« به قرار اطلاع، آقای دکتر محمد مصدق نخست وزیر اسبق روز یک شنبه گذشته در سن ۸۷ سالگی بدرود حیات گفتند.آقای دکتر غلامحسین مصدق که پزشک معالج پدر خود بودند درباره علت فوت گفتند ایشان از چندی قبل به علت ابتلا به بیماری سرطان فک تحت درمان بودند تحت عمل جراحی قرار گرفتند ولی این معالجات ثمری نبخشید و حال ایشان از روز چهارشنبه رو به وخامت نهاد تا این که صبح روز یکشنبه – ۱۴ اسفند- در بیمارستان نجمیه زندگی را بدرود گفتند.»
شاه، نسبت به هر خبری درباره دکتر مصدق حساس بود و این حساسیت را در دهه ۴۰ بیشتر ابراز می کرد. به همین خاطر می توان حدس زد که تاخیر در انتشار خبر درگذشت مصدق برای پاره ای هماهنگی ها بوده و به دلیلی نزدیکی مدیر خواندنی ها به دربار در عین دوستی با مصدق او دست بازتری در انعکاس خبر داشته است.
مصدق وصیت کرده بود در کنار شهدای ۳۰ تیر در ابن بابویه دفن شود. غلامحسین مصدق موضوع را به نخست وزیر( هویدا) منتقل می کند تا با شاه در میان بگذارد. شاه اما اجازه نداد و گفت در همان احمد آباد دفن شود: «جا نداشتیم. در همان ناهار خوری که ناهار می خوردیم وسط اتاق را کندیم و همان جا به امانت گذاشتیم تو تابوت. چون دفن کردن با امانت فرق دارد. دفن که کردی دیگر نمی شود نبش قبر کرد و مرده را درآورد.»_ گفت وگو با واحد تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد.
حسین شاه حسینی عضو هیات امنای قلعه احمدآباد نیز درباره آرامگاه موقت مصدق سال پیش به خبرنگار «اندیشه پویا» گفته بود:«در اوایل انقلاب اسلامی به همت مرحوم داریوش فروهر سنگ قبر خارای بزرگی در ابن بابویه نصب کردند تا بتوان پیکر ایشان را منتقل کرد. اما نشد. دکتر یدالله سحابی به من شخصا توصیه می کردند شاه حسینی، یادت باشد اینجا قبر آقای دکتر مصدق نیست. مصدق به طور امانی و موقت در احمد آباد دفن شده و طبق وصیتی که کرده باید در ابن بابویه کنار شهیدان ۳۰ تیر دفن شود که تا کنون چنین امکانی پیدا نکرده ایم که بتوانیم به وصیت مصدق عمل کنیم و متاسفانه همان سنگ بزرگی که در ابن بابویه گذاشته بودند هم به کناری زده شد.»
در این ۴۶ سال با این که نام مصدق به جز دو سه سال بر جاهای عمومی نبوده اما در ردیف نام دارترین هاست و از این رو شاید عجیب نباشد که قبر او هم موقت باشد.
او در دادگاه نظامی گفته بود: «من می خواهم از افتخاری که نصیب آن مرد شده یعنی توانسته متهم لجوج و عنود ردیف یک را که برای اولین بار از روی لجاج و خیره سری به جنگ با استعمار برخاسته روی کرسی جرم و جنایت نشانده استفاده کنم و شاید برای آخرین بار در زندگی خود ملت رشید ایران را از حقایق این نبرد وحشت انگیز مطلع سازم و مژده بدهم:
مصطفی را وعده داد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این ورق»
همین که ۴۶ سال پس از مرگ او این ورق (یاد او) نمرده از همان «الطاف حق» حکایت می کند…