استقلال گفتمانی ارزندهترین و پرافتخارترین پشتوانه هر دولت برای طی کردن مسیر خود در فراز و فرودهای اجرایی کشور است. این مهم اما در پرتویی از وقایع پیش از انتخابات از دولت یازدهم سلب گشته و تا امروز تلاش دولت در رسیدن به این امتیاز بزرگ بی نتیجه باقی مانده است.
دست درازی به گفتمانهای مسبوق و حمایتهای انتخاباتی صاحبان این گفتمانها هر چند در ظاهر پیروزی را برای دولت یازدهم به ارمغان آورد (که در باطن دلایل بسیار دیگری نیز برای پیروزی می توان بر شمرد) ولی از سویی افکار عمومی را نسبت به این موضوع حساس کرده و به نوعی استقلال فکری را از آن دولتمردان یازدهم نمی دانند. رسوخ افراد شاخص جریانهای تجدیدنظرطلب و اصلاح طلب در دولت، صحه بر تصورات افکار عمومی نهاد که قطع بر یقین دولت به عنوان مستاجر اشخاص و جریانهای دیگر در حال فعالیت می باشد که این موضوع یک درماندگی و بی هویتی را در بلندمدت برای دولتمردان یازدهم به بار خواهد آورد.
موضوعی که در این مرقومه میتوان با صراحت بدان اشاره داشت بحث جریان شناسی امروز تمام افکار و گروههای سیاسی اصلاح طلبی است که به نوعی سهم الارثی را در دل دولت برای خود می بینند و دائماً یا به صورت مستشاری یا به صورت عملی سکاندار اجرایی کشور شده اند و دولت را هدایت می کنند که این جریان شامل سه بخش است:
۱) جریان تجدید نظرطلبان: این جریان که از اوایل انقلاب، افرادی همچون بازرگان و ابراهیم یزدی و احزابی چون نهضت آزادی نام آن را به صورت تلویحی با خود به یدک می کشیدند، دوم خرداد ۷۶ آغاز تبلور عینی و عملی این جریان در میدان اجرایی کشور بود. بسیج گروههای زاویه دار با اصل نظام جمهوری اسلامی بلافاصله با یک سرمستی خاص از پیروزی در انتخابات آغاز شد. سردمدار این جریان که تا به امروز گاهاً به صورت کژدار و مریض خود را در برخی از اوقات نمایان ساخته است، سید محمد خاتمی رئیس جمهور دورههای هفتم و هشتم می باشد. این جریان با رویکرد تجدیدنظر طلبی در تمام اصول و ارکان نظام کار خود را شروع کرد. نگاه براندازانه به نظام، عدم تمکین به اصل ولایت فقیه، اسلام زدایی از نظام و اسلام ستیزی، سودای رسوخ سکولاریسم در تمام ابعاد و حوزهها و شیفته لیبرال دموکراسی غرب بودن جزء مولفههای فکری این جریان سیاسی در کشور بود.
هر چند شانیت نظام مقدس جمهوری اسلامی اجازه مطرح شدن برخی از سخنان اعضای تابلودار و شناس این جریان را نمی دهد ولی تکرار اینها هم برآیندهای مثبتی در راستای شناخت هر چه بیشتر این جریان منحط فکری دارد تا مسئولان اجرایی کشور قدری هوشیارتر باشند؛ لذا نمونههایی هرچند کوچک به آن اشاره میشود:
محمد خاتمی:اگر دین در برابر آزادی قرار گیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی. ( دانشگاه تهران ۲/۳/۸۷)
محمد رضا خاتمی : هرکس پیام دوم خرداد را درک نکرده است، باید کنار برود . هرکس که با اصلاحات نیست، نابود شود.( در مشهد در تبلیغات دوره هشتم انتخابات)
محمد خاتمی: به قرآن نمی شود استناد کرد”در حال حاضر مطالب قرآن با برخی دریافتهای بشری سازگار نیست چرا که احکام آن متناسب با زندگی قبیله ای است. زندگی مورد نظر اسلام زندگی قبیله ای است پس قرآن کریم برای ما قابل استناد نیست.” (کیهان ۱۲/۶/۸۷)(ماهنامه کیان بهمن ۷۷)
محمد خاتمی: مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه های مختلف حضور داشته باشند.(همبستگی ۱۶/۸/ ۷۹)
محمد خاتمی : شما برای اینکه بتوانید پیشرفت بکنید، راهی جز راه غرب ندارید و راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی . .( آریا ۲۸/۶/۷۸)
محسن کدیور: امروز خدا در جامعه هیچ کاره است.اگر امروز خدا هم حرفی بزند که با عقل مردم منطبق نباشد نخواهند پذیرفت. امروز خدا در جامعه هیچ کاره است همه کاره مردم اند.( دانشگاه تهران ۷۹)
ابراهیم اصغرزاده: علیه خدا هم میتوان تظاهرات کرد. اگر مجوز راهپیمایی به هر گروه بر اساس قانون داده شود اشکال ندارد حتی علیه خدا.( آفتاب امروز ۳/۶/۷۸ )
عبدالکریم سروش: بعد از پیامبر ولایت خاتمه یافته است. (ماهنامه کیان بهمن ۷۷ )
محمد قوچانی: هیئتهای مذهبی منشا خشونت اند (عصر آزادگان ۲۰/۱/۷۹ )
محسن کدیور:معصومین فقط در کلیات و اصول اسوه اند نه در جزئیات و فروع .( ماهنامه کیان بهمن ۷۷ )
محمد کاظم محمدی اصفهانی: مردم حق دارند همه مسؤولین را به سؤال کشیده و از آنها انتقاد کنند حتی اگر آن مسؤول، پیامبر و امام معصوم باشد، بلکه به خود خدا هم میتوان اعتراض کرد و او را فتنه گر نامید.( روزنامه ایران، ۲۴/۴/۷۹)
محمد سعید حنایی کاشانی: تراژدی حسین بن علی(ع) مشابه تراژدیهای آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است.( ماهنامه کیان، فروردین ۷۸)
غلامرضا سالار بهزادی: تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است.( روزنامه صبح امروز، ۲۳/۸/۷۸،ص۸)
سعید حجاریان : همجنسبازی در کشور ما باید آزاد باشد. از جهت حقوقی نباید ممنوع باشد گرچه از نظر اخلاقی زشت است!( روزنامه صبح امروز)
عبدالکریم سروش : این اسلام نه احکام سیاسی، نه احکام اقتصادی و نه احکام حقوقیاش قابل استناد نسیت و رسماً باید بگذاریم.
مهاجرانی وزیر فرهنگ خاتمی:در مورد هولوکاست میگوید اگر حتی یک بچه یهودی کشته شده باشد این بزرگترین فاجعه است. هولوکاست حقیقت دارد.( مهاجرانی وزیر فرهنگ دوره خاتمی هم اکنون کارشناس بنیاد انستیتو واشنگتن (صهیونیستی ترین نهاد آمریکایی) می باشد)
عطاءالله مهاجرانی: سر دادن شعار مرگ و آتش کشیدن پرچم آمریکا، اعمالی زشت و وحشیانه است !!!(جبهه، ۳۰/۵/۷۸)
محمدجعفر هرندی: حذف صحنه های جنسی و مشروب خواری از فیلم ها، هیچ مستند شرعی ندارد؛ (هفته نامه آبان، ۹/۱۱/۷۸)
اکبر گنجی: خمینی متعلق به موزه تاریخ است.(کیهان ۲۴/۱/۷۹ )
اکبر گنجی در مصاحبه روزنامه تاگس اشپیگل آلمان: دین یک قسمت از فرهنگ است، حرکت اصلاح طلبان ما عاقبت به جدایی دین از سیاست خواهد انجامید (کیهان ۲۴/۱/۷۹)
و… این تنها گوشه ای از نامها و سخنان گروه تجدید نظرطلب بود که در دوره اصلاحات به پشتیبانی خاتمی اسلام را آماج حملات خود قرار دادند.
جدیدترین اظهار نظر سخیف اشخاص منتسب به این جریان مربوط به سخنان سعید رضوی فقیه است که در ۸ اسفند ۹۲ در حسینیه انجلاسیهای همدان مطرح شده است. در این سخنرانی وی صراحتاً نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه را با زمامداران گذشته پس از مشروطیت(پادشاهان قاجاریه و پهلوی) قیاس می کند و به نوعی با مطرح کردن وجود دیکتاتوری در کشور بعد از رحلت امام(ره) حکومت ولایت فقیه را تلویحاً زیر سوال می برد. وی پیرو مشی همیشگی تجدیدنظرطلبان، شورای نگهبان را مورد اهانت و تخریب قرار می دهد و درصدد تطهیر فتنه ۸۸ می باشد.
این جریان با راه انداختن بسیج اجتماعی در راستای سیاست فشار از پایین، چانه زنی از بالا، خروج از حاکمیت را حق خود میداند. در همین راستا هم در زمان اصلاحات و بعد از آن در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با رسوخ این نگاه در دل انتخابات و روی کارآمدن دو کاندیدای منتسب به این جریان تجدیدنظر براندار، شادی ملت از حضور پرافتخار و تجدید پیمان با نظام جمهور اسلامی را غرق در غم و اندوه کرده و فتنهای گسترده را با حمایت آمریکا و انگلیس به وجود آوردند. سال ۸۸ آخرین گلوله خارج شده از تجدیدنظرطلبان به سوی اصل نظام جمهوری اسلامی بود که شلیک شد ولی با تدابیر رهبر معظم انقلاب و بصیرت مردم به هدف اصابت نکرد و تنها برگشتی بود که مرگ گفتمانی را در جامعه برای این گروههای برانداز و تجدیدنظرطلب حاصل آورد.
این گروه با نگاهی سهم خواهانه امروز در برخی از کلیدی ترین مساند دولت یازدهم رسوخ کرده است. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مصداقی بارز از حیات خلوت این گروههای تجدیدنظر طلب می باشد. برخی افراد گماشته در این وزراتخانه جزء حامیان اصلی فتنه ۸۸ می باشند. امروز با فعالیت عظیم این جریان، حذف تفکرات اصولی انقلاب از صحنه دانشگاه را به عینه شاهد هستیم. تغییر بیش از ۳۰ رئیس دانشگاه و فعال شدن تشکلهای منحظ و افراطی در فضای دانشجویی، خطر به انحراف کشاندن و ارتجاع به دوران اصلاح طلبان بیش از حد محسوس است.
****
۲)جریان اصلاح طلبان افراطی: این جریان که شاید امروز به گسترده ترین و نزدیکترین حامی دولت در افکار عمومی مبدل گشته است، در راس خود جریان کارگزاران را دارد. این جریان فکری که اول بار در دولت پس از جنگ خود را نمایان ساخت، تفکراتی نه همچون تجدیدنظرطلبان بلکه با روندی ملایم تر را در منظومه فکری خود دارا می باشد. اعتقاد به اصل نظام مهمترین شاخصه تفکیک این جریان با جریان تجدیدنظرطلب است؛ منتها این اعتقاد در چارچوب اصولی است که خود تعریف می کنند و در همین رابطه با تشکیک در اصول اولیه انقلاب و اندیشههای امام(ره) قصد تحمیل تفکرات خود بر جامعه و دولت را در سر می پرورانند که عمدتاً مصلحت گرایی(پراگماتیسم) را در تاویلهای نسبی گرایانه از اندیشههای امام(ره) توسط این جریان میتوان دید.
نگاه لیبرالی و مصرفی در حوزه اقتصاد و سایر حوزهها مهمترین ویژگی تفکرات این گروه افراطی است.
اگر کمی به سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ نگاهی داشته باشیم کاملاً این گفتمان بسط داده می شود. بعد عملکردی اقتصادی آن دوران که منتسب بود به دوران سازندگی، از نگاه کارشناسان بسیار جای تاسف دارد. به قصد شکوفایی اقتصادی کشور، رو به اقتصاد رفاهگستر و آزاد می آورد که راه حل آن را نیز چیزی جز استقراض خارجی نمی بیند. در آن زمان یک تیم سه نفره برای جذب سرمایهداران فراری از کشور به خارج از کشور رفتند و آنها یعنی سرمایه سالاران خارج از کشور، سه شرط عدول از ولایت فقیه، عدم حمایت ایران از تروریستها (نهضتهای آزادی بخش) و اجازه فعالیت به آنان در کشور را گذاشتند. اشرافیگری و فاصله آحاد مردم از دولتمردان و مسئولان کشور و ایجاد شکاف طبقاتی شدید در لایههای ملت و بروز تورم ۵۰ درصدی برآیند سیاستهای ناجیانه آقای هاشمی و اطرافیانش بوده است. در این دوران گفتمان مذاکره با آمریکا با حضور عطالله مهاجرانی به عنوان مشاور هاشمی در روزنامه اطلاعات و درج مقالاتی در این زمینه کلید خورد.
این جریان که امروز برخی از حلقههای نزدیک به دولت را نیز از آن خود کرده است، درصدد این است که به آحاد مردم این را القا کند که دولت یازدهم خانه این جریان است که به صورت موقت و عاریهای در دست حسن روحانی قرار گرفته است و با نگاه صاحبخانهای به دولت در راستای هویت بخشی به دولت از قِبَل تفکرات این جریان افراطی می باشند.
این جریان هر چند خود را دلسوز نظام و انقلاب قلمداد می کند، در کلان قضیه افراد این جریان تنها به فکر منافع شخصی و تسویه حسابهای شخصی هستند. سال ۸۸ در خلال مناظرات انتخاباتی از سوی کاندیدای منتخب مردم، برخی از افشاگریها علیه افراد این جریان صورت گرفت که از لحاظ شخصیتی آسیب جدی به آنها وارد آمد؛ همین عمل باعث گشت تا به انحای مختلف در صدد گرفتن تسویه حساب از دولت دهم باشند و بالاخره در ظاهر چیزی که عیان بود، ثبت نام در انتخابات و یا حتی مهره چینی آنها در انتخابات یازدهم، نه از برای تحقق حماسه سیاسی و دلسوزی بود بلکه هنر تسویه حساب شخصی خود را به رخ اصولگرایان و دولت دهم کشاندند.
امروز اگر سخنی از این جریان به گوش برسد قطع بر یقین در بخشی از آن تخریب ۸ ساله دولت نهم و دهم را در برخواهد داشت و دوران خود را طلایی ترین دوران خطاب می کنند. قرابت همین گفتمان تخریب در گزارش صد روزه آقای رئیس جمهور نیز برای عوام، پرده از این واقعیت کنار زد. به هر حال این نگاه افراطی شخصی طلبی و نگاه صرف به خارج و غافل شدن از داخل(لیبرالیسم) در حال رسوخ به تفکرات بدنه دولت نیز می باشد که آقای رئیس جمهور باید هوشیاری خود را در حرکت ها و تصمیمات و بیانات خود محفوظ دارد؛ چرا که که اگر یقین مردم بر این باشد که دولت هویتش عاریهای است، در بلند مدت آسیب جدی بر پیکره آن وارد خواهد آمد. از سوی دیگر با ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی توسط رهبر معظم انقلاب، دولت باید قوی ترین اقدام را در این راستا انجام دهد منتها رسوخ این تفکرات افراطی و بی هویت بودن منظومه فکری دولت، تاثیر سوء بر عملکرد اقتصادی دولت خواهد داشت و دولت باید این را بپذیرد که امروز مجال برای اشتباه دیگر از بین رفته است.
****
۳)اصلاح طلبان میانه رو : این گروه حضور و رسوخشان در دولت بسیار کم است و با اشخاصی همچون محمدرضا عارف، کواکبیان و… شناخته می شوند. این گروه های میانه رو خطری را متوجه دولت نمی کنند بلکه خطر عمده بعد از تجدیدنظرطلبان، جریان اصلاح طلبان افراطی است. امروز نگاه تجدیدنظرطلبان به این گروه های میانه رو از طیف اصلاح طلبان به شدت تضعیف شده است. منصرف کردن عارف از ادامه فعالیت انتخاباتی و نگاه منفی به وی از سوی برخی از تجدیدنظرطلبان همانند محمد خاتمی در راستای تشکیل حزب مستقل، برآیند چنین نگاهی به این جریان میانه رو می باشد. گویا کلاه گشادی بر سر این گروه های میانه رو از سوی تجدید نظرطلبان رفته است و به گونه ای آنها ابزار قدرتمند شدن تجدیدنظرطلبان و اصلاح طلبان افراطی شده اند.