به گزارشخبرنگار سیاسی کمال مهر، در مرداد ۱۳۳۲، پس از “سقوط دولت مصدق” توسط کودتاگران، عامل اصلی کودتا یعنی “فضلالله زاهدی” به نخستوزیری رسید.
نظامی متملق و عیاش
“زاهدی” یک نظامی متملق و عیاش بود، وی که به کاسهلیسی دربار پهلوی شهره بود، در بسیاری از جنایتها و سرکوبهای پهلوی، نقش اول را برعهده داشت.
“زاهدی” در دوره زمامداری “قوام”، فرماندهی سپاه جنوب را بر عهده داشت و با راهنمایی او توانست، قیام عشایر جنوب را سرکوب کند.
“زاهدی” که در نخستین دوره مجلس سنا در لیست سناتورهای انتصابی قرار داشت در دولت اول “مصدق” وزیر کشور شد. به باور بسیاری از تحلیلگران تاریخ معاصر، یکی از اشتباهات استراتژیک مصدق، همین انتصاب “زاهدی” به وزارت کشور بود. “زاهدی” بعدها با مشارکت در قتل “افشار طوسی” (رئیس شهربانی منصوب مصدق) خود را به عنوان گزینهای مناسب جهت کودتا مطرح کرد.
کودتاگر، ردای نخستوزیری بر تن میکند
پس از کودتا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت مصدق، پهلوی دوم که به “رم” فرار کرده بود، به کشور بازگشت. هنوز شاه از هواپیما پیاده نشده بود که “زاهدی” به داخل هواپیما رفت و با بوسیدن دست پهلوی دوم، امضای حکم نخستوزیری خود را اخذ کرد.
پنج روز پس از کودتا، “زاهدی” کابینهاش را معرفی کرد؛ “امینی” وزیر دارایی، “پورهمایون” وزیر اقتصاد، “جهانشاه صالح” وزیر بهداری و “اخوی” وزیر دادگستری. برای وزارتخانههای “کشور”، “خارجه” و “دفاع” نیز معاون تعیین شد.
هنوز دو هفته از صدارت “زاهدی” نمیگذشت که سیل القاب و عناوین و جوایز به پاس خوشخدمتی او به کودتا، روانه کاخ نخستوزیری شد. نشان درجه اول تاج، ارتقاء به سپهبدی و ۱۰۰ میلیون دلار کمک فوری ژنرال” آیزنهاور”، تنها بخشی از هبههای داخلی و خارجی به کودتاگری بود که حالا دولتمرد شده بود.
آیا مسئله نفت، دولت زاهدی را هم به آتش میکشد؟
تعیین تکلیف مسئله نفت، مهمترین دستور کار “زاهدی” بود. قطع رابطه سیاسی ایران و انگلیس، بهترین فرصت را برای آمریکاییها فراهم کرده بود تا جای پای خود را در ایران محکم کنند. بدین منظور، “هوور” مشاور نفتی وزارت خارجه آمریکا به تهران آمد تا مقدمات مذاکرات ایران و آمریکا پیرامون نفت را فراهم کند.
“زاهدی” که دولت خود را با دلارهای نفتی آمریکاییها سر پا نگه داشته بود، برای عقد قرارداد نفتی با یانکیها تمایل بسیاری داشت، اما مجلس هفدهم و نمایندگانی چون “کاشانی”، “مکی”، “رضوی” و “حسیبی” بزرگترین مانع بر سر راه “زاهدی” محسوب میشدند.
زمانی که خبر سفر”نیکسون” معاون رئیسجمهور آمریکا، در محافل سیاسی و رسانهای انتشار یافت،همگان فهمیدند که دولت کودتا، تلاش دارد ضمن از سرگیری روابط با انگلیس، قرارداد ننگین دیگری را با آمریکاییها منعقد کند.
مشت آهنین “زاهدی”
مردم ایران که شاهد به هدر رفتن مجاهدتهای خود در ماجرای ملی کردن صنعت نفت بودند، در واکنش به سفر” نیکسون” در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲، به خیابانها آمدند. دانشگاه تهران در این روز اوضاع ملتهبتری داشت؛ زاهدی که در جریان کودتا ۲۸ مرداد، ثابت کرده بود از خونریزی باکی ندارد، این بار هم مشت آهنین خود را رو کرد و دستور تیراندازی در دانشگاه تهران را صادر کرد.
“زاهدی” پس از سرکوب مردم، تمام توان خود را صرف برگزاری انتخابات مجلس شورا هجدهم کرد. “زاهدی” تلاش داشت تا چهرههای مورد اعتماد خود را به پارلمان برساند تا از این طریق بتواند مذاکرات نفت با آمریکاییها را با خیال آسوده پیش ببرد.
حالا، اردیبهشت ۱۳۳۳، فرا رسیده است؛ با آغاز به کار مجلس هجدهم، شاه بار دیگر زاهدی رامامور تشکیل کابینه میکند. مجلس هجدهم به قدری منقاد دربار است که حتی شاه نیازی نمیبیند که از تمایل نمایندگان نسبت به زاهدی آگاه شود.
زاهدی با اخذ ۱۰۷ رای موافق نمایندگان مجلس شورا، کابینه خود را تشکیل داد و به سرعت به سراغ مذاکرات نفت رفت.
کنسرسیوم نفت
“امینی” وزیر دارایی ایران، “استیونس” سفیر جدید انگلیس، “هندرسون” سفیر آمریکا و “هوور” مشاور امور نفت کاخ سفید به همراه نمایندگان شرکتهای نفتی در دور میز مذاکره نشستند تا برای مسئله نفت ایران که حدود ۴ سال به بحث اول ایران تبدیل شده بود، چارهاندیشی کنند.
دور اول گفتگوها اواخر اردیبهشت ۱۳۳۳، خاتمه یافت و پس از یک ماه توفق، دور دوم آغاز شد. در این فاصله، قیمت ارز و ارزاق چنان گران شد که “امینی” را به تسریع در توافق ترغیب کرد.
درنیمه تابستان، بالاخره قرارداد ایران و کنسرسیوم (متشکل از بریتیش پترولیوم با ۴۰ درصد سهم، ۵ شرکت امریکای هر یک با ۸ درصد سهم، رویال دوچ شل با ۱۴ درصد سهم و شرکت نفت فرانسه با ۶ درصد سهم) منعقدشد. مدت این قرارداد، ۴۰ سال مرکب از یک دوره ۲۵ ساله با حق تمدید سه دوره پنج ساله تعیین شد.
با تشکیل کنسرسیوم نفت ایران، سهم شرکت نفت انگلیس که در گذشته به صورت صددرصد بود، این بار به۴۰ درصد کاهش یافت. ۶۰ درصد بقیه به شرکتهای آمریکایی، فرانسوی و هلندی واگذار شد.
بدین ترتیب دور بعدی استیلای سیاستهای غرب در صنعت نفت ایران آغاز شد که تا حدودی مشابه دوره قبل از ملی شدن نفت بود، با این تفاوت که این بار انگلیسیها دیگر در خوان نفتی ایران تنها نبودند و جهانخواران نوظهور دیگری، آنها را در چپاول منابع ایرانیانمشایعت میکردند.
“زاهدی” پس از تشکیل کنسرسیوم به تحکیم پایههای دولت خود در داخل پرداخت؛ پهلوی دوم که از قدرت گرفتن بیش از حد “زاهدی”، مسبوع شده بود با سفر به واشنگتن، اربابان آمریکاییاش را برای برکناری “زاهدی” قانع کرد.
سرانجام در ۱۷ فروردین ۱۳۳۴، “زاهدی” که با تانک به قدرت رسیده بود با تشری از جانب کاخ سفید، عطاء نخستوزیری را به لقایش بخشید و عازم ویلای “گلسرخمونترو” سوئیس شد.
انتهای پیام/