بیسوادم. روزها تاکسی میرانم و شبها لبوفروشی میکنم. از حامیان بیقانونی به شمار میروم. دبیر فرهنگی «وطن امروز» گفت زمانی که در صف سبد کالا میگذرانی برای اینکه احساس حقارت نکنی، کاغذهای عرضه لبو را بردار ۴ خط بنویس که ارزش حداقلیت سوادت عیانتر شود. بنده میخواستم حیات نوشتاریام زودتر آغاز شود. مثلا در آن روزی که در اختتامیه جشنواره گل و بلبل حقیقت، ناصر تقوایی هنرمند ارزشی که تخصص ویژه در فیلم نساختن تعمدی، غر زدن و همکاری مداوم با رادیوفردا دارد، دولا شد و دست رخشان بنیاعتماد را گرفت یک ماچ آبدار کرد، اگر ایوبی (رئیس سازمان سینمایی) به داد نرسیده بود… بگذریم. تولد ما آنقدر عقب افتاد که عقبمانده و غیرارزشی شدیم. آن روزی هم که میخواستیم درباره سخنان رئیس جمهور بنویسیم حسابی گرفتار گشنگی و آلودگی هوا بودیم و از خیر نوشتن گذشتیم اما اتفاقاتی دارد میافتد که من شامخ، مجبور دست به قلم شوم و دوز صریحالقلمی خود را بالا ببرم. البته بنده از آن صریحالقلمهایی هستم که عمرا کراوات بزنم. در دوره نامزدی با عیالم، ایشان به بنده گفت شما برای عروسی کراوات میزنی. بنده هم مجبور شدم جواب بدهم کراوات میزنم، خودم تموم حرفارو با بابات میزنم. این نقطه تاریخی تنها جایی بود که میل کراواتیام گل کرده بود و دلم میخواست یک حالی به تریپ دوران پسامچکریم بدهم اما از آنجا که بعدا بعضی توی این کنفرانسهای الکی – آبکی و آبدوغ خیاریها کراوات زدند و گرهاش را به صورت ناشیانهای زده بودند، بنده هم از خیر زدن کراوات گذشتم. البته در دوران مچکریم کلا کراوات زدن خیلی حال میدهد. جان کری و رفقایش بیشتر با کسانی حال میکنند که یا ریش پروفسوری
– بزی سابق- داشته باشند یا کراوات بزنند. کلا این دو گزاره یعنی ریش بزی و کراوات از تریپ دوران مچکریم به حساب میآید. القصه… کراوات جزو افزودنیهای پوششی به حساب میآید که مجموع البسه پوشیدنی را میافزاید و با این اتفاقاتی که دارد میافتد باید کراوات زد… دلیلش را عرض میکنم. در آخرین روز برگزاری جشنواره رضا عطاران که از هنرمندان ارزشی دوران پسامچکریم به حساب میآید در کنفرانس مطبوعاتی گفت: من حاضرم برای خنداندن مردم شلوارم را هم پایین بکشم. ای وای من…. اگر همان حقوقدانهایی که سرهنگ نیستند به این جمله دقت کنند متوجه میشوند با این جماعت ارزشی چه کار سختی را در پیش رو دارند. از آن طرف رئیس صریحالقلمها به خارج میرود کراوات میزند، از این طرف در داخل میل به پایین کشیدن تنبان افزایش پیدا میکند. در دوران قبل از مچکریم اگر خاطرتان باشد از این شالهای مردانه مد شده بود و اغلب هنرمندان از این شالها میانداختند دور گردانشان و البته به پوشش مردانه آنها چیزی افزوده میشد اما در دوران مچکریم هنرمندان شامخ و شاخص مثل ارزشیهای دوران مچکریم ابعاد غریزی ارزشی آنها حکم میکند تنبان به پایین بکشند. واقعا به این قضایا خوب دقت کنید یکی از نزدیکان رئیس در آنسوی آبها کراوات نصب میکند و اینجا کسی هوای کشیدن پایین تنبان دارد.
عجب هوایی است این هوای ارزشی دوران ما. بنده توصیه میکنم با این امیالی که در هنرمندان ارزشی پسامچکریم وجود دارد بهتر است چند فیلم غیراخلاقی با همین جماعت بسازیم بلکه فروش سینماها بیشتر شود. اصلا ساختن کمدیهای کثیف (Dirty Comedy) که در هالیوود بسیار رواج دارد و اغلب به شوخیهای جنسی و بند تنبانی میپردازد در دوران مچکریم خیلی حال میدهد و البته یک بخش را دبیر جشنواره میتواند به فیلمهای بند تنبانی اختصاص دهد و هنرمندان ارزشی که بند تنبانهای شلی دارند و ارزشی به حساب میآیند، میتوانند از این جنس فیلمها بسیار بسازند. راستی! کراوات هم چیز خوبی است. میتوانیم به عنوان بند تنبان برای نیفتادن شلوارهای هنرمندان ارزشی به آنها قرض بدهیم.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/