاش از خودروی زندان دست به قتل زده است در یک قدمی چوبهدار قرار گرفت.
«علیرضا مرادخانی» مأمور بدرقه زندانیان ۲۲ آذرماه سال ۹۰ هنگام انتقال زندانیان به دادسرا با شلیک گلوله گروهی مهاجم به قتل رسید. عامل این جنایت در حالی که تصور میشد به لحاظ حمله مسلحانه به مأمور دولت محاکمه و در قالب افساد فیالارض با محکومیت مرگ مواجه شود به خاطر قتل با قصاص نفس روبهرو شد. ساعت ۹ صبح ۲۲ آذرماه خودروی حامل زندانیان از ندامتگاه مرکزی کرج به سمت دادگاه انقلاب میرفت که در پل محمدشهر کرج با یک تصادف ساختگی دچار حادثهای مرگبار شد. راننده پیکان که قصد داشت پدر زن خود را فراری دهد با تفنگ کلاشنیکف به خودروی زندان نفوذ کرد و به تیراندازی پرداخت. مرد خطرناک وقتی مقاومت علیرضا مرادخانی مأمور بدرقه زندان را دید بیرحمانه به سوی وی تیراندازی کرد و پس از ناکامی در اجرای نقشهاش با گذاشتن خودروی پیکان با کمک همدستانش از صحنه گریخت.
با مخابره این حادثه مرگبار تیمی از مأموران کلانتری ۲۱ مهرشهر خود را به محل جنایت رساندند. وقتی عمق فاجعه پیش روی مقامات قضایی و پلیسی قرار گرفت اقدامات اطلاعاتی ویژهای کلید خورد و کارآگاهان پی بردند مهاجمان سه مرد بودند که سوار بر خودروی تندرویی پا به فرار گذاشتهاند.
وقتی مشخص شد عاملان جنایت اهل یکی از استانهای غربی کشور بوده و در سرآسیاب ملارد زندگی میکردند مأموران دریافتند آنان بعد از تیراندازی مرگبار خانههایشان را ترک کرده و پنهانی زندگی میکنند. ردیابیهای تخصصی ادامه داشت تا اینکه روز ۲۹ آذرماه سال ۹۰ مخفیگاه جنایتکاران در جاجرود ردیابی شد و همهشان به دام افتادند.
«فرود» ۲۹ ساله که از مجرمان قدیمی است و تیرانداز صحنه حمله مرگبار به خودروی زندان بود، در بازجوییها گفت: عبدالحمید پدرزنم است که به خاطر قاچاق موادمخدر به اعدام محکوم شده است و آن روز در خودروی حامل زندانیان بود. برای فراری دادن وی با همدستی برادر زن ۲۰ سالهام به نام یونس و دوستش که میثم نام دارد نقشه کشیدیم. صبح همان روز تصمیم گرفتم با تفنگی که از چند ماه پیش با پرداخت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان خریده بودم به خودروی زندان حمله کنم به همین خاطر با یک تصادف ساختگی سد راه آنان شدم، تصور میکردم کارم راحت است اما یکی از زندانبانان مقاومت کرد و به ناچار او را هدف گلوله قرار دادم و با خودروی دیگرم فرار کردیم.
وی در ادامه گفت: میخواستم پدرزنم را نجات دهم اما خودم گرفتار شدم و حالا نگران دختر ۵ سالهام هستم. یونس نیز در بازجوییها گفت: پدرم یکبار به خاطر قاچاق مواد مخدر دستگیر شده بود و در حالی که محکومیتش رو به پایان بود در مرخصی از زندان وقتی خودرویش را به دوستش امانت داد در زمان پس گرفتن مأموران پدرم را دستگیر کردند و در بازرسی از خودرویش دو کیلو هرویین کشف کردند، چون نمیتوانستیم ثابت کنیم پدرم بیگناه است او به اعدام محکوم شد و من و دامادمان تصمیم گرفتیم او را فراری بدهیم.
میثم که راننده خودروی زانتیا بود و در زمان حادثه مرد جنایتکار را فراری داد نیز در بازجوییها گفت: من به خاطر بیگناهی پدر دوستم خواستم به آنها کمک کنم و هرگز فکر نمیکردم جنایتی رخ دهد.
وی ادامه داد: پس از فرار با شناسنامه مادرم در جاجرود خانهای اجاره کردیم و همانجا مخفی شدیم اما یک هفته بعد ویلایمان محاصره شد و به دام افتادیم.
اعدام در ملأعام
با اعترافات داماد جنایتکار، ۵ قاضی شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز ۵ اردیبهشت سال ۹۱ «فرود» را به خاطر قتل مأمور بدرقه زندان به قصاص نفس – اعدام – در ملأعام و در محل وقوع جنایت محکوم کردند. همچنین از آنجایی که وی تفنگ جنگی نگهداری کرده بود براساس ماده ۶ و ۸ قانون مجازات اسلامی این تیرانداز به دو سال زندان محکوم شد.
یونس نیز با سه سال زندان و اما میثم نیز بیگناه شناخته شد.
دلگویههای پدر مقتول
غلامرضا مرادخانی هنوز بغض دارد، وی به شوک گفت: با وجود گذشت سه سال از قتل پسرم عامل جنایت هنوز اعدام نشده است و نمیدانم چرا این مرد که به خودروی دولت حمله مسلحانه کرده نباید مفسدفیالارض شناخته شود، خصوصاً اینکه پسرم مأمور دولت بود و به خاطر جلوگیری از فرار زندانیان کشته شده است.
وی افزود: خانواده قاتل به جای التماس برای بخشش دائم ما را تهدید میکنند، با اینکه پسرم علیرضا پاسیار بود و به همراه ۹ سرباز در حال انجام وظیفه برای تأمین امنیت جان مردم شهید شد و حالا باید چشمانتظار مجازات قاتل باشم در حالی که تصورم این بود قاتل یک مأمور دولت خیلی زودتر مجازات شود تا درس عبرتی برای دیگران باشد.
پدر قربانی جنایت گفت: مرتب تهدید میشوم و دست و دلم میلرزد، اگر قاتل مسلح محارب شناخته میشد دیگر هدف تهدید خانوادهاش قرار نمیگرفتم و امیدوارم هرچه سریعتر وی را به مجازت برسانند تا از این کابوس نجات پیدا کنم.
سلام
تشکر بابت پیگیری خبر