به گزارش«کمال مهر»، «نوید مؤمن» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
اخیراً وزیر محترم امور خارجه در مصاحبه با شبکه سیانان به نکات قابل تاملی درباره ایالات متحده و رفتار دولتهای قبلی و فعلی مستقر در کاخ سفید علیه کشورمان اشاره کرد. در بخشی از این مصاحبه، دکتر «محمدجواد ظریف» اظهار داشت: «احساس میکردیم آمریکا حداقل این مسأله را یاد گرفته است که تحریمها تنها موجب فشار اقتصادی بر ایران میشود و هیچگونه دستاورد و نتیجه سیاسی مورد انتظار واشنگتن را به همراه ندارد. من تصور میکردم آمریکاییها این درس را گرفتهاند ولی متأسفانه اشتباه میکردم».
آنچه امروز وزیر امور خارجه کشورمان از آن به عنوان «اشتباه» یاد میکند، همان «پیشفرض غالب» و پررنگی بود که بین سالهای ۹۲ و ۹۴ به مغز استخوان سیاست خارجی کشورمان تبدیل شد! در اینجا قصد تخطئه وزارت امور خارجه یا بازخوانی اشتباهات محاسباتی- راهبردیای را که دولت یازدهم در حوزه سیاست خارجی کشورمان مرتکب شد نداریم اما در این میان نکاتی وجود دارد که اگر دولتمردان ما نسبت به آنها بیتوجه باشند، بار دیگر سال ۱۴۰۰- و بلکه زودتر- شاهد اعتراف پرهزینه آنها درباره «ارتکاب اشتباه» در قبال ایالات متحده و بازیگران غربی خواهیم بود.
۱- تاکنون بارها عنوان شده است عدول دستگاه دیپلماسی کشورمان از «گزارههای راهبردی» یا همان ثوابت سیاست خارجی کشورمان، مولد هزینههایی تصاعدی، سنگین و حتی در مواردی غیرقابل جبران برای کشورمان خواهد بود. استراتژیهای کلان سیاست خارجی کشورمان از جمله «اتخاذ گارد بسته در برابر آمریکا» برگرفته از آرمانهایی است که انقلاب اسلامی ایران از آنها نشأت گرفته است. در ذیل این استراتژی کلان، استراتژیها و مدلهای راهبردی دیگری مانند «مدیریت رفتار دشمن» تعریف میشود که نهتنها منافاتی با ارزشهای ما ندارد بلکه مقوم آنها محسوب میشود. با این حال زمانی که «راهبردهای میانمدت» و حتی تاکتیکهایی که ما به کار میگیریم، در تعارض با اصول و مبانی سیاست خارجی ما باشد، عملا به دست خود کلافی پیچیده ایجاد میکنیم که برونرفت از آن بسیار دشوار است!
۲- از سال ۹۲ تا ۹۴ نسبت میان استراتژیها، راهبردها و تاکتیکهای ما بر هم ریخت! ظهور راهبرد «تبدیل دشمن [قسمخورده و کمربسته به نابودی نه فقط جمهوری اسلامی بلکه کشور] به دوست» نهتنها در تعارض با اصول و مبانی سیاست خارجی انقلاب اسلامی ایران قرار داشت، بلکه مانع ظهور و بروز موثر استراتژی کلان و اصلی ما مبنی بر «مدیریت رفتار دشمن» شد. بزک کردن چهره «باراک اوباما»، «جان کری» و «ژوزف بایدن» و یاد کردن از آنها به عنوان «آمریکاییهای خوشخیم(!)» منجر به هدایت ظرفیتهای حوزه سیاست خارجی ما در مسیر و مجرایی مجازی و نامناسب شد. ماحصل این موضوع از ابتدا مشخص بود: بدعهدی مطلق اوباما در برجام و متعاقبا خروج رسمی از توافق هستهای توسط ترامپ!
۳- دکتر ظریف در بخش دیگری از اظهارات خود در مصاحبه با سیانان اظهار کرده است: «من بر این باورم یک بیماری در آمریکا وجود دارد و این بیماری، اعتیاد به تحریمهاست. حتی در دولت اوباما نیز ایالات متحده تأکید بیشتری بر حفظ تحریمها داشت بهجای آنکه تحریمها را لغو کرده و به تعهدات خود در قبال برداشتن تحریمها عمل کند».
درست در نخستین روز فروردینماه ۹۴ و در حالی که دولت یازدهم در حال تثبیت «خداحافظی با تحریمها» در ذهن مردم بود، رهبر حکیم انقلاب اسلامی به نکات بسیار مهمی در اینباره اشاره فرمودند: «بعضی از پیشرفت ملت ایران، غمگین و ناراحت میشوند. اینها ۲ کار عمده در برنامه دارند. میخواهند مانعتراشی کنند که ملت ایران به پیشرفت و رشد دست نیابد. با تحریم و تهدید و با مشغول کردن مدیران به کارهای درجه ۲ و منعطف کردن حواس ملت بزرگ ایران و نخبگان کشور به کارهایی که در فهرست کارهای اصلی آنها قرار ندارد».
به عبارت بهتر، رهبر هوشمند انقلاب در بحبوحه فضای احساسی و خاصی که متعاقب «بزک کردن چهره آمریکا» و «اغراق در محاسبه وزن برجام» در دولت یازدهم بهوجود آمده بود، به حقیقتی به نام «پایانناپذیر بودن تحریمها» و «دشمنی دائم آمریکا با ایران» اشاره فرمودند. هماکنون، چند سال پس از سخنان رهبر حکیم انقلاب، آقای ظریف سخن از «اعتیاد آمریکا به تحریم ایران» به میان آورده و تاکید میکند در این معادله تفاوتی میان دولتهای دموکرات و جمهوریخواه آمریکا وجود ندارد.
۴- هر چند ملت ما هزینه گرانی برای رسیدن مسؤولان سیاست خارجی کشورمان به این «گزاره راهبردی» پرداخته و این «بیداری» باید در همان سال ۹۲ اتفاق میافتاد اما حداقلیترین انتظار ملت ایران از دستگاه دیپلماسی این است که لااقل در آیندههای نزدیک و دور، دوباره دچار این «خطای راهبردی» نشود. با توجه به پیچ تاریخی مهمی که در آن قرار داریم، این بار هر گونه «اغراق»، «افراط»، «کژتابی» و «خوشبینی مفرط» در حوزه رفتار بینالمللی میتواند حکم پاشنه آشیل سیاست خارجی ما را ایفا کند.
بدون شک اعتراف وزیر امور خارجه کشورمان درباره اشتباه در قبال آمریکا و رفتار سیاستمداران این کشور، شرط «لازم» و دوربرگردانی برای دستگاه سیاست خارجی کشورمان جهت بازگشت به مسیر اقتدار در برابر دشمنان قسمخورده نظام محسوب میشود.
با این حال همچنان «شروط کافی» دیگری در این معادله وجود دارد که نباید آنها را نادیده انگاشت؛ شروطی که مهمترین آنها «بازتعریف نسبت آرمانها»، «استراتژیها» و «تاکتیکها» در حوزه سیاست خارجی در کنار رصد هوشمندانه رفتار دشمن است. بزرگترین درسی که دستگاه دیپلماسی ما باید از وقایع ۵ سال اخیر بگیرد، این است که نباید ثوابت سیاست خارجی کشورمان را فدای «تاکتیکهای احساسی» و «متغیرهای زودگذر» در فضای پیچیده نظام بینالملل کند. هرگاه نسبت میان ثوابت و متغیرها در سیاست خارجی کشوری بر هم بریزد، دشمن به صورت آشکار یا نهان بر فضای تصمیمسازی آن محیط خواهد شد. تجربه تلخی که ما آن را در برجام آموختیم و دیگر مجالی برای آزمون و خطای دوباره درباره آن نخواهیم داشت؛ حقیقتی که امیدواریم دستگاه دیپلماسی ما به صورتی عمیق آن را درک کرده باشد و فردا آقای دکتر ظریف در گفتوگویی دیگر نگوید درباره اروپا هم اشتباه کردم.