گروه فرق ضاله «کمال مهر» ؛ امروزه شیطانگرایی فراتر از حرکتی زودگذر، با داعیه معنویت به میدان آمده است. این مرام برخلاف تصور رایج، جذابیتهایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصور روشنی از آموزههای این آیین ندارند، بسیار دشوار است. هر چند شیطانپرستی جدید به تقلید از شیطانپرستی قرون وسطایی شکل گرفته و بسیاری از آموزههای آن را در خود جای داده است، این جنبش، در نوع خود حرکت جدیدی است که باید با نگاه به ریشههای تاریخی- اجتماعی آن در غرب تحلیل شود.
در تحلیل شیطانگرایی جدید، چهار محور اساسی باید مورد کاوش قرار گیرد که عبارت است از: بزرگنمایی عهدین(انجیل و تورات) از شیطان، نقص و ناکارآمدی مسیحت در غرب، دینستیزی نظام سرمایهداری و خلأها و نواقص نظام تمدن غرب، هر کدام از این چهار بخش اگر نادیده گرفته شود، تحلیل شیطانپرستی مدرن ناقص خواهد بود.
آنچه در مقایسه با محورهای بالا به تحلیل و کاوش کمتری نیاز دارد، دو محور زیر است:
نمادهایی که امروزه در خدمت این مسلک قرار گرفته است، همچنین ظواهر و پوشش (مد لباس و مو) که با نام این جریان شهرت یافته است، به همین منظور برای بازخوانی مفهوم شیطان پرستی از کتاب «کاوشی در معنویتهای نوظهور» به قلم حجتالاسلام حمزه شریفی دوست در ادامه میآید:
*تاریخچه شیطانگرایی
چنان که ویل دورانت در تاریخ مشرق زمین یادآور شده است، گروههایی از انسانهای بدوی، به علت نسبت دادن پدیدههای منفی به موجودات شریر (از جمله شیطان) به نوعی دوگانهگرایی و ثنویت قائل شدند و در کنار تعلیمات انبیاء به تعظیم و تجلیل از قدرتهای شر گرایش یافتند. آنها تصور میکردند امور منفی (خشکسالی، زلزله، قحطی، سیل) نمیتواند از خداوند مهربان صادر شود؛ بلکه باید از مبدا شرارت به جهان خلقت سرایت کرده باشد، به همین دلیل؛ برای جلب رضایت مبدا شرور، آیینهای خاصی را ابداع کردند، به اعمالی که مبدا شرارت همخوانی داشته باشد مبادرت ورزیدند، از جمله اینکه افراد، همچون دیوانگان به هم میآمیختند یا در بعضی از مراسم به منظور رفع خشکسالی و ایجاد باروری در زمین آیینهای جنسی آزاد برگزار میکردند تا زمین هیچگونه عذری برای تقدیم موهبتهای طبیعی نداشته باشد. این آیینها که با عمل مورد انتظارشان از زمین شباهت داشت(اعمال جنسی و باروری زمین) آرام آرام مقبولیت یافت و تثبیت شد.
در پارهای از این مراسم، خون انسانهایی میریخت و به عنوان قربانی، به شیطان و نیروهای شر تقدیم میشد. این دوره همان شیطانگرایی ابتدایی یا بدوی است که در متون تاریخی انعکاس یافته است، در این دوران برخی افراد توجه به نیروهای شر و نیایش آنها را به صورت آیین و مناسک خاص دنبال میکردند.
در گام دوم شیطانگرایی که شیطانگرایی قرون وسطایی نام گرفته است، برای شیطان چهرهای با نام «معلم آدم»، «راهبر معرفت» و «راهنمای درخت دانش» تصویر میشد و به عنوان موجودی که میتواند علومی را به انسان بیاموزد مورد توجه قرار میگیرد، به عبارت دیگر، در عهد عتیق(سفر پیدایش۳: ۲-۱۳) شیطان نه فقط «فرشتهای» است که آدم را به درخت دانش دعوت کرد و قدمی او را به آزادی نزدیک کرد، بلکه این نگرش که شیطان آزادی خود را در مخالفتش با خدا ظهور داد، به مرور در آثار ادبی غرب انعکاس تام یافت و خود را به شکل مکتب و آیین نشان داد. چنین تصویری از شیطان، مقدمه «تدوین ایدئولوژی شیطانی» در مغرب زمین شد و بار دیگر شیطان مظهر خرد و آگاهی معرفی شد.
بدین ترتیب، اعمال شیطانی و گرایش به ارتباط با شیطان و کسب قدرتهای شیطانی در مغرب زمین تا قرن پانزده میلادی به صورت غیر رسمی و غیر علنی ادامه یافت. مخالفت کلیسا با آیینهای شیطانی که به دلیل ارتکاب اعمال جادویی شدت بیشتری داشت، فعالیت شیطانگرایان را با محدودیت روبهرو ساخت و آیینهایی از جمله جشن سابات (مراسم آزاد جنسی) تا قرن شانزدهم در مخالفت با کلیسا و دستورهای آن، مورد توجه قرار گرفت.
تحقیقات نشان میدهد افراد زیادی از جمله جادوگران، طبق برنامه منظمی در مراسمی به نام sabbat شرکت میکردند. در این مراسم جادوگران به پرستش شیطان و دیوها میپرداختند. در سطرهای پیشین روشن شد که چهرهای که کتاب مقدس از شیطان ساخته است، زیربنای ایدئولوژی شیطانی قرار گرفت.
گام سوم گرایش به شیطان که مرحله انکشافی این آیین به حساب میآید و صورت مدرن و البته پیچیده و خطرناک این مرام محسوب میشود، در قرن شانزده برداشته شد. «کاترین دومدیچی» (۱۵۱۹-۱۵۸۹) از خانواده بزرگ یهودی و دختر «لورنز» جادوگر بزرگ و همسر هنری دوم، پادشاه فرانسه بود. پس از مرگ همسرش مراسم بلک Black mas را در بین اشراف و درباریان فرانسه بنیان گذاشت.
این مراسم، از شیوه جادوی جنسی در دوره باستان و آیینهای باروری بدوی و گردهماییهای جادوگران در قرون وسطا بازسازی شد و در مدت کوتاهی به دربار سایر کشورهای اروپا راه یافت.
پس از مدتی کودکان ناخواستهای که پدرانشان معلوم نبود و مادران، آنها را نمیخواستند، به وجود آمدند. در اینجا بود که با ابتکار «کاترین دشی» با نام مستعار «لاوازین»، مراسم اتاق درخشان طراحی شد و آیین شیطانپرستی را تکمیل کرد، این مراسم باز تولید آیین قربانی انسان بدوی بود.
اتاق درخشان کاملاً سیاهپوش و تنها منبع روشنایی آن شمع بود، در این اتاق نوزادان ناخواسته، قربانی میشدند و خونشان به شیطان تقدیم میشد، پس از مدتی این موضوع فاش شد و عدهای بازداشت و مجازات شدند، اما هنگامی که پای شخصیتهای بلندپایه به پرونده باز شد، مقامات دستور توقف پیگیری را صادر کردند، این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد و سپس در تمام اروپا و آمریکا و به تدریج در تمام دنیا رخنه کرد.
در قرن نوزدهم، پس از اینکه ترس از خرافات از بین رفت (بابت خرافهپرستی کسی مورد تعقیب قرار نمیگرفت) اجتماعات شیطانپرستی شکل گرفتند… بیشتر افرادی که سوگند وفاداری به شیطان را بر زبان میآوردند، مردان جوان و پولداری بودهاند و این کار روش جدیدی برای تفریح و لذت آنها بوده است. هدف آنها اغلب ترساندن مردم و مبارزه با ارزشهای اخلاقی و عقاید مذهبی است.
ادامه دارد…