کمال مهر – حسین قرایی؛ این روزها چیزی که زیاد منتشر میشود، کتاب است و چیزی هم که کم خوانده میشود متأسفانه کتاب است، اما گاهی اوقات چشم انسان به کتابهای ارزشمندی میافتد که حیفش میآید لذت حاصل از مطالعه آنها را برای دیگران ترسیم نکند.
«تا همیشه آشنا» عنوان کتابی است که همین چند روز پیش به دستم رسید. روی جلد کتاب عکس باصلابتی از امام خمینی (ره) نقش بسته است. حقیقتش راجع به شخصیت و اندیشه متعالی پیر جماران (ره) زیاد خواندهام اما نگاه نویسنده جوان و پرشور نویسنده «تا همیشه آشنا» نگاهی خلاف آمد عادت است و از این نظرگاه تصویرهایی که «محمود محمدینسب» با تیزبینی خاصی از زندگی امام (ره) رصد کرده است به زیبایی کتاب ضریب داده است.
«تا همیشه آشنا»، کتابی سیصد و بیست صفحهای است که با بندی ادبی آغاز میگردد؛
«خواستنی بود مثل باران که وقتی میایستد و رد پایش را روی خاک میبینی، هوس میکنی دوباره خیست کند، هوس همین باران بود که اشتیاق دوباره خیس شدن را در من زنده کرد. این مجموعه تصویرهایی است از زندگی مردی خواستنیتر از باران! تصویرهایی کوتاه و منقطع، مثل خود باران، تا همیشه آشنا».
(تا همیشه آشنا ص ۴)
برای معرفی و نقد «تا همیشه آشنا» – که توسط انتشارات روزانه انتشار یافته است – باید به نکات زیر اشاره کنم؛
۱) با توجه به این مطلب که کتاب، خاطرات و مستندات زمانی انقلاب تا رحلت حضرت امام (ره) را در بر میگیرد، جالب بود که در طرح جلد کتاب نشاط مؤمنانه آمیخته با صلابت امام (ره) ذهن هر مخاطبی را به خودش جذب کند.
۲) جا داشت که نویسنده فهرست جمع و جوری از مطالب و خاطرات را در ابتدای کتاب میگنجاند؛ این امر باعث میشود تا خواننده کتاب سریعتر به موضوعات مورد علاقه خود دست یابد.
۳) اگر به قبل از دوران انقلاب و سبک زندگی حضرت امام (ره) نیز توجه میشد به کاملتر شدن کتاب کمک میکرد.
۴) ایجاز در ذکر خاطرات و حفظ کردن چارچوب داستانک با عنایت به کتب در دست، باعث میشود که مخاطب تحسینهای فراوانی را نثار نویسنده پرتلاش کتاب ارزانی دارد.
۵) توانمندی نویسنده در القای کامل مطلب با رعایت اصل صداقت در ذکر خاطره؛ وقتی فردی همه صفحات «تا همیشه آشنا» را از جلوی دیدگان خود بگذراند، بر این نکته صحه خواهد گذاشت.
۶) اشراف نویسنده به زندگی مذهبی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حضرت امام (ره) که رهاورد این اشراف «تا همیشه آشنا» را برای اهل مطالعه رقم زده است.
*
خواندن کتاب شیرین و مختصر «تا همیشه آشنا» را از دست ندهید. برای این که با جلوههایی از کتاب آشنا شوید، سه خاطره از این اثر قابل تحسین را برایتان میآوریم؛
۱. توی حصر، رئیس سازمان امنیت آمد پیشش گفت ۵ دقیقه اجازه بدهید شاه بیاید خدمت شما، همه مسائل حل میشود، قبول نکرد.
(تا همیشه آشنا ص ۲۵)
۲. آیتالله خامنهای تازه از سفر برگشته بود، با هم رفتیم پیش آقا، آقا بهش گفت: «وقتی شنیدم هواپیمای شما در فرودگاه نشست خیالم راحت شد».
(همان، ص ۲۱۱)
۳. یک مادر شهید از اهواز آمده بود آقا را ببیند، جور نشده بود. دو، سه روزی معطل مانده بود، بالاخره برگشته بود اهواز. چند روز بعد نامهاش رسید، نوشته بود: «به تهران آمدم ولی موفق به دیدارتان نشدم» آقا روی نامه نوشت: «تا این مادر شهید را به ملاقات من نیاورید، من به ملاقات کسی نمیروم».
(همان، ص ۲۶۸)
*
در همین موضوع بخوانید:
چه وقت میشود به نظام اعتراض کرد